خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: روابط رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان فلسطین در طی چند دهه گذشته با فراز و نشیب همراه بوده است. به رغم سیاست کنونی تشکیلات در جنگ کنونی در غزه که همانند گذشته بیشتر مبتنی بر حمایت از تلاشهای دیپلماتیک است، اما رهبران رژیم این رویکرد تشکیلات به همراه همکاریهای گاه و بیگاه آن با حماس را به دیده تهدید مینگرند. بنیامین نتانیاهو در نشست کمیسیون امور خارجه و امنیت کنست اظهار کرد: «وقوع جنگ با نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین بعید نیست. ما طرحهای فوقالعاده برای این اتفاق داریم. این سناریو را بررسی میکنیم و میخواهیم به وضعیتی برسیم که در آن هلیکوپترهای ما ظرف چند دقیقه کوتاه برای تعامل با چنین سناریویی آماده شوند.» به نظر میرسد مبتنی بر این رویکرد احتمال وقوع درگیری بین تشکیلات خودگردان وجود دارد.
تشکیلات خودگردان و صلح با رژیم صهیونیستی
تشکیلات خودگردان فلسطین در سال ۱۹۹۴ متعاقب پیمان اسلو بین سازمان آزادیبخش فلسطین و رژیم صهیونیستی به عنوان یک حکومت انتقالی پنج ساله تاسیس شد تا در این مدت مذاکرات نهایی دو طرف انجام پذیرد. تشکیلات ابتدا بر مرزهای ۱۹۴۸ تاکید میکرد، اما به تدریج به مرزهای ۱۹۶۷ شامل مناطق کرانه باختری رود اردن، نوار غزه و قدس شرقی جهت تشکیل دولت فلسطینی در کنار دولت اسراییل راضی شد. در پایان پنج سال به دلیل عدم پیشرفت مذاکرات صلح و به رغم تهدید یاسر عرفات در سال ۱۹۹۹ به اعلام استقلال یکجانبه، دولت فلسطین تاسیس نشد. از آن زمان طرحها و مذاکرات متعدد بین رژیم و تشکیلات برای صلح صورت گرفت که همگی به شکست منجر شد. از آن جمله میتوان به توافقنامه وای ریور (The wye river memorandum) در سال ۱۹۹۸، گفتگوهای کمپ دیوید در سال ۲۰۰۰، طرح نقشه راه در سال ۲۰۰۳ و کنفرانس آناپلیس در سال ۲۰۰۷ اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۵ مذاکرات محمود عباس و آریل شارون نخست وزیر وقت رژیم به انتفاضه دوم پایان داد و پس از خروج رژیم از غزه تشکیلات خودگردان کنترل این منطقه را بدست گرفت. در همان سال مارتین ایندیک سفیر اسبق آمریکا در سرزمینهای اشغالی در مقالهای در بروکینگز شش گام اساسی برای احیای روند صلح رژیم – فلسطین برشمرد که تحکیم و تقویت توان تشکیلات خودگردان برای اعمال اقتدار موثر بر تمام مناطق و جناحهای تحت کنترل خود از اساسیترین آنها بود. در سال ۲۰۰۸ در مذاکرات مستقیم تشکیلات خودگردان و رژیم باز هم نتیجهای حاصل نشد. بعد از بازگشت مجدد نتانیاهو به نخست وزیری تلاشهایی برای مذاکره در سال ۲۰۱۰ انجام گرفت که بیثمر بود. در سال ۲۰۱۱ افشای ۶۰۰ سند پایگاه اطلاعرسانی ویکیلیکس از مفاد گفتگوهای تشکیلات خودگردان با رژیم، موجب تضعیف محمود عباس شد. محتوای این اسناد که بیانگر رفتار تحقیرآمیز دولت خودگردان و فساد بعضی از وابستگان ابومازن بود، منجر به تقاضا برای استعفای صاحب عریقات مذاکرهکننده ارشد تشکیلات شد. محتوای بعضی از این اسناد از شبکه تلویزیونی الجزیره پخش شد. طبق این اسناد و بازجویی از مفسدان اقتصادی دولت حسنی مبارک در مصر بعد از سال ۲۰۱۱، معلوم شد که طارق و خالد فرزندان محمود عباس با استفاده از رانتجویی و پول فلسطینیها ثروتمند شدهاند.
معامله قرن و همکاریهای امنیتی تشکیلات با رژیم
روابط رژیم و تشکیلات بعد از سال ۲۰۱۷ تحت تاثیر پروژه معامله قرن قرار گرفت. بخش عظیمی از تشکیلات و محمود عباس مخالفت خود را با این طرح اعلام کردند. دلیل مخالفت این بود که تشکیلات خودگردان بیش از یک دهه مشروعیت خود را به بازپسگیری بخشی از حقوق فلسطینیان از طریق مذاکره گره زده بود. این طرح روی زمین نیز به نفع تشکیلات نبود. در توافقهای قبلی مقرر شد ۶۶ درصد از فلسطین به فلسطینیان و تشکیلات خودگردان واگذار شود. اما این طرح ۴۰ درصد از همین ۶۶ درصد یعنی بیش از کل مساحت فلسطین را از آنها میگرفت. در عوض، تشکیلات خودگردان طرح مد نظر خود در قالب تشکیل کشور مستقل و غیرنظامی فلسطین را به گروه چهار خاورمیانه متشکل از آمریکا، روسیه، سازمان ملل و اتحادیه اروپا ارائه کرد.
نکته مهم در این بین همکاریهای اقتصادی و امنیتی تشکیلات خودگردان و رژیم در این سالها است. تشکیلات خودگردان وابستگی بالایی به درآمدهای ترخیص کالا (عوارض گمرکی که از واردات رژیم توسط تشکیلات جمعآوری میشود) دارد و ۶۸ درصد از کل درآمدهای آن در سال ۲۰۲۱ از همین راه بود. همکاریهای امنیتی از جمله در کرانه باختری بخش زیادی از روابط تشکیلات و رژیم را شامل میشود که در طول سه دهه اخیر ادامه یافته است. این در حالی است که در یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۹ حدود ۶۵ درصد فلسطینیها اعلام کردند که خواستار خاتمه همکاری امنیتی هستند. نقش تشکیلات خودگردان قبل از عملیات طوفان الاقصی عمدتا ایفای نقش واسطه در ابتکاراتی همچون عادیسازی روابط ریاض - تلآویو بوده است.
طوفان الاقصی و آشکار شدن معضلات
اختلافات بین حماس و تشکیلات خودگردان ریشه در رقابتهای حماس و فتح در سالهای ۲۰۱۱-۲۰۰۶ دارد. سازمان فتح شروط گروه چهار خاورمیانه شامل به رسمیت شناختن موجودیت اسراییل، پذیرش توافقهای قبلی با اسراییل و تایید قطعنامههای سازمان ملل را پذیرفت اما حماس با آنها مخالفت کرد. در مقابل، از زمان پیروزی حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ و نخست وزیری اسماعیل هنیه، رژیم صهیونیستی به وسیله تحریم و محاصره اقتصادی و نظامی حماس در نوار غزه، از تشکیلات خودگردان که توسط جریان قدیمی فتح اداره میشود، حمایت کرد.
این اختلافات در طوفان الاقصی خود را نشان داد. در حالی که محمود عباس در آغاز عملیات اظهار کرد که «ملت فلسطین در برابر تروریسم شهرکنشینان و نیروهای اشغالگر حق دفاع از خود دارند» اما در روزهای بعد مدعی شد که «سیاستها و اقدامات حماس بیانگر عقیده ملت فلسطین نیست». به رغم این به نظر میرسد طوفان الاقصی بیش از همه مشکلات ساختاری در درون تشکیلات خودگردان را آشکار ساخت. این سازمان پس از سال ۲۰۰۵ هیچ انتخاباتی برگزار نکرده و در شرایط کنونی با معضل حکمرانی محدود، چالش اقتصادی، خلا رهبری بعد از عباس و مهمتر از همه بحران مشروعیت مواجه است.
قدرت سازمان در محافظت از غیرنظامیان در برابر حملات شهرکنشینان به گونهای کاهش یافته که نتانیاهو ادعای ایجاد اسراییل بزرگ را اعلام کرده است. مخالفتها در برابر تشکیلات خودگردان در کرانه باختری و غزه به ویژه در میان نسل جوان افزایش یافته است. نظرسنجی اخیر مرکز تحقیقات سیاست و نظرسنجی فلسطین نشان داد که ۵۳ درصد از مردم فلسطین مبارزه مسلحانه علیه اسراییل را موثرترین راه برای به دست آوردن یک کشور مستقل دانستند و ۴۹ درصد نیز از انحلال رژیم حمایت کردند.
نگرانی از افزایش حمایت از حماس در کرانه باختری
به طور کلی رژیم صهیونیستی از ابتدای عملیات طوفان الاقصی، تشکیلات خودگردان را متهم به همکاری با حماس کرد. به طور مشخص بن گویر وزیر امنیت داخلی رژیم، تشکیلات خودگردان را به عنوان شریک در تحریک حماس علیه اسراییل مطرح کرد. مشخص است که توان نظامی تشکیلات خودگردان در کرانه باختری عمدتا در حد تامین امنیت داخلی در این منطقه است و توان مقاومت در مقابل رژیم را ندارد. اما نگرانی رژیم صهیونیستی نه تشکیلات خودگردان، بلکه افزایش حمایت از حماس در میان فلسطینیان در کرانه باختری است.
طبق نظرسنجی اخیر در مرکز تحقیقات سیاست و نظرسنجی فلسطین، ۵۷ درصد از پاسخدهندگان در غزه و ۸۲ درصد در کرانه باختری بر این باورند که حماس در حمله اکتبر درست عمل کرده است. اکثریت بزرگی ادعاهای حماس مبنی بر اینکه این حماس برای دفاع از حرم بزرگ اسلامی در قدس در برابر افراط گرایان صهیونیست و جلب آزادی اسرای فلسطینی عمل کرده است، باور دارند. این حمایتها در عرصه میدانی نیز خود را نشان داد و تعداد حملات فلسطینیان به نظامیان رژیم در کرانه باختری افزایش یافته است. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز برای مقابله با این حملات علاوه بر توان نظامی، به توان شهرکنشینان که تعداد آنها در این منطقه به بیش از ۳۰۰ هزار نفر میرسد، چشم دوخته است. به ویژه در طول جنگ اخیر، شهرکنشینان مسلح تمایل زیادی برای راندن جوامع فلسطینی به خارج از کرانه باختری نشان دادهاند.
نتیجه
به نظر میرسد که مقاومت حماس در طول بیش از دو ماه جنگ با رژیم صهیونیستی و افزایش حمایتها از این گروه در کرانه باختری به عنوان محدوده تشکیلات خودگردان نگرانیها در بین سران رژیم را دامن زده است. تهدیدها علیه تشکیلات خودگردان نیز با دو هدف اصلی همراه است. نخست فشار بیشتر بر تشکیلات خودگردان فلسطین برای همکاری بیشتر امنیتی با رژیم صهیونیستی. این در حالی است که حماس از تشکیلات خودگردان خواسته است تا ضمن توقف هماهنگی امنیتی با رژیم صهیونیستی و لغو معاهده اسلو، به مقاومت فراگیر روی آورد. دوم، تلاش برای گسترش جنگ به همه فلسطین و زمینهسازی برای ایجاد تغییر بنیادی. عبدالاتیره از اعضای جنبش فتح در این باره معتقد است که «اسراییل به همه مردم فلسطین اعلام جنگ کرده است و هدف از جنگ کنونی، پایان دادن به مساله فلسطین با کوچاندن اجباری و قتل و ویرانی همه زیرساختها و منازل است. اسراییل در حال تحریک تشکیلات خودگردان در کرانه باختری به نبردی است که برابر و به نفع مردم فلسطین نیست، اشغالگران به دنبال کوچاندن اجباری مردم هستند اما این اتفاق نخواهد افتاد.»
سجاد مرادی کلارده؛ پژوهشگر روابط بینالملل