خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: گلشیفته فراهانی بعد از ناآرامیهای سال گذشته، آن قدر در توهم نقش پیشرانی خود در تحریک اغتشاشها غرق شد که سر آخر روز ده دسامبر کارش به یک آبروریزی بینالمللی در نروژ رسید. شیرینکاری فراهانی در دیدار با پادشاه نروژ باعث شد طیف مخالف جمهوری اسلامی بیش از همیشه مثل اسپند روی آتش جلز و ولز کرده و شکایتمند از شکستهای متوالی اپوزیسیون، در صفحه اینستاگرام این بازیگر به او بتازند و خودشان و رهبرانشان را بازندهتر از هر زمانی حس کنند.
هوس برای وایرال شدن
قضیه از این قرار بود که گلشیفته فراهانی در مراسم صلح نوبل که ۱۰ دسامبر در حضور شاه نروژ و ملکه آن برگزار شد، خود را نماینده ایرانیان دنیا تصور کرد و بی هیچ دعوتی ناغافل از جا جهید و در برابر دوربینهایی که مطلع شده بودند، گفت: «سلام و احترام به شاه نروژ و ملکه، ما میدانیم شما در این مراسمات پروتکلها را رعایت میکنید ولی ما پرشین هستیم و پرشینها پروتکلها را میشکنند و مردم ما اهل پروتکلشکنی هستند. ما میخواهیم برایتان آواز بخوانیم چون در ایران مردم برای رقص و آواز در زندان هستند.»
او سپس دقایقی بشکنزنان آهنگ کوچهبازاری و نامرتبط «امشب شب مهتابه» را با همراهی «مژگان شجریان» و «مهسا وحدت» خواند و توجهها را به نمایش روحوضیشان جلب کرد؛ نمایشهای قدیمی که در آن شخصی با غلام گیج خود دست به کارهای خندهداری میزد.
این اقدام گلشیفته، باعث اعتراض ایرانیان در سراسر ایران و جهان با هر گرایش فکری و سیاسی شد و حالا یک هفته است فضای مجازی پر شده از مخالفتها، نقدها و ناسزاها علیه فراهانی و دیگر ایرانیانی که در مراسم مذکور حاضر بودند.
«محمود فرجامی» طنزپرداز مقیم خارج از کشور، درباره رفتار سخیف این چهره در مراسم جایزه صلح نوبل نوشت: «از شاه و شاهبازی خوشمان بیاید یا نه، قواعدی است که وقتی در مراسمی مهمان رسمی شاه و ملکهاید، یا آنها مهمان شمایند باید رعایت کنید. در ضیافتی در اسلو با حضور شاه و ملکه، به خانم گلشیفته فراهانی قبلاً تذکر داده میشود که جنگولکبازی درنیاورد. ولی او میرود آن جلو که: میدانم شما نروژیها خیلی اهل قواعد و پروتکل هستید اما وی پرشینز، ما ایرانیها دوست داریم آنها را بشکنیم! بعد هم بشکن و بالابنداز و قند مکرر. حالا خانم فراهانی هوس دارد وایرال شود حرفی است؛ ولی واقعاً یک رفتار خلاف شأن و پروتکل چه ربطی به فرهنگ ایرانی دارد؟ چرا همیشه فرهنگ ایرانی گوشت قربانی و وسیله بازی و اسباب آبروریزی است؟ باور کنید این چیزی که با شوق و ذوق دست به دست میشود چیز قشنگی نیست، بینزاکتی فردی است که به یک ملت تعمیم داده میشود!»
خواهشا زر مفت نزنید!
بعد از دست به دست شدن فیلم این ماجرا، یکی از کاربران نوشت: «کجا ما ایرانیها پایبند پروتکل نیستیم؟ کجای دنیا در یک ضیافت رسمی در مقابل بالاترین مقام یک کشور دامبل دیمبول راه میاندازند؟ علیرغم رفتار چیپ ایشان و دور و بریهایش، اگر شما حرکت بیادبانهای ندیدید و دلیل این اعتراضها را نمیفهمید، پس خودتان هم بیادب و هم نادانید!»
مخاطب دیگری هم گفت: «اتفاقا چیزی که باعث خود تحقیری ما میشود گفتن جمله ما همیشه قاعده شکن هستیم هست. این یعنی ما نمیفهمیم قانون چیست، ما نمیفهمیم چه کاری را کجا انجام بدهیم. حتی نمیفهمیم چطور هیجانات خود را کنترل کنیم!»
کاربر دیگری نیز در این باره گفت: «رفته آنجا میگوید ما ایرانیها مثل شما نروژیها پروتکلها را رعایت نمیکنیم! آخر خانم فراهانی مثلاً شما بازیگری، آرتیستی؟ نه از تاریخ چند هزار ساله ایران میدانی نه چیز دیگری! مثل گردوی تو خالیای! ایران دارای فرهنگ و تاریخ بسیار زیبا و باشکوه است. خواهشا زر مفت نزنید، به فحش نکشیدمت که پروتکلها را به هم نزنم!»
کاربری به نام «علی نصری» تیر آخر این قبیل انتقادها را به فراهانی زد و نوشت: «اگر واقعاً صدای مردم ایران بودند در مراسم نوبل، سیاست جنایتکارانه فشار حداکثری و تحریمهای فلجکننده و خُردکننده و وحشیانه غرب علیه ایران را محکوم میکردند؛ اما دردشان این نیست. دعوایشان سر این است که کدامشان باید سر میز شام نروژیها میرقصید و بشکن میزد و شیرینکاری میکرد!»
بزرگ کردن کوتولهها
یکی دیگر از کاربران از جنبه متفاوتی به ماجرا نگاه کرده و در نقد رفتار فراهانی نوشته است: «هنرمندان معاصر زیادی را میشود در حوزه تئاتر و سینما پیدا کرد که با یک اکت (حرکت) ساده یا یک پرفورمنس (اجرا) مفهومی توانستند مخاطب را به فکر فرو ببرند و حتی به وجد وادار کنند. حالا با گلشیفته مقایسه کنید که با نمایش برهنگیهایش سعی کرد رفتاری ساختارشکنانه داشته باشد، یعنی انتخاب سطحیترین روش ممکن که مثلاً به قول خودش برای مبارزه بوده است! فراموش نکنیم هنر در خلاقیت و نوع اجرا خلاصه میشود. تازه جای اینکه در اسلو حرفهای مهمی بزند با حرفهایش آبروی ایرانیها را برده، آهنگی هم که خواند حتی کامل حفظ نبود و یادش رفت!»
این کاربر انتقادات خود را این گونه ادامه داد: «مژگان شجریان هم با این کارش گند زد به وجهه خودش! شرکت در جایی که تجزیهطلبها هستند هیچ، ضعف خوانندگیاش با نوازندهها از یک طرف، از آن طرف همراهیاش با گلشیفته در هنجارشکنی و مسخرهبازیهایش نور علی نور بود! اصلاً گلی که کلاً ناتوان از تحلیل و دفاع مناسب از مردم و وطنش است چرا پا شده و حرف زده است؟ غرب هم از حربه بزرگ کردن کوتولهها همیشه علیه ممالک دیگر سود برده، خواهشاً بیایید یاد بگیریم کوتولهها را بزرگ نکنیم!»
دو دوزه بازهای پلشت
مسأله دیگری که اعصاب اقلیت حامی پهلوی را به هم ریخت این بود که میگفتند چرا گلشیفته با پهلوی که در نظر آنها شاهزاده است سازگاری نداشته و کوتاه نیامده است؛ ولی به پادشاه نروژ که رسیده خودش را طوری از احترام خفه کرده که انگار یک شهروند نروژی است. آنها گلشیفته را نمونه بارز قشر لُمپن فرهنگی دانسته و گفتهاند: «تمام موجودیت امثال این دختره ملیجک در ضدیت با پهلوی است، با این حال در برابر شاه نروژ تعظیم میکند و His majesty میگوید!»
آنها از عدم توافق چهرههای اپوزیسیون گلایه دارند و اینکه چرا گلشیفته در مقابل ادعاهای فرزند شاه مخلوع و فراری ایران، سر خم نکرده و حالا مقابل شاه نروژ ادای احترام میکند. یکی از کاربران که به نظر میرسد از جمع معدود حامیان پهلوی باشد، نوشته است: «باعث تأسف است برای افرادی که با فالو و لایک گلشیفته به تو کردیت و اعتبار میدهند؛ خانم فراهانی شما تا کمر جلو شاه نروژ خم میشوی و دلبری میکنی، ولی برای ایران با هفت هزار سابقه پادشاهی طرز دیگر صحبت میکنی. ماجرای مرغ همسایه غاز است!»
کاربری دیگر درباره این ماجرا و حاشیههای آن گفته است: «صد سال منِ ایرانی نمیخواهم اینها نماینده من باشند، اینها به ایران که میرسند نه شاه، نه شیخ را قبول ندارند؛ بعد جلو خانواده سلطنتی خارجیها تعظیم میکنند و القاب سلطنتی از دهنشان نیفتاد. دو دوزه بازهای پلشت! فقط خوشحالم که دستشان برای تعداد بیشتری از مردم رو شد!»
یک جایزه سیاسی؛ یک برنده سیاسی
بساط خودنمایی گلشیفته و همراهانش در روز اهدای جایزه صلح در حالی بود که اختصاص دادن جایزه صلح نوبل به «نرگس محمدی» خودش علامتهای سوال و تعجب زیادی را ایجاد کرده بود. تفکرهای مختلف سیاسی در ایران از طرفداران جمهوری اسلامی گرفته تا مخالفان آن اساساً دادن این جایزه به نرگس محمدی را زیر سوال برده بودند و آن را قبول نداشتند. آنها با یادآوری اینکه فرزندان نرگس محمدی در رفاه و ثروت و رانت هستند و خودش هم در زندان سوئیت ویژهای دارد و سختی خاصی نمیکشد، عنوان کردند که او کار برجستهای نکرده که چنین عنوانی را کسب کند. حتی مخالفان نظام این سوال را طرح میکردند که او چه گلی به سر ما زده که جایزه صلح بگیرد یا نماینده ایرانیها برای دریافت این جایزه باشد؟
جدای از زیر سوال بودن شخص جایزه بگیر و کارهای گلشیفته؛ این مراسم در حالی در روز جهانی حقوق بشر برگزار شد که این روزها دنیا به وضوح رعایت حقوق بشر و اقدام مؤثر نهادهای مربوطهاش را در غزه تماشا میکند. علاوه بر این حضور چهرههایی از گروهکهای تروریستی در این برنامه اعتراضات زیادی را به دنبال داشت. «کاظم غریبآبادی» دبیر ستاد حقوق بشر در همین رابطه نوشته است: «هرچند اعتباری برای پروژه جایزه سیاسی صلح نوبل با اعطای آن به جنایتکارانی مانند بگین، رابین و پرز باقی نمانده بود، اما حضور عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریستی کومله در مراسم اخیر اعطای این جایزه به نرگس محمدی، ماهیت گردانندگان این پروژه و جایزهبگیران را بیش از پیش آشکارتر کرد.»
دستهگلهای گلی
دسته گلهای خانم بازیگر در برنامه اسلو بسیار بود. او علاوه بر زیر سوال بردن فرهنگ ایرانی، احساسات مردم به خصوص خانواده شهدا را آنجا جریحهدار کرد چرا که در مصاحبهای در حاشیه این مراسم، از لفظ «شهید» برای اغتشاشگران کشته شده در حوادث سال گذشته استفاده کرد؛ در حالی که «شهید» عنوانی شرعی است که مسلمانان آن را برای افرادی به کار میبرند که «در راه خدا و فرمانهای الهی» جان خود را نثار کردهاند؛ نه کسانی که برای مبارزه با یکی از دستورات الهی یعنی «حجاب» امنیت ملت مسلمان را بر هم میزنند. بنابراین استفاده از عنوان دینی «شهید» برای کشتهشدگان یک جریان ضد دینی، جز یک بازی روانی و انحرافی فریبنده نمیتواند چیز دیگری باشد.
علاوه بر این استفاده از کلمه «پرشین» به جای واژه «ایرانیها» باعث ناراحتی شمار زیادی از هموطنان شده است چون به نظر هدف آن، ایجاد خوانشی مجزا درباره گروهی از ایرانیان است. اغلب غربیها از این واژه که معنای تحتالفظی آن میتواند «پارسیها» باشد استفاده میکنند و بهکارگیری آن از زبان یک ایرانی، به خودشیرینی برای غربیها و تلاش برای کمرنگ کردن نام «ایران» و «ایرانی» شبیه است.
گلشیفته و دیگر ایرانیان در حالی در این مراسم حاضر شدهاند که در این رویداد هیچ پرچمی از ایران وجود نداشته است. همین ماجرا باعث شد کاربران زیادی این ابهام را طرح کنند که چه تلاشی برای حذف نام ایران و پرچم ایران در پشت پرده این مراسم وجود داشته است. این برنامه در حالی در غیاب نام ایران و پرچم ایران برگزار شد که چهرههای زیادی از تجزیهطلبان ایران در آن حضور داشتند. اعضای حزب تجزیهطلب «تضامن دموکراتیک» و برخی گروهکهای دیگر از جمله «کوموله» از مهمانان دیگر این مراسم بودند!
اقدام عجیبتر گلشیفته در این مراسم وقتی بود که سمت «عبدالله مهتدی» رهبر حزب تجزیهطلب کوموله رفت و او در آغوشش کشید و خطاب به او گفت: «ما تا همیشه هم پیمان خواهیم بود!». همین حرف گلشیفته کافی بود تا سیل عظیمی از وطندوستان به او حمله کنند و نفرت خود را از او به دلیل همپیمانی با یک تجزیهطلب به رخش بکشند.
البته سابقه توجه و حمایت فراهانی از تجزیه طلبان پیش از این هم دیده شده است، اما او این بار با اعلام همبستگی با مهتدی، کاری کرد که مردم ایران بیش از هر زمان دیگری از دستش عصبانی شوند. بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از حوادث تلخ غرب کشور، شهادت بسیاری از مردم بیگناه کردستان و تلاش برای تجزیه این منطقه به مهتدی و همدستان او برمیگردد.
ائتلاف خروسجنگیها
با همه اینها گلشیفته اولین کسی نبود که از میان چهرههای اپوزیسیون آبروریزی رقم زد و قبل از این هم شیرینکاریهای آنها به کرات نشان داده بود در مقام عرض اندام مقابل یک حکومت نیستند و صرفاً سر و صدا میکنند. کسی فراموش نکرده سال گذشته میخواستند با ائتلافی ۸ نفره، با ایران مبارزه کنند. ائتلافی که قرار بود هشت نفره باشد اما دست آخر فراهانی این منشور را امضا نکرد.
علاوه بر او «علی کریمی» فوتبالیست سابق نیز که به خیالش هدایتگری بخشی از طیف مخالف را بر عهده داشت، سر بزنگاه از این کار امتناع ورزید. کریمی که فکر میکرد با چند توییت جمعی را رهبری سیاسی میکند، کم کم درگیر ماجرای شکایت خواهرش شد و وقتی معلوم شد خواهرش را سرکیسه کرده فضاحتی برای خود به بار آورد که او را به قهقرا برد.
حساب و کتاب سوتیها و دعواهای چهرههای اپوزیسیون از دست خارج شده اما در میان همه آنها، نابودی رضا پهلوی و با خاک یکسان شدن ادعای کَرکنندهاش بیشتر به یاد مانده است. شروع دعوای جریانات اپوزیسیون علیه هم وقتی بود که بهمن ۱۴۰۱ پهلوی با حضور در شبکه «منوتو» خودش را رهبر مخالفان جمهوری اسلامی خواند و از مخاطبانش خواست برای ادامه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی به او وکالت دهند!
به دنبال آن سلطنتطلبان با راهاندازی پویشهای توییتری، او را برای دوران پسابراندازی انتخاب کردند ولی علیرغم همه هزینهها و تبلیغاتشان، با استقبال حدود سیصد هزار نفری مواجه شدند. جالب آن بود که بعد از این تلاش پهلوی، کمپینی با عنوان «من وکالت نمیدهم» به راه افتاد که شرکتکنندگان در این پویش از تعداد حامیان پهلوی به مراتب بیشتر بود.
سازمان منافقین هم به خیال آنکه در روزهای پسابراندازی سرش بیکلاه نماند دست به کار شد و ضمن انتقاد از پهلوی، خودش را لایق رهبری جریان اپوزیسیون برای مبارزه براندازانه معرفی کرد. از طرف دیگر کومله تروریستی و تجزیه طلب نیز در واکنش به اقدام رضا پهلوی، با صدور بیانیهای خود را رهبر اصلی آشوبها نامید.
فراهانی بعدها در برنامه «سینا ولی الله» درباره این ماجرا چنین اعتراف کرد: «با کسانی اتحاد کردیم که مخاطب زیادی نداشتند و حاضر نبودند همدیگر را تحمل کنند! اپوزیسیون درگیر منم منمها است؛ تا کار تیمی پیش میآید، شکست میخورد؛ خب معلوم است که همه چیز از هم میپاشد!». ائتلاف آنها قرار بود یک روز قبل از ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ با حضور ۸ نفر در دانشگاه «جرج تاون» به صورت رسمی معرفی شود؛ اما در نهایت فقط ۴ نفرشان در نشست مربوطه حاضر شدند.
مصی علینژاد یکی دیگر از چهرههای اپوزیسیون بود که سعی داشت از آب گلآلود براندازی برای خود ماهی بگیرد، اما وقتی قصه پولهای کثیفش برملا شد آماج فحاشیها قرار گرفت. شرایط برای علینژاد به حدی وخیم شد که دیگر حتی حامیانش او را گردن نمیگرفتند. او خودش اعلام کرد: «دولت آمریکا گفته حرف نزنم، هویتم را تغییر دهم و پنهان شوم». بنابراین علینژاد هم شیرفهم شد که دوران کاسبی از براندازی سر آمده است.
اختلافات بین چهرهها و جریانات مذکور بر سر ریاست باعث شد، بوی کباب قدرت آنها را به تباهی بکشاند و هر کدام به نحوی دست به افشای دیگری زدند یا خودشان برای خودنمایی، رذالتی به بار آوردند. البته این طنز اقلیت برانداز است که هر بار با شعارهای پوشالی خودشان را مطرح میکنند اما در نهایت بر سر قدرتی که در آرزوی به دست آوردنش پیر شدهاند، شکست دیگری را رقم میزنند. یک بار با راهاندازی کمپین خود را رسوا میکنند و بار دیگر با خودنمایی و آوازخوانی در یک مراسم دست به انتحار میزنند.