خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: ۱۳ دی ماه ۱۳۳۸ روز درگذشت علی اسفندیاری (نیما یوشیج) است؛ شاعری که سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیشتر سروده بود، در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه صدای مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. برخی منتقدان معتقدند است نیما حتی در ابتدا که به سبک قدیم شعر میسرود توانایی خود را نشان داد، هرچند این اشعار از نظر فرم کهن هستند او معانی و موضوعات جدیدی در آنها گنجانده است.
نیما پاییز سال ۱۳۰۱ سلسله مطالب شعرای شب را در روزنامه هفتگی نوبهار منتشر کرد. شیوه کار در هر کدام از این قطعات تیری به طرفداران سبک قدیم بود. این شاعر سال ۱۳۱۶ با سرودن ققنوس در شکل و بیانی تازه شیوهای نو میآفریند و با این آفرینش شعر نو در زبان فارسی متولد میشود. نیما علاوه بر شکستن برخی قوالب و قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت.
این شاعر نوسرا در قالب غزل هم قلم زده و تأثیر گذار بود. چون عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و به گونهای کاملتر راه پیمود. از آثار معروف نیما میتوان به دو نامه، کندوهای شکسته، دنیا خانه من است، کشتی و توفان، افسانه، تو را من چشم در راهم و آی آدمها اشاره کرد. نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسههای مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامههایی، چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. انقلاب نیما با دو شعر ققنوس و غراب آغاز شد و او این دو شعر را در مجله موسیقی که یک مجله دولتی بود، منتشر کرد.
نیما یوشیج به شعر کلاسیک مسلط بوده است
محمدحسین نعمتی شاعر و پژوهشگر در گفتگو با خبرنگار مهر درباره تسلط نیما یوشیج بر شعر کلاسیک گفت: واقعیت مشخص این است که نیما یوشیج به شعر کلاسیک مسلط بوده است و آنچه که با توجه به بررسی آثار او مسلم است اشراف نیما به متون کلاسیک است. به نظر میرسد یکی از دلایل موفقیت نیما این تسلط بوده است این مساله سبب شده حرکت نیما یک حرکت پختهتر و سنجیدهتر باشد. حتی بعدها هم این تأثیرگذاری را در مورد شعر سپید و تسلط شاملو بر متون کهن و همانطور که خودش میگوید مثلاً تاریخ بیهقی شاهد هستیم.
وی افزود: به نظر میرسد بدون نگاه و توجه به سرمایه غنی ادبیات کلاسیک تحولی که مد نظر نیما بود به نوعی اجرا نمیشد اما نکته این است که نباید حرکت نیما را منعطف در قالب ببینیم و بگوییم از قالبهای کلاسیک به قالب نیمایی آمدیم. به نظر میرسد شاهکار نیما یوشیج به نوعی تغییر در زاویه نگاه کلاسیک به مدرن بوده که این نگاه بعدها حتی بر منطق سرایش قالبهای کلاسیک نیز تأثیر گذاشته هست، در واقع نوع نگاه نیما به شعر در قالبهای کلاسیک هم تجلی مییابد و مثلاً در غزل حاصل آن نسل جدیدی از غزل سرایان میشود. برای مثال هوشنگ ابتهاج و حسین منزوی با نگاه نیمایی جهان شعر را میپیمایند و این یک نکته مهم است
نعمتی گفت: این مسئله نشان میدهد که نوع نگرش انسان ایرانی به مقوله شعر و حتی اگر بخواهم جامعتر بگویم هنر با حرکت نیما یوشیج تغییر کرد و تأثیر بسیار شگرفی در منطق شعر و مواجهه شاعر با جهان گذاشت.
نعمتی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه نیما یوشیج دنبال فرد یا جریانی محسوب میشود یا خودش نقطه صفر و آغاز شعر نو ایران است افزود: به نظر میآید حرکتهای خوبی در زمان مشروطه برای خارج شدن از سیطره ادبیات در شعر کلاسیک انجام شده است، مثلاً میرزا عشقی یا دیگران سعی کردند به شکلی شعر را از نظر زبانی به زبان معیار جامعه نزدیک کنند و مضامین را به شکل ملموستر بیان کنند؛ مثلاً اگر درباره عشق صحبت میکنند درباره جزئیات آن هم صحبت کنند و یا روایت را در شعر پر رنگتر نمایند. اصولاً عشق یکی از مؤلفههای شعر بوده است که در همه اشعار به خصوص در شعر کلاسیک عشق و معشوق به صورت کلی دیده میشود نگاهی که از مشروطه شروع شده و در واقع زمینی تر شده است.
این شاعر گفت: نیما به ما یاد داد که شعر میتواند دغدغههای انسان معاصر باشد و آنقدر هم برای آنان پیشینه فلسفی، بحثهای متعالی و پیچیده. ازل و ابدی لازم نیست. به نظر میرسد نیما این جسارت را داشت که در مورد قالب شعر هم صحبت کند و به نوعی بازی را عوض کند ضمن اینکه حرکت هوشمندانه ای انجام دهد که وزن و قافیه را به عنوان یکی از ویژگیهای شعر کلاسیک و حفظ کرد اما اجازه داد شاعران با آزادی بهتری به سراغ شعر بروند.
گریز از افرادی مانند حافظ و سعدی شاهکار نیما بود
نعمتی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه چهکسانی را میتوانیم دنباله نیما محسوب کنیم؟ گفت: به نظرم نمیتوان گفت کسانی که بعد از نیما شعر سرودند و موفق بودند متأثر از نگاه نیما نبودند. تقریباً میتوان گفت افرادی که همیشه اولینها در یک حوزه هستند از جایگاه و احترام خاصی برخوردارند و قدر و منزلت این افراد را همیشه باید دانست ولی در این راه دشواریهایی وجود دارد چون که اگر فردی برای اولین بار بخواهد در مسیری قدم بردارد با سنگلاخهای بسیاری مواجه میشود و نفرات بعدی به دلیل هموار شدن مسیر و مشخص شدن مقصد راحت تر حرکت میکنند درباره نیما نیز به همین شکل این قائده وجود دارد.
وی افزود: زمانی که راجع به اشعار نیما صحبت میکنیم میبینیم که حتی کم تعداد هستند تعداد آثاری که خود نیما تولید کرده و دقیقاً با تئوری شعرش منطبق هستند، اما برای فاز نخست باید یک سری نمونههایی تولید شود تا در ذایقه مردم و کارشناسان ادبی انعکاس و عیارش سنجیده شود. به طور مثال شعر افسانه و بعضی از شعرهایی که مردم هم آن را دوست دارند کمک کرد که این نوع شعر در خاطره مردم بماند و با نمونههای بعدی موفق بتواند زمینه ساز چهرههای بعدی در ادبیات شود.
این شاعر گفت: همانطور که میدانید در ادبیات ما برخلاف ادبیات اروپا تئوریها بعد از تولید ساماندهی میشوند، به آن معنا که در ادبیات اروپا یک نظریه ادبی و یا مانیفست تولید میشود و آثار بر مبنای آن تولید میشود ولی در ایران بسامد ویژگیهای ادبی یک سبک را تولید میکنند. نیما به واسطه آشنایی با ادبیات اروپا سعی کرد این کار را انجام دهد و توأمان با اثری که منطبق تئوری خود در شعر نو است نظریه و مانیفستش را تولید و عرضه کند؛ به جرأت میتوان گفت دستاورد عظیم نیما رها شدن از جاذبه و مدار شعر کلاسیک که قلههای بسیار فاخری دارد و هرکدام جایگاهی در ذهن مردم دارند است. این فرار و گریز از جاذبه افرادی مانند حافظ و سعدی شاهکار نیما بود و به نظر میرسد که توانسته زمینه ساز حضور چهرههای دیگر مانند احمد شاملو، سهراب سپهری، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، حسین منزوی و حتی شفیعی کدکنی و نیستانی، بهمنی و بعدها شاعرانی مثل قیصر امین پور و … شود.
وی افزود: نیما یوشیج اشعار کلاسیک زیادی دارد، دفتر شعر اول سهراب سپهری نیز کلاسیک است و به نظر میرسد نیما فضا را برای شاعران باز کرد. بازنگری و نوآوری در نحوه مواجهه با شعر اجتناب ناپذیر بو. و ما میبینیم که تقریباً معاصر با نیما این تحول حتی در شعر عرب و ترکی هم این اتفاقات افتاده است.
نعمتی گفت: در شعر عرب نیز تسلط بر نگاه کلاسیک وجود داشته است اما بروز چهرههایی مانند نزار قبانی و یا احمد درویش، غاده السمان وغیره حاصل رهایی از بند قصیده فاخر عربی است اگرچه بسیاری از این چهرهها آثار خوبی هم در این شعر کلاسیک دارند اما باعث شد که بتوانند راحت تر حرفشان را بزنند و گستره مخاطبان جهانی پیدا کنند.
جسارت نیما ساختارهای قدیمی شعر را برهم زد
به گفته نعمتی سهراب سپهری، شاملو، اخوان یا فروغ از نیما بهصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تأثیر گرفتهاند و حتی بسیاری از آنان مانند فروغ در شعر آزاد و شاملو با ارائه شعر سپید حتی از قالب نیمایی هم عبور کردند.
این شاعر افزود: جسارت نیما در اینکه ساختارهای قدیمی چندصد ساله شعر را برهم زده، ستودنی است و نقش او به عنوان فردی که این جسارت و سواد در او وجود داشته همواره میتواند مورد بررسی قرار گیرد. به نظر من فعالیت او ستودنی است چراکه دریچه را در شعر ایران بازکرد که تا همیشه باز خواهد ماند.
وی در پایان گفت: شعر نیمایی رگههایی از شعر کلاسیک دارد و اگر بخواهیم آنها را با خط کش خود نیما یوشیج بررسی کنیم شاید بسیاری از شعرهایش غربال شود اما به هر حال در دهههای گذشته به نظرم اقبال عمومی هم به شعر نیمایی یا اشعار متأثر از او بیشتر بوده است اگرچه که مخاطب ایرانی با یک نمونه شعر رو به رو شد که سابقه تاریخی نداشت، هنر نیما این بود که ذائقه سازی شعر نیمایی را به خوبی انجام داد و از سوی جامعه پذیرفته شد، چنانچه بعد از شهریار میبینیم که همه قلههای مورد اقبال شعر مثل فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به واسطه شعر نو شناخته شده اند و شاید چهرههای جوانتر شعر کلاسیک در این شرایط در حاشیه قرار گرفتند به این ترتیب این جریان موفق عمل کرده است.