خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: اگرچه پاکستان در ۱۴ آگوست ۱۹۴۷ و در فرایند بحرانهای منطقهای شکل گرفت، اما از آن دوران تاریخی سطح روابط خود با ایران را به گونه قابل توجهی ارتقا داد. ایران و پاکستان در دوران قبل از انقلاب اسلامی دارای عهدنامه مودت، عهدنامه استرداد مجرمین و موافقتنامههایی در حوزه همکاریهای فرهنگی بودهاند. ایران و پاکستان در سال ۱۹۵۵ در «پیمان بغداد» همکاریهای امنیتی و راهبردی خود را گسترش دادند. دو کشور در سال ۱۹۵۸ و بعد از تحولات سیاسی عراق، براساس ضرورت ادامه همکاریهای امنیتی و در چارچوب «پیمان سنتو» شکل جدیدی از روابط ویژه اقتصادی، سیاسی و امنیتی را بهوجود آوردند.
پاکستان در زمره کشورهای منطقهای جنوب غرب آسیا محسوب میشود که نقش مؤثری در ارتباط با سیاست همسایگی ایران دارد. دو کشور ایران و پاکستان اولاً؛ در فضای مجاورت جغرافیایی ایران قرار دارند. ثانیاً؛ به لحاظ قالبهای هویتی به همان میزان که دارای همگونی فرهنگی هستند، با نشانههایی از تعارض، تمایز و تفاوت شناخته میشوند. ثالثاً؛ پاکستان و ایران دارای پیشینه همکاریهای امنیتی در چارچوب پیمانهای منطقهای میباشند. رابعاً؛ ایران همواره تلاش داشته تا محور و سطح همکاریهای چندجانبه ایران، پاکستان و چین را سازماندهی و ارتقا دهد.
گام نخستین سیاست همسایگی تنظیم تفاهمنامه دوجانبه و چندجانبه خواهد بود. آنچه در روابط ایران و پاکستان شکل خواهد گرفت، مبتنی بر نشانههایی از همکاریهای سازنده برای ارتقای سطح همکاریهای اقتصادی و امنیتی در محیط منطقهای خواهد بود. لازم به توضیح است که سیاست همسایگی در هر حوزه جغرافیایی دارای تفاوتها و تمایزهای خاص خود بوده و بر این اساس لازم است تا شکل خاصی از سیاست همسایگی در روابط ایران و پاکستان تعریف شود.
۱. نظریه همسایگی و ارتقای سطح همکاریهای دوجانبه و چندجانبه منطقهای
ایران و پاکستان از قابلیت و پتانسیل لازم برای ارتقای سطح همکاریهای دوجانبه و چندجانبه منطقهای و در قالب سازمان همکاریهای اکو و پیمان شانگهای برخوردار هستند. نظریه همسایگی، به عنوان محتوای سیاست خارجی یک دولت، جاری شدن قدرت و ظرفیتهای فکری و فرهنگی اجتماع آن دولت در بیرون از حوزه آن است. فقط یک دولت منعطف، پیچیده و با ظرفیت ساختاری از نظر تاریخی و فرهنگ اجتماعی میتواند معتقد به نظریه همسایگی و عامل به آن باشد.
اندیشه ایرانی در حوزه سیاست خارجی بر اساس همکای سازنده شکل گرفته است. چنین اندیشهای میتواند زمینه بازتولید همسایه خوب را فراهم سازد. مبانی اندیشه ایرانی از این جهت اهمیت دارد که رابطه متقابل بین قدرت، همکاری و مقاومت را منعکس میسازد. فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایرانی، نشانههایی از همکاری سازنده در سطح منطقهای و بینالمللی را به وجود میآورد. برخی به این موضوع اشاره دارند که در نظریه همسایگی، کشورهای کوچک میتوانند تأثیرات بزرگی به جا گذارد.
محور اصلی سیاست همسایگی دراندیشه ایرانی مبتنی بر همکاری و کنش تعاملی بوده است. مشارکت معطوف به همگرایی در سطح منطقهای یکی از پیامدهای اصلی سیاست همسایگی محسوب میشود. در این شرایط هر یک از بازیگران تلاش میکنند تا به سطح خاصی از همکاری و رقابت برای نیل به ثبات سیاسی بیشتر نائل گردند. مفاهیمی از جمله همکاری، تلاش برای استقلال و آزادی را میتوان در زمره شاخصهای اصلی تفکری دانست که اندیشه همسایگی در انگاره ایرانی را امکان پذیر میسازد.
۲. ضرورتهای کاربرد سیاست همسایگی در دوران بحرانهای منطقهای
آسیای جنوب غربی در سالهای بعد از جنگ سرد با نشانههایی از بحران امنیتی روبهرو شده است. در این شرایط ایران تلاش دارد تا از طریق سازوکارهای کنش همکاریجویانه سطح روابط خود با کشورهای منطقهای از جمله پاکستان را ارتقا دهد. سیاست همسایگی یکی از محورهای اصلی دولت ابراهیم رئیسی بوده است. نشانههای سیاست همسایگی در تفکر دولت رئیسی مبتنی بر موازنهگرایی در حوزه منطقهای و مقابله با سیاست هژمونی غرب میباشد.
لازم به توضیح است که نشانههایی از سیاست همسایگی برای ارتقای سطح امنیت منطقهای در دولتهای پیشین نیز پیگیری شده است. در هر دوران تاریخی شکل خاصی از سیاست همسایگی در دستور کار قرار میگیرد. سیاست تولید قدرت و نمایش قدرت در برخی از دورانهای تاریخی میتواند عامل مؤثری در ارتباط با سیاست همسایگی تلقی شود. چنین الگوی رفتاری بخشی از قالبهای ادراکی ایران در محیط منطقهای را منعکس میسازد.
علت اصلی کاربرد سیاست همسایگی از سوی ایران مبتنی بر قالبهای فرهنگی و ادراکی ایرانی بوده است. از آنجایی که ایران با ۱۵ کشور منطقهای دارای کنش ارتباطی است، بنابراین طبیعی است که از سازوکارهای سیاست همسایگی بهره گرفته و چنین الگویی را بهعنوان بخشی از ضرورتهای راهبردی خود در دستور کار قرار خواهد داد. سیاست همسایگی میتواند زمینه ارتقای قابلیتهای اقتصادی ایران را از طریق سازوکارهای مبادله فراهم آورد. مبادله یکی از ضرورتهای اقتصاد سیاسی بینالمللی بوده که در محیط منطقهای انعکاس خواهد داشت.
بخش قابل توجهی از قالبهای ادراکی سیاست همسایگی ایران با نشانههایی از اقتصاد سیاسی پیوند یافته است. سیاست همسایگی میبایست به گونه اجتنابناپذیر زمینه همکاریهای مشترک کشورها را فراهم آورده و از این طریق به مازاد اقتصادی و ثبات ژئوپلیتیکی نائل گردد. سیاست همسایگی میتواند زیرساختهای لازم برای همکاریهای متقابل و مشترک کشورهای منطقهای را به وجود آورده و عرصه همکاریهای اقتصادی را به حوزه فعالیتهای مشترک سیاسی، امنیتی و راهبردی تسری دهد. چنین فرایندی میتواند زمینه امنیت متقابل و منافع متقابل کشورهای حوزه همجوار ایران را براساس سیاست همسایگی به وجود آورد.
۳. عناصر سیاست همسایگی در روابط ایران و پاکستان
در اندیشه همسایگی مفاهیمی همانند هویت نقش مؤثری در همکاریهای دوجانبه و چندجانبه خواهد داشت. هویت در اندیشههای پست مدرن میتواند مبنای اصلی بیگانگی را شکل دهد. بیگانگی و غیریتسازی بخشی از قالبهای مفهومی و ادراکی هویت سازی در سیاست همسایگی محسوب میشود. برخی از کشورها همانند ایران، به این موضوع توجه دارند که هویت و غیریت دارای قالبهای متمایز شده از یکدیگر است. جامعه ایرانی هویت معطوف به غیریت را برنمیتابد.
اولین عنصر مؤثر در سیاست همسایگی ایران و پاکستان مبتنی بر اندیشه ایرانی و ضرورتهای انقلاب اسلامی بوده است. اندیشه ایرانی براساس نشانههایی از همزیستی شکل گرفته و آثار خود را در محیط منطقهای منعکس ساخته است. ایران و پاکستان در ژئوپلیتیک بحران قرار داشته و این امر میتواند زمینه همکاریهای مشترک موثرتری را در روابط متقابل دو کشور فراهم سازد. چنین انگارهای بخشی از قالبهای تحلیلی ایران در سالهای بعد از انقلاب اسلامی را در اندیشه همسایگی منعکس میسازد. اندیشه ایرانی بر ضرورت همکاری مؤثر با کشورهای منطقهای و در راستای تبدیل تضادهای امنیتی به فرصتهای راهبردی همکاریجویانه مشترک شکل گرفته است.
دومین شاخص سیاست همسایگی ارتباط مستقیمی با موضوعاتی همانند میزان نزدیکی جغرافیایی، اشتراک فرهنگی و زبانی و دینی، حجم و عمق مبادلات اقتصادی، نزدیکی منافع و مصالح مشترک، وضعیت و کیفیت ارتباط با بازیگران دیگر برای همسایه بودن دو کشور، معانی و درجات متفاوتی را ایجاد میکند؛ بنابراین حتی در همان برداشت اولیه از همسایگی این مساله مطرح میشود که نمیتوان یک رویکرد واحد برای همه همسایگان ارائه نمود.
سومین ضرورت اجرای سیاست همسایگی در روابط ایران و پاکستان مبتنی بر ضرورتهای تاکتیکی در راستای امنیتسازی منطقهای است. به همان گونهای که سیاست همسایگی میتواند ماهیت جغرافیایی داشته باشد، بر اساس برخی از قالبهای فرهنگی، اخلاقی و ادراکی انعکاس مییابد. در اندیشه ایرانی، هوشیاری تاکتیکی محور اصلی سیاست قدرت با هدف اثربخشی تلقی میشود. هر گونه سیاست قدرت میتواند زیرساختهای همکاری و رقابت را با هدف ایجاد ثبات منطقهای فراهم سازد.
چهارمین عامل و عنصر سیاست همسایگی در روابط ایران و پاکستان مبتنی بر اثربخشی تاکتیکی و ژئوپلیتیکی ایران است. بدون توجه به معادله قدرت سیاست همسایگی در روابط کشورها به ویژه در الگوی کنش تعاملی ایران و پاکستان معنا و تداوم پیدا نمیکند. سیاست همسایگی نیازمند شکل خاصی از عظمت و مرجعیت اثرگذار در محیط منطقهای است. کشوری که در صدد عظمتیابی است، از ظرفیت لازم برای اتخاذ سیاست همسایگی برخوردار خواهد بود.
بازیگران مؤثر در سیاست همسایگی میبایست از قدرت و قابلیت لازم در قالب کنش مبتنی بر همه جانبه گرایی برخوردار باشند. سیاست همسایگی ایران عموماً بر اساس مقاومت، همکاریهای متقابل و سیاست عدم نفوذ قدرتهای بزرگ شکل گرفته است. سیاست همسایگی ایران بر اساس نشانههایی از هویت همکاری جویانه و مقاومت در برابر سیاست نفوذ قدرتهای بزرگ شکل گرفته است. کشوری که از قابلیتهای اقتصادی، فرهنگی و هویتی برخوردار است، تلاش دارد تا موقعیت خود را بازسازی نموده و مانع اثربخشی قدرتهای بزرگ در محیط منطقهای شود.
پنجمین نشانه سیاست همسایگی را باید در قالب همکاریهای متقابل برای تحقق منافع مشترک جستوجو نمود. بسیاری از ایرانشناسان اعتقاد دارند که ایران هیچگاه در صدد کسب منافع مادی و سلطه سیاسی بر گروههای همسایگی نبوده است. ایران همواره درک تاریخی از سیاست خارجی داشته و نسبت به گروههای معارض واکنش مبتنی بر مقاومت نشان میدهند. چنین نشانههایی عامل اصلی گرایش ایران به مشارکتگرایی است.
هر گونه سیاست همسایگی مبتنی بر مشارکت، معطوف به مقابله با تهدیدات منطقهای و فرامنطقهای است. بنابراین طبیعی بهنظر میرسد که سیاست همسایگی دولت رئیسی مبتنی بر نشانههایی از هویت و ملیت ایرانی در روند اجرای همکاریهای مشترک منطقهای در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. ذهنیت مشارکت یکی از محورهای اصلی همکاریهای چندجانبه ایران در سطح منطقهای بوده که موسوم به اجرا و تحقق سیاست همسایگی خواهد بود.
ششمین عنصر سیاست همسایگی در روابط ایران و پاکستان مبتنی بر بازی عادلانه در روابط دوجانبه و منطقهای است. براساس چنین انگارهای همه دولتها و بازیگران میبایست از سازوکارهای سیاست عادلانه بهرهمند شوند. چنین رویکردی منجر به اتخاذ سیاست مقاومت ایرانی در برابر تهدیدات منطقهای و بینالمللی میشود. برای مقابله با تهدیدات هر بازیگری باید از سازوکارهای مربوط به مشارکت کیفی استفاده نماید. ایفای نقش رهبری از سوی ایران نیازمند آن است که احساس متقابل تکلیف، حقوق و مسئولیت به وجود آید.
۴. ضرورتهای سیاست همسایگی برای اهداف راهبردی و ژئوپلیتیکی ایران
در سالهای دهه سوم قرن ۲۱، کشورهای منطقهای نیازمند ارتقای سطح همکاریهای خود در فضای محیط همجوار و در سطح جهانی هستند. در تفکر ایرانی، مقابله با تهدیدات میتواند از طریق سیاست دوستی انجام پذیرد. سیاست دوستی یعنی آنکه با سازوکارهای قدرت انحصاری بازیگران فرادست مقابله شود. هدف از سیاست همسایگی، نه تنها مشارکت اقتصادی خواهد بود، بلکه نشانههایی از دوستی ورزیدن بهعنوان بخشی از هنجار بینالمللی را منعکس میسازد. مخالفت با خشونت و احساس تعلق کشورها به یکدیگر بخشی از ترتیبات رفتار ایرانی برای مقابله با تهدیدات خواهد بود.
سیاست همسایگی در شرایطی برای ایران از اهمیت و مطلوبیت لازم برخوردار است که توسعه روابط با پاکستان منجر به افزایش وزن مخصوص راهبردی جمهوری اسلامی شود. کشورهای منطقهای در شرق آسیا براساس نشانههایی از همکاریهای اقتصادی جایگاه و معنا پیدا کردهاند. جمهوری اسلامی ایران نیز ناچار خواهد بود تا الگوی کنش رفتاری خود را براساس نشانههایی از کنش همکاریجویانه و پیشبرد سیاست همسایگی با کشورهای منطقهای پیگیری نماید. در چنین شرایطی زمینه برای ارتقای سطح همکاریهای دوجانبه و چندجانبه فراهم میشود.
نتیجه
اگر سیاست همسایگی در دستور کار قرار گیرد، به گونه اجتنابناپذیر پاکستان نقش محوری در آینده همکاریهای منطقهای ایران خواهد داشت. نکته دیگر آن است که هرگونه همکاری ایران و پاکستان در چارچوب سیاست همسایگی میتواند از تضادهای آینده جلوگیری کند. پاکستان میتواند سیاستهای قبیلهای و آموزههای بنیادگرایانه را در دستور کار خود قرار دهد. در چنین شرایطی پاکستان و عربستان سطح همکاریهای منطقهای خود را در چارچوب اندیشههای بنیادگرایانه سلفی ارتقا خواهند داد.
اگر پاکستان در چارچوب سیاستهای بنیادگرایانه سلفی قرار گیرد و زمینه همکاریهای خود با گروههای سلفی را در دستور کار قرار دهد، در آن شرایط نشانههایی از تضاد امنیتی در روابط دوجانبه و محیط منطقهای بهوجود خواهد آمد. همسایگی به عنوان محتوای سیاست خارجی یک دولت، میتواند باعث جاری شدن قدرت و ظرفیتهای فکری و فرهنگی و اجتماعی آن دولت در بیرون از حوزه آن شود. با توجه به تعداد کشورهای همسایه ایران که شامل ۱۵ کشور میشود، یک سیاست همسایگی مبتنی بر تأمین منافع ملی و حفظ اصول همزیستی مسالمت آمیز برای تدوین چارچوبهای لازم در جهت مدیریت روابط مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی کشور الزامی است.
ارتقای سطح همکاریهای اقتصادی، فرهنگی و امنیتی ایران و پاکستان میتواند محور ایران، چین و پاکستان را تبدیل به معادله قدرت برای توسعه اقتصادی در محیط منطقهای نماید. چنین سطحی از همکاریها زمینه ارتقای ضریب امنیتی ایران و پاکستان را به وجود میآورد.
ضرورتهای سیاست همسایگی در روابط ایران و پاکستان نه تنها منجر به ارتقای معادله قدرت متقابل میشود، بلکه زمینه گسترش تضادهای منطقهای را فراهم میکند. ایران و پاکستان در چارچوب سیاست همسایگی از قابلیت لازم برای ارتقای سطح روابط متقابل، مقابله با افراطگرایی، مقابله با تروریسم و گروههای بحرانساز در محیط منطقهای، برخوردار هستند.
نویسنده؛ محمدعلی صنوبری