به گزارش خبرنگار مهر، شاهرخ مِسکوب یکی از نویسندگان برجسته ایرانی بود که به مسایل مختلف تاریخ و فرهنگ و زبان ایران پرداخت و آثار درخشانی از خود به جا گذاشت. نثر مسکوب که مانند مثل قرآنی ظلّ ممدود و ماء مَسکوب، گسترده و جاری است یکی از شاخصترین ویژگیهای آثار اوست که همه آنها را خواندنی میکند و باعث میشود هجده سال پس از فوت وی نوشتههایش هنوز مخاطبان جدی داشته باشد.
بیستم دی، سالروز تولد اینمحقق و پژوهشگر و بهانه خوبی برای مرور آثار و کارنامه اوست.
آثار مسکوب را میتوان به سه دسته پژوهشها، تک نگاریها و ترجمهها تقسیم کرد. در میان پژوهشهای ادبی وی آثاری چون سوگ سیاوش، مقدمهای بر رستم و اسفندیار و ارمغان مور را در کارنامه دارد. از تک نگاریهای موفق مسکوب که عرصه درخشش نثر شیوای او هستند میتوان به سوگ مادر، روزها در راه و در سوگ و عشق یاران اشاره کرد. ترجمه رمان خوشههای خشم، نمایشنامه اُدیپ شهریار و آنتیگُن نیز از جمله ترجمههای برجسته وی هستند.
مسکوب در اثر پژوهشی خود با نام «هویت ایرانی و زبان فارسی» که اولین بار به صورت یک سخنرانی در انجمن فرهنگی ایرانیان ساکن اتریش ارائه شد، جنبههای مختلف وابستگی هویت مردم ایران به زبانشان را واکاوی کرده است.
او معتقد است سه دسته از اقشار مردم نقش تعیین کنندهای در ساختن این رابطه، اعم از وابستگی یا گسستگی، داشته اند. این سه قشر اهل دیوان، اهل دین و اهل عرفان هستند که سه بخش اصلی کتاب مورد نظر را تشکیل میدهند. مسکوب در فصل نخست کتابش نسبت «ملیت ایرانی و رابطه آن با زبان و تاریخ» را بررسی میکند و مهمترین مشکل پژوهشهای تاریخی را جستجوی یک علت برای هر مسئله تاریخی عنوان میکند:
در جستوجوی جریانها و حادثههای تاریخی دنبال یک علت گشتن گمراه کننده است. به این دلیل ساده که علت رویدادها منشأ چیزهای گوناگون، متعدد و خیلی وقتها حتی متناقض است، علل متفاوت و مختلفی که گاه به نظر میرسد که یکدیگر را نفی میکنند. در اینجا باید انگیزههای متفاوت را در نظر گرفت. از انگیزههای دنیایی و شخصی خدمت به حاکمان جدید، مقام و مال یا گذران روزانه گرفته تا فرهنگ دوستی و عشق به حقیقت، تا محیط فرهنگی سرآغاز تمدن اسلام و عطش دانستن و آگاهی، نیاز یک قوم کهن ولی، مغلوب به ماندن.
مسکوب همین روش را پیش میگیرد و سعی میکند وابستگی دو وجه پژوهش خود را از جنبههای مختلف بررسی کند. او اگرچه ادعایی مبنی بر اینکه بحثش کاملاً علمی باشد ندارد اما با این مقدمه نشان میدهد که تلاش دارد عوامل مختلف را از قلم نیندازد و نتایج را در یافتههای خودش منحصر نکند. او به دنبال عناصری میگردد که پس از فتح ایران توسط مسلمانان، هویت ایرانی را برای ساکنان این فلات باقی نگاه میدارد. آن عناصر به نظر مسکوب تاریخ و زبان هستند:
«تنها در دو چیز ما به عنوان ایرانی از مسلمانهای دیگر جدا میشدیم؛ در تاریخ و زبان؛ و درست بر همین دو عامل هویت ملی یا قومی خودمان را بنا کردیم یکی (تاریخ)، پشتوانه، توشه راه و تکیه گاهمان بود و دیگری (زبان)، شالوده، پایگاه و جان پناه و حصاری که در آن ایستادیم.»
سپس بخش اصلی کتاب که به بررسی اهمیت زبان فارسی در حفظ هویت ایرانی اختصاص دارد آغاز میشود. چرا زبان برای حفظ هویت یک ملت این اندازه اهمیت دارد؟ زیرا زبان محمل اندیشه است. برای اینکه مردمی از اقوام مختلف صورتی یگانه و همحسی بیابند زبان بهترین وسیله است.
مسکوب در بررسی نقش اهالی دیوان به اهمیت شاهنامهها (پیش و پس از شاهنامه فردوسی) اشاره میکند و مینویسد:
«شاهنامهها برای ما کار این فرهنگ گذشته و در عین حال زنده را میکرد. خاطرهها و یادگارهای قوم ایرانی را که در عین حال سرچشمه عواطف مشترک هم هست، در خود نگه میداشت قوم بی خاطره، مثل آدم بی حافظه است. این شاهنامهها نمیگذاشتند ما مثل پیرمردهای بی سابقه، مثل آدمهای از زیر بته درآمده، بین گذشته و آینده هاج و واج بمانیم؛ ما را در مکانی از زمان جا میدادند.»
در بخش سوم کتاب که نسبت بین علمای دینی با زبان فارسی را میکاود مسکوب معتقد است علما اصالت را به زبان عربی که زبان دین و وحی بود میدادند و فقط به ضرورت ارشاد عامه مردم از زبان فارسی بهره میگرفتند و نهایتاً در بخش پایانی کتاب مسکوب نقش عرفا در ترویج و استحکام زبان فارسی را مهم ارزیابی میکند. چکیده تمام مباحث مسکوب در این کتاب عمیق را میتوان در جملات زیر دید و چشید:
«با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی عرب، ایرانی، و ترک، ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوییم هویت ملی (ایرانیت) خودمان را از برکت زبان و در جان پناه زبان فارسی نگه داشتیم.»