به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آسمانشناس؛ سرگذشت و خاطرات شهید حسن آبشناسان» نوشته مشهود گودرزینژاد و وحید احمدی بهتازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شده است.
شهید حسن آبشناسان از فرماندهان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سال ۱۳۱۵ در محله امامزاده یحیی تهران متولد شد و چون تولدش نزدیک به سالروز میلاد امام حسن (ع) بود، حسن نام گرفت. او اوایل جنگ به فرماندهی یکی از تیپهای لشکر ۲۱ حمزه و سپس در سال ۱۳۶۲ به فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا منصوب شد. آبشناسان سال ۶۴ به فرماندهی لشکر ۲۳ نیروهای هوابرد منصوب شد و ۸ مهر آنسال هم به شهادت رسید. او یکی از چهرههای نخبه تکاوری و رزم ارتشی است که با بدن ورزیده خود جلودار نیروهای جوانتر بود و در صحرا و کوهستان موجب تحیر همرزمان خود میشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیت شهید آبشناسان، این است که علاوه بر ابتکار و خلاقیت در فرماندهی رزمندگان و جنگ چریکی، عارف و زاهدی پرهیزگار بود و بسیاری از نیروهای سپاه و ارتش چون شهید محمد بروجردی، خود را مرید او میدانستند. او در ورزیدگی و جنگهای نامنظم، زبانزد همه بود. زمانی که رییس کمیته تبلیغات شیراز در جنگ بود، به مسابقات نظامی اسپانیا اعزام شد و رتبه اول را برای ایران کسب کرد. وقتی هم به کشور بازگشت جنگ تحمیلی شروع شده بود. با اطلاع از شروع جنگ، نامهای به صدام حسین نوشت و در آن گفت تو که فردی نظامی هستی، اگر مردی به میدان بیا. شهید آبشناسان در ایننامه نشانی خود را در منطقه دشت عباس نوشت و از صدام خواست به میدان رزمش بیاید.
کتاب «آسمانشناس» مجموع روایتهای دوستان و آشنایان شهید آبشناسان را درباره او شامل میشود. عناوین مندرج در اینکتاب بهترتیب عبارتاند از:
زندگینامه امیر سرلشگر شهید حسن آبشناسان، گیتی زندهنام (همسر شهید)، افشین آبشناسان (فرزند شهید)، امین آبشناسان (فرزند شهید)، امیر سرتیپ دوم حسن دانشمند، امیر سرتیپ کیومرث حیدری، امیر سرتیپ بیژن پارسا (فرمانده سابق تیپ ۶۵ نوهد)، سرلشکر سنجری (فرمانده وقت قرارگاه حمزه سیدالشهدا)، امیر سرتیپ دوم اردشیر زوالت، امیر سرتیپ احمد دادبین، امیر سرتیپ احمد اسدی، امیر سرتیپ سیاوش جوادیان، امیر سرتیپ ستاد ناصر آراسته، امیر سرتیپ شهرام رامتین، امیر سرتیپ دوم ستاد فرهاد بهروزی، امیر سرتیپ سید حسام هاشمی، امیر سرتیپ دوم ستاد مسعود بختیاری، امیر سرتیپ دوم ستاد مسعود بختیاری، امیر سرتیپ عبدالمجید جمشیدی، سردار یحیی رحیم صفوی، دکتر محمدابراهیم سنجقی، سردار حسن رستگار پناه، سردار غلامرضا جلالی، سردار منطقی ایزدی، سرهنگ علی مرادی (همرزم شهید)، سرهنگ علیرضا پوربزرگ وافی، سرهنگ ستاد مجتبی جعفری، سرهنگ مجید صارمی، سرهنگ خلبان صالح افشار، سروان خلیلی (همرزم شهید)، گروهبان میرزایی (همرزم شهید)، محمدعلی صمدی (همرزم شهید)، محسن ارجمندی (همرزم شهید)، امید نیکدل (همرزم شهید)، حسن خرمی (همرزم شهید)، ده خاطره کوتاه از شهید آبشناسان، عکسها و اسناد.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
بحران سنندج در فروردین ۱۳۵۸ آغاز شد. این اولین بحرانی بود که در کردستان روی داد. در آنزمان، من مسئول یک گروه نظامی از اصفهان بودم که آقای افیونی، شهید سلطانی و شهید رضا در آن حضور داشتند. در سنندج، حوادث بسیار عجیبی اتفاق افتاد. جنگ که آغاز شد، تعدادی از نیروهای همافر و مخصوص از ستاد فرماندهی که در پادگان باغ شاه قرار داشت، تقاضا کردند به جبهه اعزام شوند. بهمدت یک هفته در پادگان باغ شاه به ما آموزش مخصوص دادند و بلافاصله به اصفهان منتقل شدیم. تعدادمان به دویست نفر میرسید. سپس زیر نظر تیمسار ملک و سرهنگ آذین، به اهواز رفتیم. تیمسار ملک از تکاورهای ورزیده بود. او کسی بود که چاههای نفت کرکوک را در زمان شاه منهدم کرد. از اعجوبههای تکاوری بود. در دانشگاه جندی شاپور اهواز، من را مسئول حفاظت از ساختمانی قرار دادند که در ابتدای ورودی دانشگاه واقع شده بود که بعد، مرکز استانداری اهواز شد. در اینساختمان، مقام معظم رهبری، شهید چمران و سایر فرماندهان حضور داشتند. وزیران هم آمدند. مسئولیت نظارت و کنترل رفتوآمدها و غذای آنها با من بود. در طول ۲۴ ساعت شبانهروز، شاید دو ساعت بیشتر نمیتوانستم بخوابم. شهید آبشناسان را اولینبار آنجا دیدم. گفت من آبشناسان هستم. رفتم به دکتر چمران گفتم شخصی بهنام آبشناسان به دیدارتان آمده است. تا تیمسار ملک شنید که آبشناسان آمده و منتظر ورود به ساختمان است، قبل از دکتر چمران دوید و به استقبال او رفت. در آن شب تاریک، درجه شهید آبشناسان را ندیدم؛ ولی خود را سرهنگ آبشناسان معرفی کرد.
اینکتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۰ هزار تومان منتشر شده است.