به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «حاج احمد» نوشته محمدحسین علی جان زاده توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شده که خاطرات ناگفته و جدیدی از زندگی شهید احمد کاظمی را شامل می شود.
این کتاب به گفته مولفش، دو پیام با خود به همراه دارد ابتدا عنصر شناخت است که به معرفی ابعاد شخصیتی شهید احمد کاظمی متمرکز شده و زوایای ناشناخته زندگی اش را برای مخاطب مطرح میکند. عنصر دوم نیز معرفی الگوی ارزشمند از فرماندهانی بزرگ برای نسل امروز است.
۱۹ دی سالروز شهادت سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی و تعدادی دیگر از همقطارانش است. این شهیدان بر اثر سقوط یک فروند هواپیمای نظامی (جت فالکون) در روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۴ در حوالی ارومیه به دیدار حق شتافتند. این اثر به شیوه مستند روایی نوشته شده است. در عین حال زبانی ساده و گویا برای کتاب در نظر گرفته شده تا بتواند نظر مخاطب را به خود جلب کند.
«حاج احمد» با کمک منابع جدید تدوین و نوشته شده و روایتهایش از رزمندگانی نقل شده که در میدان نبرد در حال مبارزه با دشمن بعثی بوده و احمد کاظمی را در کنار خود دیدهاند. این امر با نگاه فرماندهانی که شهید احمد کاظمی را هنگام فرماندهی مورد رصد قرار میدادند تفاوتهای فراوانی دارد.
فصل اول کتاب که دوران کودکی و دورههای چریکی را توضیح داده ویژگیهای خاص خود را دارد. شهید احمد کاظمی متولد سال ۱۳۳۸ نجف آباد اصفهان بود و در سن ۲۰ سالگی، نقطه آغاز سفرهای نظامی و چریکی او بود. اما مبارزات وی در کردستان رنگ و بویی دیگر به کتاب بخشیده است. او با تشدید مجدد بحران در مناطق غرب و شمال غرب همراه با سردار شهید غلامرضا صالحی در قالب یک گروه ۶۰ نفره در اواخر اردیبهشتماه از نجفآباد عازم کرمانشاه و سپس سنندج شد. وی حدود هفت ماه با جدیت در عملیاتهای پاکسازی به مقابله با فتنهانگیزان پرداخت و در یکی از این عملیاتها در روستای «افراسیاب» در منطقه دیواندره از ناحیه پا مجروح و به شهر خود منتقل شده بود. هنوز زخمهایش التیام نیافته بود که در اواسط آذرماه همراه با یک گروه ۵۰ نفری در جبهههای آبادان حضور یافت و فرماندهی یکی از مناطق عملیاتی به عهدهاش سپرده شد که نقش مؤثری در این منطقه و سپس عملیات شکست حصر آبادان ایفا کرد.
فصل دوم، روایت مبارزات، جنگهای داخلی، مبارزه با اشرار ضد انقلاب و دموکراتها در کردستان و تا شروع جنگ با رژیم بعث است. داستان فصل دوم از اعزام سپاهیان نجف آباد به فرماندهی شهید «غلامرضا محمدی» به اهواز و استقرار در ستاد جنگ جنوب شروع میشود.
حاج احمد به همراه سپاهیان دیگر در محور فارسیات در اطراف اهواز برای مدتی مستقر میشوند. حاج احمد کاظمی به عنوان جانشین گروه و مسؤول تدارکات در محور فارسیات بود. او علاوه بر آن، پیک ارتباطی و مسؤول ارائه گزارش اجمالی روز در جبهه بود. او در هنگام ناهار یا شام اطلاعات را به شهید حسن باقری میدهد و همین باعث آشنایی او با شهید حسن باقری میشود. شهید احمد کاظمی برای اولین بار در فارسیات با رهبر انقلاب، آیت الله خامنهای دیدار میکند.
پس از مدتی سپاه نجف آباد در فارسیات خسته میشود و آنان را به فیاضیه جنوب در شهر آبادان که پیشانی اصلی جبهه جنگ در مقابل رژیم بعث بود، میفرستند. در آنجا فرمانده نجف آباد، غلامرضا محمدی شهید و حاج احمد مسؤول محور شد. به این ترتیب در عملیات ثامن الائمه شرکت میکند و در تیپ ۸ نجف اشرف با شهید باکری آشنا میشود.
شهید باکری، معاونت تیپ، مهندس و کاربلد جنگ بود و در فتح المبین، بیت المقدس ۳ خرداد ۶۱ با احمد کاظمی آشنایی بیشتری پیدا کرد. احمد کاظمی، اولین فرماندهی بود که با نیروهای تیپ وارد خرمشهر شد. بی سیم معروف وجود دارد که حاج احمد درباره اسیر کردن ۶ هزار عراقی در داخل شهر میگوید. اسیران شعار «الموت لصدام» و درود بر خمینی، الله اکبر و لااله الا الله میدادند. در مکالمه بی سیم اولین نفری که میگوید خرمشهر را خدا آزاد کرد، احمد کاظمی بود. پس از فتح خرمشهر، او به عنوان خط شکن شناخته میشود.
اولین فرماندهای که خردادماه وارد خرمشهر شد، شهید کاظمی بود و بعد از ایشان شهیدحسین خرازی و دیگر فرماندهان وارد شدند. همانجا هنگامی که شهید کاظمی با بی سیم مکالمه میکند، میگوید: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و این جمله برای اولینبار از زبان شهید کاظمی جاری شد و بعدها امام (ره) نیز همین جمله را تکرار کردند. شهید احمد کاظمی هیچوقت ادعا نکرد که اولین نفری بوده که وارد خرمشهر شده یا اولینبار او بود که جمله «خرمشهر را خدا آزاد کرد» را گفته؛ چون امام (ره) را از خودش بالاتر میدانست و همواره به او احترام میگذاشت و هیچوقت نگفت که من حرف امام را زدم یا امام حرف من را زدند. وقتی سالها بعد از شهادت حاج احمد، مکالمات بی-سیم منتشر شد و در فضای مجازی هم پخش شد، میگوید: «من بهعنوان اولین فرمانده وارد خرمشهر شدم.» فردی که آن طرف بی سیم نشسته، باور نمیکند و چند بار سوال میکند: «کجایی؟». شهید کاظمی تکرار میکند: «وارد خرمشهر شدم.»
آزادسازی خرمشهر در هشت سال دفاع مقدس و تاریخ انقلاب اسلامی، بهعنوان یک نماد قدرت است، همانطور که جنگ ویتنام برای آمریکاییها یک نماد است.
فصل دوم کتاب که تا قطعنامه ۵۹۸ را روایت میکند، نشان دهنده این است که حاج احمد چگونه نخبه جنگهای نظامی شناخته شده است. احمد کاظمی، پس از جنگ معاونت عملیات نیروهای زمینی سپاه را برعهده میگیرد. خیلی از فرماندهان بعد از جنگ پشت میزی شدند. حاج احمد پس از جنگ، از سوی رهبر، فرماندهی قرارگاه حمزه در منطقه شمال غرب ایران (شامل آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه) برعهده گرفت و در کتاب ماجرای ناامنی در این منطقه به خاطر وجود حزب دموکرات و کومله و قصد آنان برای تأسیس حکومت جمهوری کردستان توضیح داده شده است.
حاج احمد کل مرز ترکیه با ایران را در حدود ۹۰۰ کیلومتر با کانالهای ۴ متری حفر و داخل آن را با مین و سیم خاردار پر کرد. او همچنین برای اینکه معیشت مردم با مشکل مواجه نشود، بازارچه محلی با هماهنگی دولت برپا کرد. گندم، آرد به مردم محروم کردستان میداد. برای هموار کردن جاده و کارهای بنایی خانههای روستاییان، ماشین قرارگاه جهاد سازندگی را اگر بیکار بود، در اختیار آنان قرار میداد. تئوری نظامی او این بود که اگر مردم منطقه تأمین باشند، خودشان امنیت را فراهم میکنند.
فصل سوم کتاب دارای اطلاعات خوب و ناگفتههای فراوان است. البته باید گفت که از جمله فعالیتهای برجسته حاج احمد در دوران دفاع مقدس تثبیت «تیپ ۸ نجف اشرف» است. وی با جمعکردن انسانهای بزرگی پیرامون خود این تیپ را سازماندهی کرد و در اثنای جنگ، استعداد آن را تا سطح لشکر ارتقا داد و آن را به یکی از مانوریترین یگانهای دفاع مقدس مبدل ساخت. شهید کاظمی یار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زینالدین، خرازی، همت و بقایی بود و تمام وجود خود را وقف حضور در جبهههای نبرد کرده بود و بیشک یکی از برجستهترین و مقتدرترین فرماندهان دفاع مقدس محسوب میشود.