سه‌رمان نوجوان به‌قلم سیدحسن حسینی ارسنجانی توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، سه‌رمان نوجوان «کلاه اشرفی»، «بچه‌مرد» و «بندِ یک» به‌قلم سیدحسن حسینی ارسنجانی به‌تازگی توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر و راهی بازار نشر شده‌اند. این‌کتاب‌ها در قالب مجموعه «کتاب زیتون» واحد نوجوان دفتر نشر فرهنگ اسلامی به چاپ رسیده‌اند.

سیدحسن حسینی ارسنجانی نویسنده اهل استان فارس، متولد سال ۱۳۳۲ است و به تدریس داستان‌نویسی و تالیف رمان و داستان اشتغال دارد. او به‌واسطه زادگاه و محل زندگی خود به اقلیم جنوب ایران علاقه‌مند است و داستان‌هایش در مناطق جنوبی کشور جریان دارند. از نظر دوره زمانی نیز داستان‌هایش درباره جنگ و انقلاب اسلامی هستند. او پیش‌تر به‌عنوان نویسنده برتر جشنواره داستان انقلاب و نامزد جایزه جلال آل احمد معرفی شده است. ارسنجانی همچنین برای نوشتن رمان زندانی کوچک برگزیده چهارمین جشنواره داستان انقلاب ، برای رمان زغال سرخ نامزد پنجمین جشنواره داستان انقلاب و به‌خاطر نوشتن «در آرزوی پرواز» در سال ۱۳۸۳ برگزیده شورای کتاب کودک شد. رمان «مسافر تنها» و مجموعه‌داستان «جوجه شب عید» هم از دیگر آثار او هستند که برای نوجوانان نوشته شده‌اند.

رمان «کلاه اشرفی» درباره زندگی دختری نوجوان به‌نام طلاست که به کار قالی‌بافی مشغول است و در مسیر زندگی و نوجوانی، ازدواج و جوانی خود با مشکلات و چالش‌هایی روبروست. داستان این‌رمان در ۳۴ فصل نوشته شده است.

این‌کتاب با ۲۴۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

رمان «بچه‌مرد» هم درباره پسری نوجوان و جنوبی است که با وقوع جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، در همان‌بچگی و نوجوانی، تبدیل به مرد می‌شود.

این‌رمان هم در ۱۸ فصل نوشته شده که عنوان آخرین‌فصلش، «صبح به خیر رزمنده» و مربوط به فرازی است که راوی داستان مرد و یک‌نوجوان پخته شده است.

این‌کتاب هم با ۱۵۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان به چاپ رسیده است.

سومین‌کتاب داستانی جدید ارسنجانی هم «بندِ یک» است که قصه نوجوانی مذهبی به‌نام جواد را روایت می‌کند. او نوجوانی خود را در سال‌های پیش از انقلاب طی می‌کند و به‌واسطه فعالیت‌های انقلابی و مبارزاتی خود به زندان رژیم پهلوی می‌افتد.

«بند یک» هم در ۱۵ فصل نوشته شده و بلوغ اجتماعی و مردشدن یک‌نوجوان را روایت می‌کند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

عسکر به جمعیت زد و جلو رفت. جواد خودش را به سایه دیوار مسجد روبه‌روی محل برگزاری جشن رساند. کنار نوجوان بلیت‌فروشی ایستاد. نوجوان که سر و وضع ژولیده‌ای داشت، بسته بلیت دست گرفته بود و مرتب جار می‌زد: «بلیت اعانه ملی. صدهزارتومان پول نقد و پیکان جوانان. آقا بلیت بخت‌آزمایی یادت نره. خانم شانست رو امتحان کن.»

از دیدن آن‌همه آدم ماتش برده بود. رو به پسر بلیت‌فروش کرد و گفت: «آقاپسر!»

- جونُم. بلیت بدم خدمت‌تون؟

- چه خبره که این‌همه آدم هجوم آورده؟

چک‌وچیل نوجوان تا بناگوش رفت و قهقهه‌زنان گفت: «نمایش خوک‌بچه‌ هست. جون می‌ده برای تماشا.»

به مینی‌بوس قراضه کنار پیاده‌رو اشاره کرد.

- رو سقف اون وایسا. ببین بابای خارجکی چه تیارتی از خودش درمی‌یاره.

این‌کتاب با ۱۲۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۷۷ هزار تومان منتشر شده است.