خبرگزاری مهر -گروه هنر-عطیه موذن؛ حسام منظور بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینماست که بعد از سالها فعالیت حرفهای در صحنه تئاتر در یک دهه اخیر بیشتر در عرصه تصویر هنرنمایی کرده است. او سال گذشته فیلم «شماره ۱۰» را در جشنواره فیلم فجر داشت و امسال هم با دو سینمایی «بهشت تبهکاران» و «مجنون» در جشنواره حضور دارد که هر یک به دلایلی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند.
«بهشت تبهکاران» فیلمی به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی است که تنها کارگردان پیشکسوت سینمای ایران است که در این دوره از جشنواره فیلم دارد و فیلم را هم به روایتی از تاریخ معاصر ایران در دهه ۳۰ برده است. فیلم «مجنون» نیز ساخته مهدی شامحمدی از نسل تازه فیلمسازانی است که در بخش نگاه نو و البته سودای سیمرغ هم حضور دارد. حسام منظور در هر دو این فیلمها حضور دارد و در هر یک با چالشها و موقعیتهای ویژه ای روبهرو بوده است.
امروز ۱۶ بهمن ماه «بهشت تبهکاران» و «مجنون» هر ۲ در جشنواره فیلم فجر در برج میلاد نمایش داده میشوند که به همین بهانه حسام منظور در گفتوگویی به این فیلمها و جشنواره فیلم فجر پرداخته است.
خود من هم تا قبل از همکاری در این فیلم ابعاد این پرونده را با این جزییات نمیدانستم این اتفاق هولناک در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت رخ میدهد و اثرات خود را در رویدادهای همزمان با خود میگذارد
*فیلم «بهشت تبهکاران» به بخشی از تاریخ ایران میپردازد که اتفاقاً به نوعی با هنر و قتل یکی از مدیران تئاتری گره خورده است جذابیت اولیه این فیلمنامه برای خود شما چه بود؟
مسعود جعفری جوزانی علاوه بر دانش بالا در سینما، اشراف کاملی به مسایلی از قبیل تاریخ علی الخصوص معاصر و همین طور سیاست و فرهنگ دارد. همانطور که در آثار گذشته وی نیز به وضوع قابل مشاهده است، نگرش ملی در فیلمهایش موج میزند. این از خوش شانسی بازیگر است که بتواند با این کارگردانان همکاری کند. من وقتی قصه «بهشت تبهکاران» را شنیدم بسیار هیجان زده شدم. این اثر همان طور که گفتید به یکی از مهمترین پروندههای سیاسی سده گذشته میپردازد و عجیب اینکه بسیاری از مردم علی الخصوص نسلهای جدیدتر از این داستان اطلاعی ندارند.
خود من هم تا قبل از همکاری در این فیلم ابعاد این پرونده را با این جزییات نمیدانستم. این اتفاق هولناک در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت رخ میدهد و اثرات خود را در رویدادهای همزمان با خود میگذارد. فیلمنامه اثر، بسیار دقیق و با موشکافی نوشته شده و ماحصل سالها تحقیق و تفحص آقای جوزانی است. متاسفانه امروز فیلمسازان جوان علاقه کمتری به ساخت آثاری با موضوع تاریخ معاصر دارند و اینکه کماکان این فرصتها توسط کارگردانان نسل قبل فراهم میشود برای ما بازیگران مغتنم است.
*در این دوره از جشنواره فقط مسعود جعفری جوزانی به عنوان یکی از کارگردانان مطرح و پیشکسوت حضور دارد، کار با چنین کارگردانانی که این سالها کمتر هم فعالیت دارند چقدر میتواند همچنان به عنوان تجربههای ناب و پیش برنده محسوب شود؟
واقعیت این است که بسیاری از فیلمسازان قدیمی و کارکشته ما در سالهای اخیر کم کار شده اند و یا اصلاً کار نمیکنند. این هم از ایرادات سینمای ماست. کارگردانانی که در اوج پختگی خود هستند چرا باید کم کار شوند. بخش عمدهای از آن به ساختار معیوب تولید آثار سینمایی در ایران بر میگردد و دلایلی از این دست که از حوصله این بحث خارج است. برخی نیز با انتخاب خود گزیدهتر و کمتر سراغ ساخت فیلم میروند. به هر حال ما بدون فهم این مساله که نسل قبل از ما چه تجربیاتی داشته اند، نمیتوانیم سینمای آینده را بسازیم. من این شانس را داشتم که با چند کارگردان با تجربه از نسلهای گذشته کار کرده ام. چیزهای زیادی از آنها آموختم. آنها سینما را به شکل اصیل کلمه میفهمند. متن برای آنها اهمیت زیادی دارد و همینطور پرداخت قصه و شخصیت. در کار با کارگردانان «تازه کار» شما به وضوح عدم پرداخت لازم به این مقولهها را میبینید. به همین دلیل فیلمهایی که در ۱۰ سال گذشته ساخته شده اند آن عمق و مانایی فیلمهای دهه شصت ما را ندارند. به نظر من ضروری است ما دوباره به این مفاهیم نگاه جدی تری بکنیم.
*دعوت از شما برای این فیلم چگونه شکل گرفت و همکاری با جوزانی چطور بود؟
آقای جوزانی بازیهای مرا دیده بودند و به دفترشان دعوت کردند و ما قبل از شروع فیلم ساعتها با هم گفتوگو کردیم. البته این کار را با بازیگران دیگر هم انجام دادند. ایشان توضیحات مفصلی درباره ابعاد قصه و شخصیتها به من دادند. من هم نظراتی داشتم که به ایشان منتقل کردم. خصوصیت فوق العاده ای که آقای جوزانی دارند، گفتوگو کردن است. همیشه معتقدم بسیاری از پاسخها از دل این گفتوگوها کشف میشوند. ما این گفتوگوها را تا پایان فیلم و حتی در حین فیلمبرداری هم انجام میدادیم.
فکر میکنم «شماره ده» یکی از بزرگترین قربانیان سینمایی سال گذشته بود، این فیلم قبل از اکران عمومی به صورتی بی رحمانه، به تلویزیون واگذار شد و در تلویزیون هم به صورتی شتابزده و با کیفیتی نامناسب پخش شد
*شما سال گذشته با فیلم «شماره ۱۰» در جشنواره فجر حضور داشتید که هم آن فیلم و هم «بهشت تبهکاران» به نوعی به روایت یک واقعه میپردازند بازی در چنین نقشهایی که رنگی از واقعیتهای تاریخ معاصر را دارند چقدر میتواند شما را برای پذیرش نقش و سناریو وسوسه کند؟
فکر میکنم «شماره ۱۰» یکی از بزرگترین قربانیان سینمایی سال گذشته بود، این فیلم قبل از اکران عمومی به صورتی بی رحمانه، به تلویزیون واگذار شد و در تلویزیون هم به صورتی شتابزده و با کیفیتی نامناسب پخش شد. در جشنواره هم علیرغم اینکه فیلم در بخشهای متعددی کاندیدای سیمرغ بود ولی از نظر من میتوانست دستاورد بیشتری داشته باشد.
به هر حال به گفته منتقدان یکی از بهترین آثار تاریخ سینمای ما در موضوع فرار از اردوگاه اسرا است و امیدوارم در آینده این فیلم بیشتر دیده شود. این فیلم به لحاظ اجرایی و نوع دکوپاژ بسیار سخت بود و من و مجید صالحی بارها سر صحنه دچار آسیب دیدگیهای مختلف شدیم. البته من به صورت طبیعی و به دلیل روحیاتی که دارم همیشه از انجام کارهای سخت استقبال میکنم. «شماره ۱۰» با توجه به اقتباسی که از یک داستان واقعی بود برای من جذاب و اجرای آن نیز با مسؤولیت زیادی همراه بود. اصولاً معتقد هستم وقتی سراغ قصههایی با عقبه تاریخی میرویم باید برای بازنمایی آن به بسیاری از جزییات توجه کنیم. این جزییات هستند که تفاوت یک اثر با اثری دیگر را تعیین میکنند که البته منظورم در کیفیت اثر است. به هر حال این مدل قصهها برای بازیگران همیشه جذاب و همینطور خطرناک هستند. خطرناک از این جهت که مخاطب در خود اثر به دنبال میزان واقعی بودن این بازنمایی میرود. در حقیقت شما شمایل جدیدی نمیسازید بلکه شمایلی که درگذشته اتفاق افتاده را بازنمایی میکنید. ساخت آثاری از این دست نیاز به هزینه هنگفتی دارد که به همین دلیل سرمایه گذاران عطای آن را به لقایش میبخشند. با اینکه من تصور میکنم مردم از این آثار خیلی استقبال میکنند، منظورم آثاری تاریخی با نگاه ملی است. میبینیم که علی الخصوص در سینما با فقر تولید این آثار مواجهیم اما در همین دوره جشنواره شما چند اثر این چنینی میبینید؟
*از سختیها، وسواسها و سبک کاری جوزانی نکتهای دارید که بخواهید اشاره کنید؟ از آن جایی که در جریان پروسه ساخت بودید فکر میکنید چه چالشهایی وجود داشت؟
به یاد دارم در یکی از سکانسها، پیش از شروع فیلمبرداری، خود آقای جوزانی کراوات مرا چک کردند و دقت کردند تا گره آن مدل گرهی باشد که در دهه ۳۰ زده میشد. به همین اندازه به همه جزییات از گریم، لباس، صحنه و بازیگری دقت میکردند و همیشه توصیه میکردند ابزار بازیگر را قبل از فیلمبرداری به بازیگران بدهند تا به آن عادت کند مثل فندک، سیگار و … البته خود من هم طبق عادت این ابزار را قبل از فیلمبرداری حتی برای تمرین به خانه میبرم!
بگذارید واضح بگویم. ساخت آثاری از این دست نیاز به هزینه هنگفتی دارد که به همین دلیل سرمایه گذاران عطای آن را به لقایش میبخشند. با اینکه من تصور میکنم مردم از این آثار خیلی استقبال میکنند، منظورم آثاری تاریخی با نگاه ملی است. میبینیم که علی الخصوص در سینما با فقر تولید این آثار مواجهیم اما در همین دوره جشنواره شما چند اثر این چنینی میبینید؟ من با کمدی مخالف نیستم و اتفاقاً باید تنوع باشد تا مخاطب بتواند بنا بر سلیقه خود دست به انتخاب بزند. از طرفی ساخت آثار تاریخی با بضاعت و امکانات کشور ما زمانبر است. تولید یک سریال تاریخی در ایران ممکن است بیش از یک سال زمان ببرد و این یعنی هزینه مضاعف. بخشی از این معضل به ساختار منسوخ تولید ما بر میگردد. ما هنوز به شیوه چهل سال پیش آثارمان را تولید میکنیم. در دنیا اتفاقات زیادی در بحث تکنولوژی رخ داده که ما از آن عقب هستیم. این پروسه طولانی در تولید همه را دچار فرسودگی کرده و به طبع آن کیفیت اثر را پایین میآورد. کشورهای دیگر توانسته اند با استفاده از ابزارهای مدرن زمان تولید آثار تاریخی را کاهش دهند. به نظر من ما هم زودتر باید به این سمت حرکت کنیم.
*امسال در فیلم «مجنون» هم حضور دارید فیلمی که روایتی از برادران زین الدین است در این سالها فیلم اولیها پرترههای موفقی از قهرمانان ملی و شهدا به تصویر کشیده اند خودتان نتیجه این همکاری را چگونه دیدید؟
با اینکه ما فیلم در مورد جنگ کم نساختهایم ولی متاسفانه تعداد کمی از آنها قابل توجه و دارای کیفیت هستند. البته همانطور که گفتید نسل جدید آثار خوبی در این ژانر ساخته اند. شاخص ترین آنها به نظر من «ایستاده در غبار» و «موقعیت مهدی» هستند. به نظر من نسل جدید از رمانتیسم اغراق شدهای که نسل قبلی فیلمسازان این ژانر داشته اند دوری میکنند و به دنبال نشان دادن جوهره جنگ هستند و این باعث شده آثار واقعیتر و ملموستری را در سالهای اخیر ببینیم. مهدی شامحمدی با توجه به تجربه پانزده سالهای که در ساخت آثار مستند داشته با نگاهی عمیق و اشراف کامل به میزانسن جنگ این فیلم را ساخته است. ساخت این آثار همانطور که میدانید سخت است. حجم زیاد انفجار و شرایط سخت در سر صحنه فیلمبرداری طاقت فرساست و به نوعی به فداکاری خارج از قواعد حرفهای نیاز دارد.
یادم است در یکی از صحنههای نبرد که شبانه فیلمبرداری میشد از حجم شلیک و انفجارهای پی در پی که گاهی در یک متری من اتفاق میافتاد، به زمین افتادم اما بلافاصله بلند شده و به تیراندازی ادامه دادم. فیلمبرداری این صحنه حدود چند دقیقه طول کشید و بعد از پایان فیلمبرداری گوشهایم سوت میکشید و زانویم بر اثر برخورد به زمین ضرب دیده بود. سرتا پا گلی شده بودم. به دستم نگاه کردم و دیدم بر اثر برخورد پوکه جراحت برداشته و آن لحظه بود که با خودم گفتم «الان فهمیدم جنگ چه شکلیه!» مهدی برای اینکه صحنهها واقعی جلوه کنند، سعی میکرد میزانسنها را دقیقاً مانند صحنههای جنگی طراحی میکند و برداشتهای طولانی همراه با دکوپاژ پیچیده کار را برای اجرای دقیق آن سخت کرده بود. شرجی جنوب و پشههای معروف آن نیز در این زمینه همکاری لازم را با ما انجام میدادند!
یادم است شبی قرار بود یک صحنه سخت را فیلمبرداری کنیم ناگهان باران شروع به باریدن گرفت و در عرض یک ساعت همه جا تبدیل به باتلاق شد که حتی راه رفتن در آن غیر ممکن بود. عوامل صحنه با آتش زدن حجم زیادی از لاستیکهای فرسوده خودرو سعی در خشک کردن زمین داشتند ولی آنچنان کارساز نبود. حجم زیادی گل و لای به پوتینها چسبیده بود و باید با آن شروع به دویدن میکردیم. به هر حال این مدل فیلمها این سختیها را دارد. برای ساخت این فیلم همه عوامل از جان و روان خود هزینه کردند. امیدوارم نتیجه آن، مورد توجه مخاطب قرار بگیرد.
* نقش شما در این فیلم چه بود و برای بازی در آن درگیر چه چالشهایی بودید به ویژه که تصویرسازی برخی عملیاتهای دوران دفاع مقدس برای مخاطب که بتواند همذات پنداری کند حتماً سختیهایی دارد که بخشی به کارگردانی و بخشی هم به بازیگری مربوط میشود.
نقش احمد فتوحی، قایم مقام مهدی زین الدین و فرمانده تیپ او را بازی میکنم که از قهرمانان بهنام جنگ است ایشان هنوز در قید حیات هستند و در همان عملیات خیبر مجروح میشوند. من به دیدار او رفتم و ساعتها با هم گفتوگو کردیم. خاطراتی شنیدنی هم از مهدی زین الدین، شهید باکری و شهید همت داشت. یکی از خاطراتش این بود که در جزایر مجنون کانالی کنده بودند با عرض و عمق کم و طول زیاد برای اینکه تانکهای عراقی نتوانند از آنجا عبور کنند.
عراق در عملیات خیبر در چند روز مجموعاً یک میلیون گلوله توپ و خمپاره به همان محدوده کوچک شلیک کرده بود. میتوانید تصور کنید یک میلیون آجر از آسمان ببارد چه اتفاق هولناکی است؟ حالا تصور کنید یک میلیون خمپاره و گلوله توپ جه جهنمی به پا میکند. آقای فتوحی به من گفت قبل از مجروح شدنم دست به دیوارههای این کانال کشیدم، دیواره کانال مرطوب و گل آلود بود … ولی نه از آب … از خون رزمندگان ایرانی.