به گزارش خبرنگار مهر، فیلم سینمایی «احمد» برای اولین بار قصهای ناگفته از ۱۸ ساعت ابتدایی حادثه تراژیک زلزله بم و عمل قهرمانانه شهید احمد کاظمی در این ساعات پُرالتهاب را همزمان با بیستمین سالگرد این اتفاق روایت میکند. امیرعباس ربیعی و رضا محبینوری فیلمنامه اثر را نوشتند و حبیب والینژاد تهیهکننده آن را برعهده دارد. این فیلم سینمایی محصول مشترک سازمان سینمایی سوره و موسسه تصویرشهر است.
به بهانه حضور این فیلم در بخش سودای سیمرغ چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، با هاشم مرادی مدیر فیلمبرداری این اثر، گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
*اولین انگیزه شما برای همکاری با یک پروژه چیست؟ چه دلایلی شما را برای حضور در یک فیلم ترغیب میکند؟
ایده و داستان خوب و جذاب نه تنها برای فیلمبردار، بلکه برای تمام عوامل فیلم کشش دارد؛ به ویژه اگر بدانم که من به عنوان فیلمبردار میتوانم نتیجه خوبی را رقم بزنم و تاثیر مثبتی در روند شکلگیری فیلم داشته باشم. چراکه فیلمبردار کسی است که ماکت ذهنی کارگردان را با توجه به قصه موجود به تصویر تبدیل میکند.چالش ما در فیلم «احمد» جستوجو برای پیدا کردن لوکیشن اصلی یعنی فرودگاه بم بود. ما جاهای زیادی را گشتیم اما نتوانستیم شبیهاش را پیدا کنیم و در نهایت فرودگاه قدر و فتح را برای لوکیشن انتخاب کردیم
باید بگویم که اولویت اول برای من فیلمنامه است؛ به ویژه اگر محتوای آن انسان و روابط انسانی باشد. اما گاهی این اولویتها جابهجا میشود. مثلا ممکن است یک فیلم با من همسویی نداشته باشد اما به دلیل رفاقتم با کارگردان یا توانایی او حضور در پروژه را بپذیرم. در واقع هر کسی که در عرصه فیلمسازی فعالیت میکند، به دنبال این است که با اثر سینمایی همکاری کند که دارای شاخصههای هنری باشد. اما با تمام این حرفها پیش میآید که بنا به دلایل مالی وارد یک کاری شوم؛ نه تنها من بلکه برای هر کس دیگری که در این عرصه فعالیت میکند، این اتفاق رخ میدهد.
خیلی وقتها ما برای بحث مالی وارد یک پروژه میشویم در غیر این صورت راضی به همکاری نیستیم. در نهایت من همه تلاشم را میکنم با هر اولویتی که وارد یک فیلم شوم در راستای ماکت ذهنی کارگردان و باتوجه به فیلمنامه، که نقطه وصل همه عوامل به فیلم است، قرار بگیرم و در خدمت کار باشم؛ حتی اگر با پروژه همفکر نباشم.
*با توجه به این مساله که «احمد» چندمین همکاری شما با امیرعباس ربیعی به عنوان کارگردان و محمدرضا شجاعی به عنوان طراح صحنه است، به طور قطعی شما به یک نگاه مشترک رسیدهاید. این اتفاق چه خوبیهایی دارد؟ به نظر شما آیا این کار تیمی و این اعتماد و نگاه مشترک باعث از بین رفتن خلاقیت به هنگام تولید یک اثر نمیشود؟
داشتن نگاه مشترک با کارگردان و طراح صحنه لازمه یک کار خوب است. هر کدام از این افراد با هر تفکر و دیدگاهی اگر در یک فیلم جدید با همدیگر مواجه شوند، باید در فیلمنامه به نقطه مشترک برسند. این آدمها جمع میشوند تا یک اثر هنری و سینمایی خلق کنند. به عنوان مثال یک کارگردان ممکن است که دارای فکر و ایده واحد باشد و در طول حیات کاریاش روی موضوعات مختلفی کار کند؛ نمیتوان انتظار داشت که یک کارگردان همواره به یک شکل کار کند. مبنای کار ما فیلمنامه است که متفاوت از فیلمنامههای قبلی است. ممکن است جهانبینی کارگردان در فیلمنامه جدید هم نمود پیدا کند ولی به لحاظ فرم و اجرا با کارهای قبلی فرق خواهد داشت و خود قصه هم با کار قبلی متفاوت خواهد بود. نقطه مشترک داشتن در نگاه تکنیکال و فرمی بسیار مثبتتر از زمانی است که ما اختلاف سلیقه داشته باشیم و هر کس ساز خودش را بزند.
باید بگویم که کارگردان داشتهها و جهانبینیهایی دارد که مختص به خودش است اما در مواجهاش با هر فیلمی مضمون متفاوتی دارد و حتی کارگردان سعی میکند نسبت به خود و اثر قبلیاش متفاوت باشد. برای عوامل هم همین است، زمانی که ما با یک اثر جدید مواجه میشویم سعی میکنیم مختصات اثر جدید را در نظر بگیریم. به ویژه که «احمد» نسبت به ۲ کار قبلی امیرعباس ربیعی کار متفاوتی بود و خوشبختانه میتوان گفت که با آقایان شجاعی و ربیعی به لحاظ فرم و اجرا به یک نقطه مشترک رسیدیم.
ما در این اثر به این نتیجه رسیدیم که دوربین روی دست باشد و مواجه ما به لحاظ مستندگونه بودن کار چگونه اجرا شود. ما تصاویر مستندی را از بم و روایت فتح دیدیم و سعی کردیم کار را به فضایی نزدیک کنیم که ما به ازا داشته باشد. خوشبختانه این اشتراک نظر وجود داشت، مضاف بر اینکه ما هرکدام سلیقه خاص خودمان را داشتیم ولی به تعامل رسیدیم. در میان ما اگر کسی نظری داشت در میان میگذاشت و در نتیجه به یک نقطه واحدی به لحاظ فرم و اجرا رسیدیم که در «احمد» میبینید. «احمد» از نظر من به آنچه ما از فیلم میخواستیم، نزدیک است.
*ماجراهای فیلم «احمد» درباره شهید احمد کاظمی در ساعات اولیه زلزله بم است. رویکرد شما از نظر فنی در این فیلم چگون بود؟ با چه چالشهایی مواجه بودید؟ پیش از این در ژانر حادثهای کار کرده بودید یا نه؟ این ژانر چه مقتضیاتی دارد؟
هر فیلمی چالشهای خاص خودش را دارد به ویژه در سینمای ما که بحثهای مالی مانع بسیاری از اتفاق هاست. خوشبختانه آقای حبیب والینژاد، تهیهکننده محترم اثر، بسیار زحمت کشیدند که ما کمتر دچار این مسایل شویم. چالش ما در فیلم «احمد» جستوجو برای پیدا کردن لوکیشن اصلی یعنی فرودگاه بم بود. ما جاهای زیادی را گشتیم اما نتوانستیم شبیهاش را پیدا کنیم و در نهایت فرودگاه قدر و فتح را برای لوکیشن انتخاب کردیم. ما بخشهای زیادی را در پایگاه هوایی قدر فیلمبرداری کردیم و بخشهای بیابانی را در فرودگاه فتح انجام دادیم. در نهایت با تلاش گروه تهیه و تولید این مساله را حل کردیم.«احمد» درباره مسؤولی است که دغدغه مردم داشته، انسان بوده و انسانیت را درک کرده است. تجربه کار در این فیلم به من نشان داد که اگر تمام مسؤولان ما مانند شهید احمد کاظمی بودند، مردم مشکلات کمتری داشتند. امیدوارم مسؤولان درست و مسؤولانه مانند ایشان عمل کنند
قالب فیلمهای حادثهای بر اساس حوادثی است که قابل پیشبینی نیست و ویژگی این ژانر، تعلیق و غیرقابل پیشبینی بودن قصه است. زلزله بم مساله آشنایی برای مخاطبان است اما امیرعباس ربیعی با درایتی که داشت، توانست با تعلیق مخاطب را پیگیر داستان کند. خرده قصههای «احمد» برای مخاطب کشش و جذابیت دارد و این فیلم حادثهای پس از پخش میتواند جزو فیلمهای خوب سینمای ایران شود.
* کدام یک از این موارد در فیلمبرداری یک اثر برای شما در اولویت قرار دارد؟ توجه به قصه یا ثبت قاب و تصویری زیبا؟
قصه برای من اولویت اصلی است. من معتقدم که قاببندی، رنگ و نور همه در خدمت محتوا است و در واقع دوربین و همه عوامل باید در خدمت شخصیتها و داستان باشند. من فیلمهای «لباس شخصی»، «ضد»، «احمد» به علاوه چند فیلم کوتاه را با امیرعباس ربیعی کار کردهام. اگر شما مجموع این آثار را کنار هم بگذارید به لحاظ رنگ، نور و قاببندی متفاوت از یکدیگر هستند و قابل حدس زدن نیست که همه اینها کار یک نفر است. مثلا قاببندی «ضد» کلاسیک است اما در «احمد» دوربین یک شلختگی و سیالاتی را دارد که شما فضا را مستندگونه میبینید. همه چیز در فیلم باید به شکل دراماتیک در خدمت فیلمنامه باشد؛ من سعی کردم اینگونه کار کنم و امیدوار مخاطب هم کار را این گونه ببیند. در «احمد» علیرغم اینکه در تلاش بودیم تا کار به مستند نزدیک شود اما درآ خر شاخصه و جذابیت سینماییاش را حفظ کردیم.
*کارگردان چگونه میتواند به فیلمبردار یک اثر کمک کند؟ «احمد» چندمین همکاری شما با امیرعباس ربیعی بود؟ چه قدر در این اثر دستتان برای قاببندیها باز بود؟
رسیدن به اتفاق نظر کارگردان و فیلمبردار مهمترین و مشکلترین کار و در بسیاری از مواقع ارجاع به مستندات کمکساز است. ما با این راهکار به این نتیجه مهم رسیدیم که دوربین باید روی دست باشد. هرچند خیلی جاها به لحاظ زمانی نتوانستیم طبق پیشتولید پیش برویم اما درک درست کارگردان از تکنیک و تجهیزات خیلی به کار اجرایی فیلمنامه کمک میکند.
* آیا این درست است که تجهیزات را مهمترین مولفه فیلمبرداری یک اثر بدانیم؟ شما برای ساخت این اثر تجهیزات کافی در اختیار داشتید؟
به نظرم تجهیزات در فیلمبرداری مهم است اما کافی و همهچیز نیست. یعنی تمام کار فیلمبرداری، تجهیزات نیست، بلکه فکر و اندیشه پشت آن است. افراد زیادی را داریم که با تجهیزات کم آثار هنری درخشان و ماندگاری ساختهاند. بله تجهیزات بسیار مهم است و کار را آسان میکند اما باید گفت که نبود تجهیزات فیلمبردار را خلاق میکند. حتی در سکانسی از فیلم «احمد» شهید احمد کاظمی میگوید؛ من هیچوقت امکانات کافی نداشتم اما همیشه هم شده است.
به نظر من در کار هنری خلاقیت، فکر و اندیشه غالب بر تجهیزات است. خوشبختانه در این اثر ما تجهیزات خوبی داشتیم و از جایی به بعد تصمیم گرفتیم با ۲ دوربین کار کنیم.
* اگر بخواهید توصیف کوتاهی از فیلم «احمد» داشته باشید، چه میگویید؟ حضور در این پروژه چه تجربهای را برایتان رقم زد؟
«احمد» درباره مسؤولی است که دغدغه مردم داشته، انسان بوده و انسانیت را درک کرده است. تجربه کار در این فیلم به من نشان داد که اگر تمام مسؤولان ما مانند شهید احمد کاظمی بودند، مردم مشکلات کمتری داشتند. امیدوارم مسؤولان درست و مسؤولانه مانند ایشان عمل کنند.