خبرگزاری مهر -گروه هنر-مجید اسطیری؛ امانوئل کانت فیلسوف بزرگی که اخلاق را تا منتهای مرزهای عقل بشری فرابرد میگوید: «تا زمانی که ما راهنما و معیار واپسینی برای سنجش اخلاق نداشته باشیم، اخلاق خود ما پذیرای همه گونه تباهی خواهد بود. زیرا برای آنکه کاری از دیدگاه اخلاقی خوب باشد کافی نیست که با قانون اخلاقی مطابقت کند، بلکه باید از برای قانون نیز باشد، وگرنه چنین مطابقتی صرفأ محتمل و نااستوار خواهد بود.»
درباره اخلاق حرف می زنیم یا عاطفه؟
مرور این کلام درخشان یک فیلسوف اخلاق در ابتدای نوشتن از فیلم «شکار حلزون» از این بابت اهمیت دارد که تصویر کردن قاضی به عنوان شخصی بداخم که باید یاد بگیرد کمی هم عاطفه انسانی داشته باشد ظاهراً به معنای کنار گذاشتن همان معیار واپسینی است که کانت میگوید اگر نباشد «اخلاق» دچار هرگونه تباهی خواهد شد.
ذکر این مساله از این بابت اهمیت دارد که مضمون کلی فیلم بالاتر نشاندن عواطف از قانون است و ظاهراً عواطف جایگزین اخلاق شده است. با این حال محسن جسور، جسورانه از تنگناهای نظری عبور کرده است، تقریباً هیچ گاه قانون کلاً بی اعتبار نمیشود و مجرم بی گناه جلوه داده نمیشود. مساله این است که قانون فقط به خاطر مطابقت اجرا شده؟ یا به قول کانت «از برای» قانون. مساله بیشتر این است که به خلوت یک خدمتگزار قانون وارد شویم و ببینیم او هم حالا که از پا افتاده نیازمند کمک همان کسانی است که قانون را نادیده گرفتهاند اما اخلاق راه را نشانشان میدهد. شکار کردن حلزونها که افتخاری ندارد!
یکی به جای همه!
در مورد پیرنگ داستان و فیلمنامه مهمترین نکتهای که میتوان گفت جای خالی کاراکترهای مختلف است که نماینده الگوهای تفکر باشند. زنده یاد حسام محمودی اگرچه به خوبی از عهده اجرای تلاطمهای روحی یک جوان شکست خورده برآمده اما نهایتاً نمیتوان پذیرفت در پیرنگ داستان او به تنهایی نماینده الگوها و کهن الگوهای مختلف شخصیتی باشد. پس خواهرانی که ازشان حرف زده میشود کجا هستند تا لااقل در یک صحنه به جای او عصبانی بشوند، یا کینه جویی کنند یا دلجویی …
شاید سختیهای تولید برای یک کارگردان کار اولی او را ناگزیر از محدود کردن بازیگران کرده و نتیجه این شده که یک کاراکتر مجبور است بار همه تیپهای شخصیتی را به دوش بکشد.