کتاب «آیا ما ملت متمدنی هستیم؟» نوشته حسین سروقامت توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آیا ما ملت متمدنی هستیم؟» نوشته حسین سروقامت به تازگی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب ۱۰۰۱ شگرد همزیستی، همدلی و همدردی است.

سروقامت نویسنده کتاب پیش‌رو درباره نگارش آن می‌گوید: «اگر معتقدید تمدن‌سازی فرایندی فراملی و جهانی است و ارتباط فرهنگی و اجتماعی ملت‌های مختلف در ساخت و پرداخت آن به شدت تأثیرگذار است هم آن را بخرید و هم بخوانید! این کتاب داستانی جالب دارد که نخست بر می‌گردد به انگیزه‌ای درونی که سال‌های سال مرا ترغیب می‌کرد به نگارش اثری که در آن مسئولیت شناسی و تمدن سازی حرف اول را بزند.

آنگاه بر می‌گردد به اسفند سال ۱۳۹۸ که کرونا بسان طوفانی سهمگین از راه رسید و بساط زندگی ما را در هم پیچید و بردمان کنج پستوی خانه‌ها! هرچند ذهن‌ها آشفته و روان‌ها افسرده بود، اما فرصتی از این بهتر برای نوشتن وجود نداشت و من آغاز کردم به سیاه مشق «۱۰۰۱ شگرد همزیستی، همدلی و همدردی» تا سرانجام دریابم که: «آیا ما ملت متمدنی هستیم؟» یا نه!»

پرسش بحث برانگیزی نویسنده کتاب «آیا ما ملت متمدنی هستیم؟» که می‌خواهد خوانندگانش پس از مطالعه کتاب به پاسخش برسند، این است که تمدن‌سازی صفت نیست، نوعی رژیم است. نظیر رژیم خویشتن داری یا دست کم رژیم غذایی و رژیم لاغری! مجموعه گسترده‌ای از عوامل گوناگون باید دست به دست هم بدهند تا ملتی را از یوغ بی فرهنگی و لاابالی گری رهایی بخشیده، پیشرفته، اصیل و متمدن سازند! طبعاً همه مطالب کتاب، خط به خط اثر خامه نویسنده نیست که اساساً چنین کاری از عهده یک نفر خارج است. آری؛ بسیاری از یادداشت‌ها را من نگاشته ام و البته برخی از آنها را نیز فرآوری کرده ام تا با ذوق و سلیقه مخاطبان صاحب اندیشه ام هماهنگ شوند.

نگارنده ادعا ندارد که این مجموعه، گسترده‌ترین اثری باشد که در آن ابعاد گوناگون مسئولیت شناسی و تمدن سازی به رخ کشیده شده است. شاید اینگونه باشد، شاید هم نباشد، اما باور دارد نکات مهمی لابلای این نوشته‌ها هست که می‌توانند در بسط و گسترش فرهنگ همزیستی، همدلی و همدردی مؤثر و کارآمد باشند!»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

مولای من! یکی از لشکریان غاصب معاویه در شهر انبار به زنی غیر مسلمان حمله کرد و خلخال از پای وی کشید. رگ غیرتت جنبید و گفتی اگر مسلمانی از این حادثه جان دهد، سزاست!

ما چه بگوییم با سخن آن دختر بچه سوری که می‌گوید وقتی مردم، همه چیز را به خدا خواهم گفت!

یا سخن آن دختر خردسال یمنی که می‌گوید خدایا غذا نداریم. چیزی نمانده از شدت گرسنگی بمیرم. مرا بهشت ببر که لااقل آنجا غذا بخورم!

یا سخن آن دختر بچه افغانی که وقتی دکتر داشت آماده می‌شد تا دست زخمی او را قطع کند، گفت دکتر! آستینم را پاره نکن. فقط همین لباس را دارم!

چه سخت است که آدمی درد را حس کند و درمانی برای آن نشناسد!

نمی دانم … شاید لازم است قلم را زمین گذاشته، باقی راه را به پای دل طی کنیم!

***

این شعار نه از کنفوسیوس است، نه نیچه، نه دکتر شریعتی و حسین پناهی؛ مال خود خود من است!

و ماجراها دارد، خلق این شعار گاهی قرار بود دارویی تهیه کنم. نزدیک اولین داروخانه جای پارک نبود. خب؛ بین راه داروخانه هست. می‌آمدم تا داروخانه نزدیک منزل. دکتر داروساز دفترچه را نگاه کرده، می‌گفت دو قلم از این داروها را نداریم؛ بازگشت مجدد و علافی خود خواسته!

این که چیزی نیست. گاهی آمپر بنزین از نقطه زرد می‌گذشت. اولین پمپ بنزین شلوغ بود و دومی تعطیل.

حدس بزنید چه اتفاقی می افتاد… بله، قصه گالن و شیلنگ و باقی قضایا!

چنان این ماجرا تکرار شد که با خودم عهد کردم همیشه اولین فرصت را آخرین فرصت تلقی کنم!

غرضم چیز دیگری است. این شعار در مسئولیت پذیری معجزه می‌کند؛ یک بار امتحان کنید؛ مشتری می‌شوید!

***

همه جور مهارت دیده بودیم الان این؛ زن بودن هم شد مهارت؟!

چرا که نه؟ اتفاقاً من معتقدم مهارتی دشوارتر از زن بودن وجود ندارد. مرد هزینه می‌کند، اما زن است که قالی زندگی را می بافد!

زندگی بافتن یک قالی است؛ نه همان نقش و نگاری که خودت می‌خواهی، نقشه را اوست که تعیین کرده. نقشه را خوب ببین، خوب بباف. نکند آخر کار، قالی زندگی ات را نخرند!

مهارت زن بودن نخست به عشق ورزی است. خروارها محبت در دل عشق ورزی نهفته است!

دیگر به دلسوزی است. اینکه کسی همچو مرد دلش برای زندگی وی بطپد.

سوم به جذابیت است. اگر زن ریحانه است؛ نازکی، شادابی و طراوت، طبیعت اوست!

چهارم به کدبانوگری است. برنامه، درایت، نظم و آرامش اساس کدبانوگری است. سرزندگی، تواضع، بردباری؛ که دیگه نگو!

و زنی اینچنین؛ خیالت راحت. قالی زندگی اش را خوب می خرند!

این کتاب در ۵۱۷ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۶۳ هزار تومان عرضه شده است.