طیفی از مدعیان اصلاحات که امروز فریاد تحریم انتخابات را سر می‌دهند و به نوعی در صدد کودتا علیه نهاد انتخابات هستند، سال‌ها قبل، از صندوق رأی با عناوینی نظیر «تابوت رادیکالیسم» یاد می‌کردند.

به گزارش خبرگزاری مهر، گروه سیاست - ستیز و سایش میان دو طیف میانه‌رو و تندرو در جبهه اصلاحات، در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم، به یکی دیگر از نقاط کانونی خود رسیده است؛ تندروها می‌گویند انتخابات باید تحریم شود اما میانه‌روها در نظر دارند با امکانات در دسترس، لیست پُر قدرتی برای تهران ارائه و در سایر شهرها نیز از فهرست‌ها یا نفرات همسو حمایت کنند.

پس از آخرین بیانیه «جبهه اصلاحات» که رأی به تحریم انتخابات در تهران و سایر شهرها داد، «۱۱۰ اصلاح‌طلب عملگرا» دست به قلم بردند و رویکرد دیکتاتوری و ضد مردم‌سالارانه تندروها را به نقد کشیدند.

«من در دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ شرکت نکردم و در این دوره هم مشخص است که شرکت نمی‌کنم». این اظهار نظر صریح «سعید حجاریان» از متفکرین محوری طیف تندروی اصلاحات است که امروز در گفت‌وگو با روزنامه «اعتماد» اظهار شد؛ اظهار نظری که نشان از همت ویژه رادیکال‌ها برای به حاشیه‌کشاندن بیشتر اصلاحات و آسیب مضاعف به اصل و اساس این جریان (اصلاح‌طلبی در چارچوب نظام) دارد. این تصمیم تندروها اما با واکنش تعداد قابل توجهی از اصلاح‌طلبان میانه‌رو یا عملگرا مواجه شد.

بیانیه ۱۱۰ چهره اصلاح‌طلب علیه سیاست «تحریمِ انتخابات» که از سوی تندروهای مستقر در جبهه اصلاحات اتخاذ شده را می‌توان به منزله خروج اصلاح‌طلبان مشارکت‌گرا علیه عناصر رادیکال مدعی اصلاح‌طلبی دانست؛ عناصری که اصطلاحاً به آن‌ها، «اصلاح‌طلبان ساختاری» نیز اطلاق می‌شود.

در بیانیه مذکور که چهره‌های نام‌آشنایی نظیر حمیدرضا و محمدرضا جلایی‌پور، الهه کولایی، محمدجواد روح (عضو شورای مرکزی حزب تندروی اتحاد ملت) و غلامحسین کرباسچی به چشم می‌خورد، صراحتاً قید شده که سیاست تحریم انتخابات که تندروهای مدعی اصلاح‌طلبی بر طبل آن می‌کوبند، راه به جایی نخواهد برد و فضا را برای کنشگری و سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان تنگ و مسدود خواهد کرد.

در بخشی از این بیانیه آمده است: «نیروهای سیاسی و مدنیِ مردم‌سالار باید از سطح توصیف مسائل و بحران‌ها، صدور بیانیه و آرزواندیشیِ سیاسی، فهرست کردن آرمان‌های جذاب و سودای ناممکنِ تحققِ دفعی‌شان فراتر بروند. این نیروها باید با ایجاد ائتلاف‌های گسترده ملی، مانع عقب‌روی‌های کنونی شوند و برای تحقق عملی و تدریجی اهدافشان زمینه‌سازی کنند و در انتخاب راهبردها علاوه بر هدف‌اندیشی، مسیراندیش هم باشند. انحصارشکنی، هم در نامزدها و هم در رای‌دهندگان و هم در منتخبانِ انتخابات، هدفی است که مستلزم مداخله فعالانه و روزنه‌گشای مصلحان است و با صدور بیانیه و کناره‌گیری از میدان انتخابات حاصل نمی‌شود. ده‌ها سال تجربهٔ انتخاباتی در ایران و جوامع دیگر شاهد است که تحریم و عدم شرکت در انتخابات ابزار کارآمدی برای نیل به انتخابات آزاد نیست و در اغلب موارد به بسته‌تر شدن قوانین و رویه‌های انتخاباتی می‌انجامد».

در میان امضاءکنندگان بیانیه فوق‌الذکر، اسامی اشخاص پُر سابقه‌ای نظیر «غلامحسین کرباسچی» و «حمیدرضا جلایی‌پور» نیز به چشم می‌خورد. پُر وزن به این معنا که نام‌شان در میان اصلاح‌طلبان از اعتبار برخوردار است و حرفشان در میان جمعیت اصلاح‌طلب خریدار دارد.

اما این بیانیه می‌تواند آغازی بر انشقاق و جدایی دو طیف عمده در جریان اصلاح‌طلبی باشد. طیفی که به ویژه پس از اغتشاشات پاییز سال گذشته، بر تنور تندروی‌ها و رادیکالیسم خود دمید و اکنون سیاست تحریم انتخاباتی را برگزیده است و طیفی که می‌خواهد در چارچوب قانون اساسی، کنشگری سیاسی کند و راهبردها و تاکتیک‌های خود را به پیش ببرد.

نکته قابل تأمل آنکه اعضای طیفی از مدعیان اصلاحات که امروز فریاد تحریم انتخابات را سر می‌زنند و به نوعی در صدد کودتا علیه نهاد انتخابات هستند، سال‌ها قبل، از صندوق رأی با عناوینی نظیر «تابوت رادیکالیسم» یاد می‌کردند؛ تابوتی که به نظر می‌رسد حالا برای آن‌ها مقدس شده است و منافع آن‌ها بیش از آنکه از راه کنشگری مبتنی بر اصول دموکراتیک و مردم‌سالارانه پیش رود، از راه‌ها و روش‌های غوغاسالارنه و اصطلاحاً کنش‌گری‌های خیابانی حاصل می‌شود.

اما ماجرایی که فعلاً به بیانیه ۱۱۰ امضایی اصلاح‌طلبان مشارکت‌گرا و معتدل ختم شده، از اعلام موضع توییتری روز ۱۶ بهمن «جواد امام» سخنگوی جبهه اصلاحات آغاز شد؛ جایی که وی اعلام کرد: «با توجه به شرایط موجود و به استناد راهبرد انتخاباتی و مصوبه مجمع عمومی مورخ پانزدهم بهمن، جبهه اصلاحات ایران در انتخابات اسفند ماه در تهران امکان ارائه لیست ندارد».

همزمان با انتشار این موضعِ قهرگونه، خبر رسید که تندروهای مدعی اصلاح‌طلبی به نامزدهای اصلاح‌طلب گفته‌اند که در صورت شرکت در انتخابات از حوزه تهران، آن‌ها طرد خواهند شد و مورد حمایت قرار نخواهند گرفت.

نامزدهایی که از قضا تعدادشان زیاد نیز است؛ به گونه‌ای که بیش از ۱۰۰۰ اصلاح‌طلب در سراسر کشور تأیید صلاحیت شده‌اند؛ میزانی که به‌اندازه بیش از ۳۰۰ لیست انتخاباتی است.

در واقع یک عده تندروی مدعی اصلاح‌طلبی با رویکردی قیم‌مأبانه و ضد دموکراتیک برای صدها اصلاح‌طلب در سراسر کشور تعیین‌تکلیف کردند و به آن‌ها دستور دادند علیه نهاد انتخابات کودتا کنند.

این قیم‌مأبی و دیکتاتورمحوری که در رویکرد اصلاح‌طلبان تندرو ظهور و بروز دارد، در شرایطی است که برخی از احزاب شاخص اصلاح‌طلب، اسب خود را برای ائتلاف و مشارکت قوی در انتخابات یازدهم اسفند زین کرده‌اند.

آنطور که «سعید نورمحمدی» سخنگو و عضو شورای مرکزی حزب «ندای ایرانیان» به خبرنگار مهر گفته است: احتمال انتشار «لیست مشترک انتخاباتی» از سوی چهار حزب اصلاح‌طلبِ «اعتدال و توسعه»، «کارگزاران سازندگی»، «اعتماد ملی» و «ندای ایرانیان» وجود دارد.

یک روز قبل از موضع‌گیری سخنگوی جبهه اصلاحات مبنی بر تحریم انتخابات و انتشار خبر کودتای رادیکال‌های مدعی اصلاح‌طلبی علیه نهاد انتخابات، «حسین مرعشی» دبیرکل حزب «کارگزاران سازندگی ایران» در نشست شورای مرکزی این حزب گفته بود: «در این شرایط از ما به عنوان کارگزاران سازندگی ایران تنها در درون حاکمیت امکان‌هایی برای اثرگذاری جهت بهبود وضعیت کنونی وجود دارد. از این جهت انتخابات در هر شرایطی امکان مهمی محسوب می‌شود».

این اظهارات مرعشی به وضوح نشان می‌داد که کارگزاران نمی‌خواهد به ساز تندروهای اصلاح‌طلب که دست بالا را در جبهه اصلاحات دارند، برقصد و ساز خود را کوک کرده است.

حدود یک ماه پیش از آن نیز نخستین نُت سمفونی اختلاف در جبهه اصلاحات به صدا درآمده بود؛ در اواسط دی‌ماه «مرعشی» دبیرکل «کارگزاران» در گفت‌وگو با «هم‌میهن» گفت: «مشارکت مشروط در انتخابات در جبهه اصلاحات در دستور کار است و ما به‌عنوان حزب کارگزاران طرفدار این نظر هستیم»؛ هنوز ساعتی از این اظهارات دبیرکل کارگزاران نگذشته بود که آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات در واکنشی توییتری اعلام کرد که «مواضع جبهه اصلاحات ایران از طریق سخنگو یا بیانیه‌های رسمی منتشر می‌شود و نظرات دیگری که از طرف برخی از احزاب یا فعالان سیاسی منتشر می‌شود، نظر و موضع این تشکیلات نیست».

پیش‌تر نیز، در قضیه استعفای «بهزاد نبوی» از ریاست جبهه اصلاحات به سبب تندروی‌ها و رادیکالیسم برخی افراد مستقر در این تشکیلات بویژه نزدیکان حزب منحله مشارکت، رگه‌هایی از انشقاق در میان اصلاح‌طلبان آشکار شده بود؛ حالا با بیانیه ۱۱۰ امضایی «اصلاح‌طلبان مشارکت‌گرا» علیه «اصلاح‌طلبان تحریم‌طلب»، این انشقاق وارد مدار عملیاتی شده است و عنقریب است که شاهد فروپاشی جبهه اصلاحات و یا تصفیه این جبهه از عناصر رادیکال و تندرو باشیم.

البته نباید از نظر دور داشت که در مقاطع قبلی، این اصلاح‌طلبان معتدل و مشارکت‌گرا بودند که قربانی تندروی‌ها و رادیکالیسم طیف‌هایی از مدعیان اصلاح‌طلبی شدند و از صحنه سیاست‌ورزی کناره گرفتند؛ میانه‌روهایی که مخالف گام برداشتن اصلاح‌طلبان در مسیر گروهک‌هایی چون «جبهه ملی» و «نهضت آزادی» بودند و چنین مسیری را مترادف با مرگ جریان اصلاحات می‌دانستند؛ این میانه‌روها با چنین طرز تفکری در مقاطع قبلی، قربانی تندورها شدند؛ در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، افرادی نظیر «محمدرضا عارف»، «عبدالواحد موسوی‌لاری» و حتی «بهزاد نبوی» به سبب اعتقاد به مشارکت انتخاباتی، مورد حمله و هجمه رادیکال‌های مدعی اصلاح‌طلبی قرار گرفتند و تشکل‌هایی نظیر «شورایعالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان» موسوم به «شعسا» و «نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان» موسوم به «ناسا» با فشارهای تندروهای اصلاح‌طلب، منحل و مُضمَحل شدند.

حالا باید منتظر ماند و به نظاره نشست که سُنبه کدام طیف در میان اصلاح‌طلبان پُر زور تر است؛ آیا این بار هم تندروها حرف خود را به کرسی می‌نشانند یا اینکه، خردمندان قوم اصلاح‌طلب، این بار دیگر تندروها را پس می‌زنند و با قوت و قدرت در صحنه انتخابات حضور می‌یابند.