خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: قدیمیترهای این عرصه به نوپایان که میرسند یک جمله، تکه کلام آنها است: «خبرنگاری شغل نیست یک مهارت است!»
خبرنگار، روزنامهنگار و گزارشگر، شرح وظایف، اهداف و در یک کلام زبان یکسانی دارند؛ اما یکی از دستهبندیهایی که آنها را از هم سوا میکند، زمانی است که این گروه به دو دسته «ملی» و «استانی» تقسیمبندی میشود.
خبرنگاران استانی به گروه اول، خواستگاهشان هر کجای وطن که باشد «تهرانی» میگویند. عمده مشکلات همه این افراد که حتی آمار دقیقی از تعدادشان وجود ندارد، یکسان است؛ بیمه، امنیت شغلی، مشکلات مسکن، رفاه و درآمد و معیشت و … اما به زعم برخی خبرنگاران استانی، همین حداقلهای کنونی خبرنگاران مرکزنشین هم غنیمت است.
سقف آرزوهای خبرنگاران استانی کوتاهتر از تصور خیلیها است. خبرنگاران استانی تشکل واحد ندارد. در برخی شهرستانها خانه مطبوعاتی نیست. آنجا هم که خانه مطبوعات دارد، شرایط برای عضویت گروهی از خبرنگاران فراهم نیست.
چند شغله بودن برای خبرنگاران استانی یک ضرورت است؛ چرا که درآمد عمده آنان ناچیزتر از حد تصور است. آنان به شمار خبر ارسالی، دریافتی خواهند داشت و این دریافتی آن قدر کم است که از بیانش هم امتناع میکنند.
حتی هستند خبرنگارانی که بیمقابل، قلم میزنند و توجیه آنها شناخته شدن است؛ به امید آنکه راهی برای ساختن آینده حرفهای و مالی خود پیدا کنند.
برای بخش قابل توجهی از خبرنگاران استانی، قرار گرفتن زیر پوشش بیمه، مقولهای به غایت دشوار است. گروهی از درآمد شغل دوم، خود را بیمه میکنند و عدهای دیگر به ناچار از خیر آن میگذرند.
شاید تاریکترین بخش کار برای خبرنگار در استانها به خصوص شهرستانهای کوچک، آن است که با وجود سابقه و کسب مقامهای جشنوارهای، تنها دلیلی که برای اثبات ادعایشان برای «خبرنگار بودن» و از قضا «خبرنگار خوب بودن» در اختیار دارند، جستجوی اینترنتی است! چرا که بعضاً رسانهشان یا حتی وزارت فرهنگ و ارشاد به دلایلی مثل «تبعات احتمالی» از دادن معرفینامه به آنها امتناع میکند.
تأمین معاش در این وضعیت اقتصادی، تأمین سرپناه و حتی بهرهمندی از خدمات درمانی برای این گروه که شغلشان در گروه شغلهای سخت و به شمار میرود، دغدغهای اساسی است. خبرنگارانی که خود پیگیر مسائل استانی و مشکلات مردم خود هستند، نمیتوانند اثباتی برای شاغل بودن بیاورند! گاهی نه اداره فرهنگ و ارشاد به آنها نامهای میدهد و نه حتی رسانهای که در آن فعالیت میکنند برایشان گامی برمیدارد. بانکها هم به تبع، چنین افرادی که پشتوانه شغلی ندارند را مشمول تسهیلات حداقلی خود نمیدانند.
مدتی است که عضویت در صندوق هنرمندان، پیششرط شناخته شدن به عنوان خبرنگار و دریافت مزایای هرچند ناچیز از جمله «اینترنت خبرنگاری» است؛ اما با توجه به اینکه برخی خبرنگاران استانی معرفی نامه ندارند، از این مزایای ناچیز هم بیبهره مانده و در عصری که فعالیت چند رسانهای در حوزه خبر یک الزام است، تأمین اینترنت نیز باری مضاعف بر دوش این افراد میشود.
خبرنگاران استانی برعکس خبرنگاران مرکزنشین، در حوزهای تخصصی قلم نمیزنند و به ناچار فعالیت آنها تمام حوزهها از اقتصاد و سیاست تا بهداشت و فرهنگ را شامل میشود؛ اما همین افراد در زمان بسته شدن پروندهای تخصصی از سوی رسانه خود، به عقب رانده شده و محدود به دادن اطلاعات به همکاران دیگری میشوند که شاید حتی تلفظ صحیح نامهای آن منطقه را نمیدانند.
امنیت شغلی یکسانترین دغدغه همه اهالی رسانه در هر جای کشور است؛ اما پروندههای قضائی خبرنگاران استانی در سکوت خبری به جریان میافتد و خاتمه مییابد. آنها در گمنامی به جستجوی عدالت میروند و به تنهایی مجبور به سر و کله زدن با مسوولانی خواهند بود که به خاطر کوچکی قلمرو فعالیت، دایره امنی حبابگونه برای خود متصور هستند.
سرخوردگی خبرنگاران میتواند تبعات بدی داشته باشد؛ آنها ناچار میشوند شغل دوم داشته باشند و این یعنی به حاشیه راندن مسؤولیتی که دشوار، حساس و تعیینکننده است. گروهی از خبرنگاران استانی که شمارشان کم هم نیست، عطای خبرنگاری را به لقایش میبخشند و ترجیح میدهند فعالیت رسانهای بخشی از خاطراتشان باشد.
همه اینها به معنای خالی شدن عرصه رسانه از خبرنگارانی است که سالها تلاش کردند تا جغرافیای زیستیشان را از زاویه نگاهی دقیق واکاوی کنند. نباید فراموش کرد در چنین شرایطی، افرادی به رسانه ورود میکنند که یا الگویی ندارند یا الگوی آنها خبرنگارانی هستند که از یأسها و ناامیدیها میگویند و بذر ذوق را در دل جوانان میخشکانند. حال بد خبرنگاران استانی، تهدیدی برای روزهای روشن رسانهها است!
«سیده فاطمه هلالات»