عصر روز سه شنبه بیستم آذرماه در نشست "ویتگنشتاین در ایران" که در شهر کتاب مرکزی برگزار شد بابک عباسی دانشجوی دکترای مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران که ترجمه کتاب "درسگفتارهایی درباره باور دینی" اثر ویتگنشتاین را زیر چاپ دارد گفت: ویتگنشتاین در هیچ اثر دیگری به اندازه "درباره یقین"، درباره باور سخن نگفته است و از این‌رو می‌توان این نکته را در نظر داشت و از آن در قرائت "درسگفتارها" سود جست.

به گزارش خبرنگار مهر، عباسی با تأکید بر اهمیت کتاب "درباره یقین" در منظومه آثار ویتگنشتاین سخن خود را معطوف به "درسگفتارهای درباره باور دینی" کرد و گفت: این اثر تنها اثر مستقل ویتگنشتاین درباره دین است که متن بسیار مهم و مورد ارجاعی است و در مورد مطالعه نظریه دین ویتگنشتاین اهمیت والایی دارد.

وی گفت: اهمیت این اثر از شرح همدلانه‌ای که فیلسوف مشهوری چون پاتنم در کتاب "احیای فلسفه" بعد از بررسی جریان معاصر فلسفه جدید بر آن می نویسد پیداست. وی سپس اظهار داشت: فهم "درسگفتارها" بسیار دشوار است و این کتاب حتی پیچیده‌تر از حتی "تحقیقات فلسفی است"، زیرا دست نوشته‌های خود او نیست و یادداشتهای یکی از شاگردان اوست که با ویرایش سیرل بارت به زبان انگلیسی وباعنوان "درسگفتارهایی درباره زیباشناسی، فروید و دین شناسی" منتشر شده است و نزد متخصصان با عنوان "درسگفتارها و گفتگوها" معروف است.

عباسی تأکید کرد: این درسگفتارها حالت گفتگویی دارند و دشواری دیگر آنها نیز این است که در برخی موارد معلوم نیست چه کسی گوینده است. زمان ارائه این درسها نیز حوالی سال 1938 است یعنی سالی که ویتگنشتاین بتازگی دوباره به کیمبریج بازگشته است. از این رو این کتاب از نخستین کتابهای ویتگنشتاین متأخر است و می‌تواند با توجه به کتاب "درباره یقین" که در 18 ماه پایانی عمر ویتگنشتاین نوشته شده است خوانده شود.

عباسی سپس به اهمیت "درباره یقین" در فهم نکات مهم "درسگفتارها" پرداخت و گفت: در کتاب "درباره یقین" کلیدها و سرنخهایی هست که می‌تواند کمک بی‌بدیلی در فهم "درسگفتارها" کند. این مسئله در نکته‌ای که ویراستار "درسگفتارها" در مقدمه خود آورده است نهفته، یعنی این مسئله که "درسگفتارها" مربوط به یک دوره درسی عمومی در باب باور بوده است. از این رو این نکته را می‌توان دریافت که از آنجا که یکی از مفاهیم پربسامد در کتاب "درباره یقین"، مفهوم باور است، این کتاب کمک بسیاری در فهم "درسگفتارها" می‌کند.

عباسی تأکید کرد: ویتگنشتاین در هیچ اثر دیگری به اندازه "درباره یقین"، درباره باور سخن نگفته است و از این رو می‌توان این نکته را در نظر داشت و از آن در قرائت "درسگفتارها" سود جست. وی گفت: "درسگفتارها" درباب سرشت و حقیقت باور، اولاً از آن جهت که باور است و ثانیاً از آن جهت که باور دینی است قلمداد می‌شود و وقتی فهمیدیم که باور چیست، می‌توانیم درکی از باور دینی نیز داشته باشیم.

وی در ادامه به قطعاتی از کتاب "درباره یقین" که نظریه ویتگنشتاین درباره باور را توضیح می دهد اشاره کرد و در ادامه گفت: کتاب "درسگفتارها" با این قطعه مهم شروع می‌شود که باور دینی با بی‌باوری دینی در تضاد نیست. ویتگنشتاین هم در "درباره یقین" و هم در "درسگفتارها" اعلام می‌دارد که شرط سخن گفتن از اختلاف و خطا و تضاد، وجود زمینه‌ای واحد و یکسان است و از آنجا که شخص معتقد و شخص غیر معتقد دو نگاه مختلف دارند و یا به تعبیر ویتگنشتاین جهان-تصویرهای مختلفی دارند، نمی‌توانند با یکدیگر در تضاد باشند.

عباسی گفت: از نظر ویتگنشتاین باورهای دینی همچون باورهای اخلاقی روی زمین پا ندارند و در عین ربط داشتن به مسائل پیرامونی ما، هیچ چیز اطراف ما نمی‌تواند در رد و اثبات آنها دخیل باشد. ویتگنشتاین در "درسگفتارها" بر خلاف کسانی چون کرکگور و برخی متالهان نظریه‌ای تجویزی ندارد و معتقد است که باورهای دینی نه معقول است و نه نامعقول.

وی در پایان گفت: نکته‌ای که از قرائت "درسگفتارها" در سایه "درباره یقین" روشن می‌شود این است که از نظر ویتگنشتاین باور دینی یا ایمان در گفتمان دینی یا بازیهای زیانی دینی همان جایگاهی را دارند که باور فلسفی در گفتمان فلسفی دارند.

دکتر مالک حسینی مترجم آثار این فیلسوف آلمانی نیز در این نشست به بررسی جایگاه ویتگنشتاین در ایران پرداخت و گفت: می‌توان از گونه‌ای تب ویتگنشتاین درفضای فکری ما سخن گفت.

دکترحسینی سخن خود را با اشاره به دو مرحله فکری کار ویتگنشتاین در ایران آغاز کرد و گفت: در هر صورت آشنایی ایرانیان با ویتگنشتاین تقریباً دیر صورت گرفته است و تقریباً بیست سال پس از مرگ او در سال 1951 اولین آشنایی های ایرانیان با او صورت گرفت.

دکتر حسینی با اشاره به اینکه علیرغم دیر بودن این آشنایی در دهه اخیر رشدی فزاینده داشته به ترجمه های صورت گرفته در دوره اول پرداخت و گفت: اولین ترجمه از ویتگنشتاین توسط مرحوم منوچهر بزرگمهر استاد دانشگاه تهران است که خلاصه ای از مقدمه کتاب دیوید پیرس درباره او را شامل می شود، بعد از آن نیز باز مرحوم بزرگمهر کتاب معروف هارتناک را با عنوان ویتگنشتاین ترجمه کرده است.

مترجم "برگه‌ها" گفت: به نظر می‌رسد که مرحوم بزرگمهر علاقه خاصی به پوزیتویسم منطقی داشته و ویتگنشتاین نخست را مهم تلقی کرده است و آگاهانه می خواسته اهل فلسفه ایران در فضایی که تحت تاثیر اندیشه های هایدگری بوده است به ویتگنشتاین و پوزیتویسم منطقی بپردازند.

وی گفت: دیگر آثار این مرحله شامل مقاله ای از داریوش آشوری با عنوان «ویتگنشتاین شوریده سر منطقی» در شرح زندگی و فلسفه اوست و همچنین ضمیمه هایی که مرحوم شرف الدین خراسانی بر کتاب فلسفه معاصر اروپایی اثر بوخنسکی در مورد ویتگنشتاین نوشته از این حیث که به خود آثار ویتگنشتاین متکی است، اهمیت والایی دارد.

مترجم "درباب یقین" کتاب "رساله وین" اثر دکتر میر شمس الدین ادیب السلطانی و مترجم رساله منطقی-فلسفی را دیگر آثار قابل توجه در این دوره خواند و گفت: مقاله ای نیز از دکتر شاپور اعتماد در سال 1365 با عنوان "ویتگنشتاین، منطق، ریاضیات و علوم طبیعی در تراکتاتوس" منتشر شد که نشانگر توجه آثار مرحله اول به ویتگنشتاین نخست است.

حسینی که خود رساله دکترایش را درباره ویتگنشتاین و حکمت به آلمانی نوشته مناقشات فلسفی و کلامی در دهه 1370 را محور اصلی توجه ها به ویتگنشتاین در مرحله دوم خواند و گفت: در این دوره کتابهای فراوانی از ویتگنشتاین به فارسی منتشر شده‌اند که عمدتاً از منابع انگلیسی صورت گرفته‌اند و تا سال 1383 حتی می توان از گونه ای تب ویتگنشتاین درفضای فکری سخن گفت.

وی دلیل این توجه را از سویی مناقشات کلامی صورت گرفته و از سوی دیگر منتقدان ایشان و طرفداران اندیشه های پست مدرن خواند و گفت: بیشتر این توجه‌ها متوجه ویتگنشتاین دوم است. در این میان توجه آکادمیک به ویتگنشتاین مرهون تلاش های استاد مصطفی ملکیان است که در این سالها هم در درس های پر شنونده اش در باره ویتگنشتاین سخن می‌گوید و هم موضوعات جالبی را در دانشکده الهیات به دانشجویان علاقه مند پیشنهاد می کند و از کمک در این باره دریغ نمی کند. دیگر چهره آکادمیک نیز دکتر سهراب علوی نیا است که حوزه اصلی توجه اش ویتگنشتاین است و آثار خوبی در این زمینه تالیف یا ترجمه کرده است.

وی سپس به کثرت رساله‌های درسی در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری درباره ویتگنشتاین اشاره کرد و با ذکر نمونه ای از آنها بر توجه مرحله دوم توجه ایرانیان به ویتگنشتاین دوم تاکید کرد.

 وی در این میان به دو ترجمه از "رساله منطقی –فلسفی" که توسط دکتر محمود عبادیان و دکتر میر شمس الدین ادیب سلطانی صورت گرفته است اشاره کرد و گفت: این دو ترجمه اولاً از سوی مترجمانی از نسل اول صورت گرفت و ثانیاً علیرغم دقت شگفت ترجمه ادیب سلطانی که در برخی موارد از دومین ترجمه انگلیسی نیز دقیق تر است، به دلیل نوع نثر آغازی بر پایان بود و امروز به ترجمه‌ای دیگر از این کتاب به فارسی نیاز است.

مترجم کتاب آبی در پایان با برشمردن عنوان ترجمه‌های موجود از ویتگنشتاین در این دوره به اهمیت کتاب "درباب یقین" تأکید کرد.

دکتر مینو حجت نیز در این نشست به بررسی اهمیت کتاب "درباره یقین" در نظام فکری ویتگنشتاین" پرداخت و گفت: کار کردن بر آثار ویتگنشتاین مثل راه رفتن بر لبه تیغ است و از این جهت بسیار دشوار است. او همچنین قابل خلاصه کردن نیست.

دکتر حجت که رساله دکترای خود را درباره معرفت شناسی ویتگنشتاین نگاشته، سخن خود را با تأکید بر اهمیت بسیار کتاب "درباره یقین" در شناخت معرفت شناسی ویتگنشتاین آغاز کرد و گفت: این کتاب نمونه بارزی از اثری سهل و ممتنع است که مطالب بسیار پیچیده را با زبانی بسیار ساده گفته است.

وی گفت: کتاب مجموعه ای از اندیشه های پراکنده حول یک مساله یعنی مساله معرفت و یقین است و نکته مهم این نوشته ها نیز همین است که ویتگنشتاین در هنگام نگارش این یادداشتها مشغول کند و کاو و حل مسئله بوده است و توجه به این نکته در آنجا اهمیت می یابد که ویتگنشتاین در این کتاب احوال یکسانی ندارد و گاهی احساس موفقیت می کند و گاهی نیز احساس شکست و ضعف می‌کند.

دکتر حجت این فراز و نشیبها را نقص فلسفه ویتگنشتاین ندانست و گفت: سبک گسسته‌گویی ویتگنشتاین و اینکه هیچ ترتیب خاصی در نوشته هایش نیست، دقیقا با نبوغ خاص او متناسب است و از این رو هر کس نمی‌تواند با چنین نوشتنی ادعای پیروی از سبک ویتگنشتاین را کند زیرا اندیشه‌های ویتگنشتاین بدیع و خاص اوست و در هیچ قالبی جز این قابل بیان نیست.

وی در ادامه گفت: کار کردن بر آثار ویتگنشتاین مثل راه رفتن بر لبه تیغ است و از این جهت بسیار دشوار است، او قابل خلاصه کردن نیست و هر وقت او را خلاصه کنیم از ارزش کار او کاهیده ایم.

حجت سپس به کتاب "درباره یقین" پرداخت و گفت: "درباره یقین" کتاب ویتگنشتاین متأخر است و از این رو فاقد فلسفه‌ورزیهای معمول است، او می کوشد غباری را که فیلسوفان سنتی در حاشیه مفاهیمی چون یقین برپا کرده اند فرو بنشاند تا بتوانیم در فضای روشن این مفاهیم را ببینیم و به قضاوت در آثار او بپردازیم.

وی گفت: ویتگنشتاین بحث از باور یقینی را که از سوالهای قدیمی معرفت شناسی به است به دو قسم باور مستدل و باور بدون دلیل تقسیم می کند و معتقد است که ما نمی توانیم در باوری که به آن یقین داریم تردید کنیم، ضمن آنکه نمی توانیم برای اثبات آن برای کسی که به آن باور ندارد دلیلی اقامه کنیم و این کار ما بی‌معناست. اگر برای اثبات اینکه دست ما وجود دارد اقامه دلیل کنیم به حوزه اهمال گویی افتاده ایم.

دکتر حجت توضیح داد: ویتگنشتاین این مساله را از طریق کاربردهای معمولی دانستن حل کرد. او معتقد بود که ما برای بیرون آمدن از مشکلاتی که فیلسوفان پیرامون مفاهیمی چون دانستن و یقین داشتن ایجاد کرده اند باید به کاربردهای معمولی این مفاهیم رجوع کنیم. وقتی مفاهیم اینچنینی را فحوای فلسفی می بخشیم، محتوای سخن را تیره و تار می‌کنیم و این نزدیک شدنهای فلسفی به امور مثل نزدیک شدن به تابلو تیرگی ایجاد می‌کند.

وی سپس گفت: از نظر ویتگنشتاین شک کردن در باورها امکان پذیر نیست. همچنین مهم است که از نظر ویتگنشتاین اولین ارتباط با جهان از طریق عمل است و این عمل از باور انفکاک نمی‌تواند داشته باشد.

وی در پایان عناصر دیگری از معرفت‌شناسی ویتگنشتاین در کتاب "درباره یقین" را ذکر کرد و گفت: از نظر ویتگنشتاین باورهای یقینی از طریق ارتباطهای زبانی ما در مسیر رشد و تعلیم و تربیت به وجود می آید و این امری جهانی و همگانی است و از ابن رو منحصر در من نیست و عینیت آن نیز به همین است و لذا یقین ویتگنشتاین یقین عینی است و روانشناختی نیست، همچنین باورهای یقینی ما ذومراتبی است و می تواند تغییر کند و حتی از بین برود. ضمن اینکه کشف خطا همواره با یقین همراه است.