به گزارش خبرنگار مهر، پنجاهمین شماره ماهنامه طنز سه نقطه «مکتوب طنز [+جد] فارسی» به تازگی با عنوان «مشهد؛ بعضی چیزها درباره مشهد و مشهدیها» منتشر شده و روی پیشخان مطبوعات آمده است.
چغوک دل مشهدیها و پلخمون قلم خودشان، واقعاً مشهد چیست، مشهدی کیست؟؛ از تپه نادری تا کلنل پسیان؛ مشهدی مشهدی که می گن ایه؟؛ دختره گه سرکُناشِ کَم منه؛ مُشتی مَشتی؛ ستارگان پنج گانه طنز خراسان؛ این سالها بهار دسته جمعی…؛ دیدی میخواستی؟؛ پر مغز، مثل کتاب؛ از عصر کیس نوشابه تا دوره فاق پاره؛ بدو بدو، سه تا صد تومن؛ و تو چه میدانی که آن چی چی ست؟؛ تماشای زنده تاریخ؛ چند راه و یک مقصد؛ گروه ۵+۱؛ خوابیدن در خاک حرم؛ با ادبها را بیشتر دوست میدارند؛ آرامش در حضور دیگران؛ دارالعجایب؛ مثل بچه آدم بگو قلعه ساختمون؛ شهر تک ستارههای جهانی؛ نزدیک به تقاطع مشهد و اسپانیا؛ چوبم که هست؛ مثل شعر گفتن بعد از یک انفجار؛ هیچ جا مزه کالباس آرزو را پیدا نکردم؛ دریغا مشهد، دریغا مشهد؛ دکتر فردوسی و فشنگ برتا از جمله مطالبی هستند که در قالب ۴ فصل اینمجله با عناوین اصلی «مشهد چیست، مشهدی کیست؟»، «بریم مشهد»، «دین را حرمی ست در خراسان»، «مشهدی نوشت» پیش روی مخاطبان قرار گرفتهاند.
امید مهدی نژاد، سید مصطفی صاحبی، شیرین سیدی، علیرضا کاردار، آرش شفاعی، قاسم فتحی، رضا سلیمان نوری، سعید ترشیزی، شیما سیدی، میرحسین ظریف، امید بهشتی، هادی خورشاهیان، جواد رستم زاده، سید جواد رسولی، قاسم رفیعا، پرویز روحبخش، هادی عامل، سید عبدالجواد موسوی، سلمان نظافت یزدی نیز از نویسندگانی هستند که مطالب این شماره از ماهنامه سه نقطه را به نگارش درآوردند.
امید مهدی نژاد در مطلب «چغوک دل مشهدیها و پلخمون قلم خودشان» اینشماره از مجله مذکور نوشته است:
ما که توفیق مشهدی بودن نداریم؛ اما آنها که دارند یک لطیفه برای خودشان ساخته اند که طی آن، آدم حسابیهای دنیا یا مشهدی اند، یا دوست دارند مشهدی باشند. گویا این مزاح را خیلی جدی هم عنوان میکنند و اگرچه آن را با خندهای به پهنای صورت به مخاطب تحویل میدهند، اما در دل به آن اعتقاد واقعی دارند. برای سنجش میزان جدیتشان در باور به این مزاح، کافی است در حضور یک نفر مشهدی شوخی انتقادآمیزی با یکی از بزرگان مشهد بکنید تا ببینید چطور در یک میلان (کوچه است در مشهد) تنها گیرتان میآورند و اذیتتان میکنند. اما خودمانیم؛ گاهی اگر کلاهمان را قاضی کنیم، میبینیم آنقدرها هم بیراه نمیگویند. این همه عالم و فیلسوف و شاعر و سینماگر و نقاش و خطاط و _ حتی زبانم لال_ موسیقیدان مشهدی که میشناسیم و میشناسید به کنار، اعتماد به نفس مشهدیها از وقتی دو سوم سران قوا لهجه مشهدی دارند، به شدت بالا رفته است. حتی به نظر میرسد لهجه مشهدی نیز لهجهای چسبناک است و یک نفر مشهدی اگر نود درصد عمر و زندگی اش را هم در خارج از مشهد سپری کرده باشد، کافی است لب به سخن باز کند تا همه بفهمند اهل کجاست و آنوقت بهش حسادت کنند که مشهدی نیستند و در دل با خود بگویند ای کاش من هم یک مشهدی بودم. تازه همه اینها را باید بگذاریم کنار مضجع مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که قبله امید و آرزوهای ایرانیها، از هر دسته و گروه و اعتقادی است.
مشهد در فرهنگ و هنر و دانش و سیاست و اقتصاد و… و خلاصه اغلب چیزهایی که فکرش را بکنید، بی اغراق یکی از مهمترین شهرهای ایران است. پشتوانه بزرگ و بلند فرهنگی که یادگار دوران خراسان بزرگ است هم مزید علت میشود که خراسانیها حق داشته باشند به خودشان و شهرهایشان و زبانشان افتخار کنند. البته این را هم بگویم که لهجهای که امروز در مشهد باقی مانده است، بخشی از مجموعهای بزرگ از زبانی است که در سراسر خراسان_ چه خراسان ایران و چه دیگر شهرهای خراسان بزرگ تاریخی _ رایج است و هنوز هم که هنوز است اگر به شهرهای خراسان از سرخس و درگز تا بیرجند و طبس بروید، نمونههایی جذاب از باقیمانده واژگان و اصطلاحات زبان خراسان قدیم را میشنوید. گاهی از زبان یک پسربچه نق نقو در یکی از روستاهای گناباد میتوانید اصطلاحی بشنوید که باید معنایش را در تاریخ بیهقی در یکی از پاورقیهای کتاب بخوانید.
شیما سیدی دیگر نویسنده اینشماره از ماهنامه سه نقطه در مطلبی با عنوان «بدو بدو، سه تا صد تومن» نوشته است:
از توصیههایی که به مسافران میکنند این است که: اگر به فکر موجودی جیبتان هستید، به شهرهای دیگر سفر کنید؛ اما سوغاتی را از مشهد بخرید. مشهد تا دلتان بخواهد سوغاتی دارد؛ مثلاً زعفران تربت حیدریه، زرشک قائن، آبنبات بجنورد، آلو بخارای خرو نیشابور، ترمه یزد، منبت و خاتم اصفهان و به ویژه کفش و لباس چین. آنقدر تنوع این سوغاتیها زیاد است که مشهدیها به هر شهر و دیاری بروند، دست بالا را در چانه زنی دارند و میتوانند همیشه طرف پیروز معاملات باشند. اصلاً همین پشتوانه قوی محصولات، قدرت چانه زنی مشهدیها را در کل کشور مشهور کرده است.
در این متن قرار است شما را با انواع سوغاتیهای مشهد آشنا کنیم و کمی از نحوه درست کردنشان برایتان بگوییم، بعد گوشه کوچکی از دریای فنون مشهدیها برای داشتن خرید مناسب را به شما آموزش دهیم و در نهایت دستتان را (البته با حفظ موازین) بگیریم و ببریم دوری در بازارهای مشهد بزنیم.
شاید برایتان این سوال پیش بیاید که چطور زعفران تربت حیدریه ممکن است در کتگوری سوغات مشهد بگنجد؟ جوابش خیلی راحت است. زعفران از تربت حیدریه یک ماشین دربست میگیرد و به مشهد میآید و میشود سوغات مشهد. باز برخی ممکن است سوال کنند که آیا آبنبات بجنورد هم از بجنورد سوار ماشین میشود و به مشهد میآید؟ خیر. همیشه که جواب سوالات اینقدر راحت نیست. آبنبات بجنورد اول به شیروان میرود، یک دوری در شیروان میزند و بعد از آنجا به مشهد میآید.
حالا ممکن است برخی سوال کنند اگر آن دوتای قبلی سوار ماشین میشوند و به مشهد می آیند، آیا ترمه یزد هم از یزد ماشین میگیرد و به مشهد میآید؟ باز جواب خیر است. چون یک مشهد عادت ندارد در جواب کسی بله بگوید. مشهدیها باید همیشه نشان دهند جوابها پیچیدهتر از آن چیزی است که شما فکرش را میکنید. ترمه یزد اصولاً در کارگاههای مشهد «کپی پیست» میشود، بعد حتی سوار ماشین میشود و به یزد هم میرود.
اینمجله با ۲۳۷ صفحه و قیمت ۲۵۰ هزار تومان عرضه شده است.