خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: دهه سوم قرن بیستویکم را میتوان دوران از سرگیری «جنگ سرد جدید» و تلاش قدرتهای جهانی برای صف بندی مجدد در نظام بینالملل دانست. با آنکه آمریکا همچنان بالاترین تولید ناخالص داخلی و بزرگترین ارتش جهان را در اختیار دارد اما ظهور قدرتهای نوظهور در نقاط مختلف جهان سبب به چالش کشیده شدن هژمونی آمریکا در منطقه اوراسیا- ایندوپاسفیک شده است؛ کما اینکه افزایش سطح تنشها میان آمریکا با چین و روسیه موجب تحریک و فعال شدن گسلهای ژئوپلیتیکی در نقاط مختلف جهان شده است. به عنوان مثال پس از تلاش نافرجام غرب برای ادغام اوکراین در پیمان آتلانتیک شمالی و عملیات نظامی ویژه روسیه در این کشور، حال کییف در خط مقدم تقابل میان واشنگتن- مسکو قرار گرفته است.
در آن سوی اقیانوس هند، واشنگتن ضمن تحریک اقلیت اویغورها علیه حاکمیت مرکزی پکن، در امور داخلی تایوان و مناقشات دریای چین جنوبی نیز مداخله کرده و قصد دارد تا چین را وارد بازیهای نظامی- امنیتی کند. در شرایطی که نظم بینالمللی بیش از پیش تحت تأثیر اراده قدرتهای منطقهای قرار دارد، وقوع عملیات طوفان الاقصی سبب بازشدن جبهه جدیدی در روند رقابت ژئواستراتژیک میان واشنگتن، مسکو و پکن شده است. برخی تحلیلگران معتقدند بحران کنونی در نوار غزه نتیجه برخورد منافع میان قدرتهای جهانی و تلاش غرب برای ایجاد بلوک جدید در برابر خیز قدرتهای نوظهور است. برهمین اساس در ادامه این گزارش سعی خواهیم کرد تا نگاهی به تأثیر عملیات طوفان الاقصی بر رقابت ژئواستراتژیک آمریکا با چین و روسیه داشته باشیم.
زمین گیرشدن واشنگتن در باتلاق خاورمیانه
عقل گرایی راهبردی، اتخاذ رویکرد مناسب و فرصت شناسی بازیگران در عرصه بینالمللی این امکان را برای آنها فراهم خواهد کرد تا بدون کمترین هزینه بتوانند ضمن افزایش قدرت ملی، رقبای خود را در جبهه مختلف مهار و تضعیف کنند. از سال ۲۰۱۴ (جنگ کریمه) کشورهای حوزه یوروآتلانتیک با معرفی مسکو به عنوان «تهدید هیبریدی» علیه اروپا- آمریکا و سپس وضع سختترین رژیم تحریمی تاریخ علیه اقتصاد روسیه، جایگاه روسیه را از قدرت بزرگ جهانی به سطح قدرت منطقهای فرسوده تقلیل دهند. حمایت مالی- تسلیحاتی از کییف و تلاش برای طولانی کردن این بحران ژئوپلیتیکی اقدامی آشکار از سوی غرب برای تضعیف ساکنان کاخ کرملین است. حال پس از فعال شدن گسل ژئوپلیتیکی در فلسطین اشغالی، واشنگتن مجبور است تا بخشی از تمرکز و کمکهای جبهه غرب را در اختیار اسرائیل قرار دهد. زمین گیر شدن ارتش آمریکا در شرق مدیترانه و اخیراً در محدوده دریای سرخ فرصت لازم برای روسها فراهم خواهد کرد تا ضمن ترمیم جایگاه اخلاقی خود در افکار عمومی، از موضع قدرت به کشورهای غربی پیشنهاد آتشبس پایدار در جبهه اوکراین دهد.
پس از روسها، چین دومین برنده جنگ طوفان الاقصی است. در نگاه دولتمردان چینی هرگونه اخلال در روند «چرخش به آسیا» آمریکا فرصت جدیدی برای پکن فراهم خواهد کرد تا بتوانند ضمن افزایش قدرت- ثروت ملی، ابر پروژه «یک کمربند- یک جاده» را با سرعت بیشتری تکمیل کند. پس از انعقاد توافق پکن میان ایران و پادشاهی عربی سعودی و در عی حال ناکامی واشنگتن برای رسیدن به نقطه صلح در غزه، حال فرصت مناسبی برای چینیها فراهم شده تا در صورت شکست آمریکایی برای پایان دادن بحران در غزه، وارد میدان شده و با همکاری روسیه، کشورهای عربی و ایران به تحقق آتشبس پایدار در فلسطین اشغالی کمک کند. همچنین افزایش شکاف میان خاورمیانه عربی و اسرائیل؛ ادغام رژیم صهیونیستی در منطقه و ایجاد بلوک واحد در برابر قدرتهای نوظهور را به تأخیر انداخته است. در چنین شرایطی به نظر میرسد مسکو- پکن ترجیح میدهند تا ضمن فرسایشی شدن جنگ غزه، در هنگام اعلام آتشبس موازنه قدرت در منطقه به نفع محور مقاومت تغییر کند.
مسکو- پکن؛ برندگان بزرگ طوفان الاقصی
از سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، واشنگتن برای مهار خیزش چین و روسیه سعی کرد تا پس از امضای توافق «برجام» با تهران، پروژه عادی سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و خاورمیانه عربی را در دستور کار قرار دهد. در این ابرپروژه واشنگتن ظاهراً برای مهار نفوذ منطقهای ایران و محور مقاومت پایتختهای عربی را تشویق به عادی سازی روابط با تلآویو میکند تا پیش از فرا رسیدن سال ۲۰۳۰ بلوک واحد اقتصادی- امنیتی در برابر قدرتهای نوظهور است. انتشار رسمی طرح «معامله قرن»، «پیشنهاد تشکیل ناتوی خاورمیانه»، «صلح آبراهام»، «نشستهای امنیتی النقب»، «کریدور امنیت غذایی I۲U۲»، «رونمایی از کریدور آیمک در اجلاس گروه ۲۰» و در نهایت «تلاش برای عادی سازی روابط ریاض- تلآویو» سلسله اقدامات واشنگتن برای بازتعریف نظم منطقه خاورمیانه با هدف حفظ هژمونی و تسلط سنتکام بر بازار انرژی و کریدورهای جدید ارتباطی بود.
وقوع عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و به دنبال آغاز لشگرکشی ارتش اسرائیل به باریکه غزه سبب تعلیق طرحهای واشنگتن تا زمانی نامعلوم شد. برخی تحلیلگران معتقدند پس از ضربه نظامی- امنیتی وارد شده به تلآویو و در عین نسل کشی بیسابقه این رژیم در غزه، ریاض نمیتواند ریسک عادی سازی روابط با اسرائیل را در کوتاه مدت بپذیرد. گروهی دیگر اما با رد این نظر معتقدند که پادشاهی عربی سعودی از قبل تصمیم نهایی برای صلح با صهیونیستها را اتخاذ کرده و حتی ممکن است از فرصت آتشبس نهایی در غزه برای رسیدن به نقطه صلح با اسرائیل استفاده کند. به گزارش وال استریت ژورنال، تیم سیاست خارجی دولت بایدن به صورت همزمان در حال پیشبرد سه پرونده «آتشبس و تبادل اسرا»، «عادی سازی روابط عربستان سعودی- اسرائیل» و «شناسایی دولت مستقل فلسطین» است. اتخاذ چنین رویکردی از سوی دموکراتها ناشی دهنده عدم ناامیدی آنها برای کسب دست آوردی قابل توجه در آستانه انتخابات ۲۰۲۴ است.
بهره سخن
فارغ از رقابت ژئواستراتژیک میان حافظان وضع موجود و قدرتهای تجدیدنظرطلب، برخورد منافع قدرتهای بزرگ سبب ایجاد فرصتهای جدیدی برای ارتقای جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران شده است. در دوران جدید تهران و محور مقاومت میتوانند با داشتن دست برتر در مناسبات منطقهای قدرت چانهزنی خود را در برابر بلوکها و بازیگران تأثیرگذار در منطقه افزایش دهند و بدل به کانون بازتعریف نظم جدید منطقه شوند. پیش از این آمریکا قصد داشت تا از طریق دنبال کردن صلح عبری- عربی و وضع رژیم تحریمی علیه اقتصاد ایران، تهران را در وضعیت انزوا و ضعف قرار دهد اما تحولات جاری در شرق مدیترانه حاکی از گسترش دامنه مقاومت تا مرزهای اروپا است. اثبات نقش تعیین کننده و ثبات ساز ایران در معادلات غرب آسیا این فرصت را در اختیار کشور قرار خواهد داد تا بتواند جایگاه خود را در کریدورهای چینی- آمریکایی ارتقا بخشیده و تبدیل به بازیگری تعیین کننده در زنجیره تأمین جهانی شود. به عبارت دیگر تأمین امنیت مسیرهای ارتباطی و انرژی بدون در نظر گرفتن منافع ایران و احترام به جایگاه صلحساز مقاومت در خاورمیانه امکان پذیر نیست.