خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: یکی از موضوعات مهم در سال ۱۴۰۲ فلسطین، آینده نوار غزه و سکاندار آن پس از طوفان الاقصی است. سکاندار نوارغزه در دهههای گوناگون تغییر کرده است. از زمان اشغال تا کنون مصر، تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی هر کدام در برههای مدیریت این باریکه را پیش از آنکه حماس از سال ۲۰۰۷ کنترل سیاسی آن را به دست بیاورد، بر عهده داشته اند.
ماجرا از کجا شروع شد؟
پس از آغاز اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ نوارغزه به واسطه فروپاشی حکومتداری در فلسطین تحت کنترل سیاسی و مدیریت مصر قرار گرفت. این کنترل حدود ۲۰ سال یعنی تا جنگ شش روزه پابرجا ماند تا اینکه با اشغال این منطقه و صحرای سینا غزه هم به کنترل رژیم صهیونیستی درآمد. اما با توافق اسلو در سال ۱۹۹۳، بخشی از مدیریت امنیتی، سیاسی و خدمات شهری نوارغزه به تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری یاسر عرفات واگذار شد.
این واگذاری با چالش و تحولات گوناگونی روبرو گردید. با شروع سال ۲۰۰۵ با توافقی که میان تشکیلات خودگردان به رهبری محمود عباس با دیگر گروههای فلسطینی از جمله حماس برای برگزاری انتخابات به منظور تشکیل دولت فلسطین در کرانه باختری و نوارغزه حاصل شد، انتفاضه تقریباً رو به خاموشی رفت و جریانها وارد فضای انتخاباتی شدند.
در حالی که فضای انتخاباتی برقرار بود، عقب نشینی کامل رژیم صهیونیستی از نوار غزه به واسطه عدم توانایی کنترل مقاومت در سپتامبر ۲۰۰۵ اتفاق افتاد و پیروزی بزرگی نصیب فلسطینیها شد. عقب نشینی صهیونیستها بدون هماهنگی و یا حتی مذاکره و امتیاز گیری از تشکیلات خودگردان، وجهه محمود عباس و حامیان پیمان اسلو را در مقابل مخالفان مسیر سازش دچار خدشه کرد.
پس از انتخابات و پیروزی حماس در سال ۲۰۰۶، پارلمان پیشین که در اختیار فتحیها بود در یک اقدام غیرمعمول قوانینی را تصویب کرد تا از اختیارات نخست وزیر انتخابی پارلمان کاسته و به رئیس تشکیلات خودگردان یعنی محمود عباس واگذار شود. این اقدام از سوی حماسیها کودتای سفید نامگذاری شد.
پارلمان جدید فلسطین بالاخره در حالی هنیه را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد که چالش و اختلافات حقوقی، بلوکه شدن اموال تشکیلات خودگردان توسط تل آویو و درگیریهای مسلحانه میان طرفداران حماس و تشکیلات خودگردان در ماههای پایانی سال ۲۰۰۶ به اوج خود رسیده بود. در سال ۲۰۰۶ این درگیریها و اختلافات که از سوی محمد دحلان مسئول امنیتی تشکیلات خودگردان دامن زده میشد، منجر به کشته شدن ۲۶۰ نفر از طرفین فلسطینی گردید.
وضعیت یاد شده جنبش حماس را به سمت اقدام سرنوشت ساز نظامی خود علیه جریان کودتاگر مزدور در داخل و باطل کردن سناریوی خطرناک آمریکایی صهیونیستی سوق داد و حماس در فاصله ۳ روز در ششمین ماه سال ۲۰۰۷ توانست باریکه غزه را تحت کنترل خود بگیرد. رژیم صهیونیستی پس از این اتفاقات محاصره نوارغزه را آغاز کرد. با طوفان الاقصی و تحولات ادامه دار بعد از آن، یکی از مسائلی که مطرح شده است، واگذاری سکانداری نوارغزه به بازیگری جدید است. اکنون سؤالی که وجود دارد این است که پس از طوفان الاقصی چه سناریوهایی پیرامون آینده غزه مطرح است؟
نوارغزه بدون حماس فاقد قدرت خواهد بود
نخستین طرح که به نظر میرسد دور از واقعیت هم باشد، بازگشت نوارغزه به دوران پس از جنگ شش روزه و پیش از توافق اسلو است؛ یعنی دورانی که مدیریت سیاسی، امنیتی و نظامی آن در کنترل صهیونیستها بود. تحلیلگران معتقدند که تحقق این سناریو برای رژیم صهیونیستی بسیار هزینه بَر خواهد بود. علیرغم چالشها و ابهامات، پس از طوفان الاقصی نتانیاهو بارها مطرح کرده که ایده او برای نوارغزه پس از جنگ، همین گزینه است. نتانیاهو بارها مخالفت خود با این پیشنهاد را که پس از جنگ کنترل غزه به دست تشکیلات خودگردان فلسطینی بیفتد، اعلام کرده است. نتانیاهو معتقد است میان حماس و تشکیلات خودگردان تقاوتی نیست.
بازگشت نوارغزه به کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین
اما ایده دوم که به ایده اعلامی آمریکاییها و به ویژه دموکراتها نزدیک تر است، واگذاری نوار غزه به تشکیلات خودگردان فلسطین است. بنی گانتز، رئیس حزب «وحدت ملی اسرائیل» پس از پیوستن به ائتلاف کابینه جنگ بنیامین نتانیاهو بلافاصله خواستار تدوین راهبردی برای خروج از نوار غزه شد و گفت: «ایالات متحده آمریکا نیز هشدارهای لازم را داده بود که اسرائیل نمیتواند برای مدت نامعلومی در غزه باقی بماند.» واشنگتن اصرار دارد که تشکیلات خودگردان فلسطین در نهایت میتواند خلأ موجود را با یکپارچه سازی سیاسی کرانه باختری و نوار غزه پر کند و مسیر رسیدن به راه حل نهایی تشکیل دو دولتی را هموار کند. اما باید توجه داشت که واقعیت تشکیلات خودگردان در کرانه باختری نشان میدهد که اکنون در بحران مشروعیت و محبوبیت بسر میبرد و پذیرش آن از سوی مردم با چالش جدی روبرو است. نظرسنجیهای اخیر هم نشان میدهد تشکیلات خودگردان پس از ۷ اکتبر با کاهش محبوبیت روبرو شده است.
دولت ملی فلسطینی در چارچوب راهکار دو دولتی
اما سناریوی دیگر بازگشت به گذشتههای نه چندان دور و نه چندان موفق، یعنی دوران تشکیل دولت وحدت ملی است. هفته گذشته نخست وزیر تشکیلات خودگردان فلسطین استعفای خود را تقدیم محمود عباس کرد. هرچند او دلیل استعفایش را بحران غزه، نسل کشی صهیونیستها و چالشهای اقتصادی نام برده بود، اما تحلیلگران استعفای او را به رایزنیهای جریانهای فلسطینی با یکدیگر در خصوص دولت وحدت ملی پس از طوفان الاقصی مربوط میدانند. یک روز پس از این استعفای اسامه حمدان از حماس در سخنانی گفت: «ما با گروههای فلسطینی بر سَر تشکیل دولتی برای کمک رسانی به فلسطینیها، بازسازی غزه و آماده سازی برای انتخابات عمومی به توافق رسیدیم.» در این سناریو حماس بخشی از اختیارات خود در نوارغزه را با هدف بازسازی این منطقه به دولت وحدت ملی واگذار خواهد کرد. به نظر میرسد حماس برای بازسازی نوار غزه از این سناریو استقبال میکند.
واگذاری نوارغزه به بازیگر بین المللی
اما سناریوی آخر که بیشتر از سوی بازیگران عربی، منطقهای و برخی کشورهای اروپایی دنبال میشود، وجود بازیگر سوم (غیر از دو بازیگر صهیونیستی و فلسطینی) برای کنترل نوارغزه حداقل در برهه بازسازی نوارغزه پس از طوفان الاقصی است.
این سناریو که نشانه آن باز شدن کنترل شده نوار غزه در چارچوب یک توافق منطقهای است، عملیاتی میشود. در این شرایط تضمینهای امنیتی منطقهای و بینالمللی از سوی تل آویو دریافت خواهد شد. علاوه بر ایالات متحده، همسایگانی چون مصر و اردن و همچنین قطر و کشورهایی که روابط خود را با رژیم صهیونیستی در چارچوب پیمان آبراهام عادیسازی کردهاند باید مسئولیت اداره غزه را بر عهده گیرند. البته ناگفته نماند که این سناریو در برههای از سوی نتانیاهو هم مطرح شد. او تاکید کرد که بازیگران مورد تاییدش در این سناریو عربستان و امارات هستند نه قطر یا ترکیه.
جمع بندی
آینده نوارغزه پس از طوفان الاقصی به شرایط این منطقه پس از آتش بس و نوع توافق بستگی دارد و ممکن است تلفیقی از سناریوهای بالا اجرایی شود. اما اکنون و علیرغم گذشت ۵ ماه از جنگ، صهیونیستها میدانند که با سناریوی حذف کامل حماس فاصله زیادی دارند و سناریوی کنار گذاشتن این جنبش از نوارغزه تا تسلط کامل خودشان بر این باریکه دور از دسترس و پر هزینه خواهد بود. ارتش رژیم صهیونیستی اکنون علیرغم خروج نیروهای نظامی خود از شمال غزه، وضعیت این منطقه را در حالت غیر عادی و جنگی نگه داشته تا در کنار حجم تخریب و بحرانهای غذایی و انسانی، حماس را مجبور کند برای بازسازی غزه برخی بازیگران را برای اداره این باریکه دخیل نماید. اقدامات جنایاتکارانه این رژیم مانند حمله به مردمِ چشم انتظار رسیدن کمکهای بشردوستانه در میدان نابلسی غزه را هم میتوان در این راستا تحلیل کرد. به هر ترتیب، به نظر میرسد حتی اگر کنترل نوار غزه به دولت وحدت ملی واگذار شود چنین چیزی گزینهای معقول برای حماس خواهد بود. از سخنان رهبران حماس نیز اینگونه بر میآید که چندان مخالف این سناریو نیستند.