کودتا در کشورهای آفریقایی مانند نیجر و گابن، یک بار دیگر ضرورت تاریخی مرور نقش استعمار فرانسه در قاره سیاه را گوشزد کرد.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: در سال ۱۴۰۲ شاهد سالی پر تب و تاب در قاره آفریقا بودیم. یکی از اصلی‌ترین رویدادهای سیاسی در چند کشور آفریقایی در یک سال اخیر، بروز کودتا بود. موج تلاش نظامیان برای در دست گرفتن کودتا، در طول سال ادامه داشت و آخرین مورد آن نیز تلاش برای کودتا در کشور آفریقایی چاد در اسفند ماه سال ۱۴۰۲ بود. همچنین ناامنی و اعتراضات گسترده در سنگال، باعث شد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور به تعویق بیفتد و در بهمن ماه هم خیابان‌های سنگال، شاهد درگیری و خشونت بود. علاوه بر اینها، نیجر، بورکینافاسو، سودان، سومالی، گابن، اتیوپی، لیبی و مالی، با ناامنی و تنش جدی روبرو شدند.

از پیامدهای تلخ کودتا در کشورهای آفریقایی در سال ۱۴۰۲ می‌توان به این اشاره کرد که علاوه بر خشونت و تلفات انسانی، در حوزه اقتصادی و معیشتی، مشکلات بزرگی برای جوامع آفریقایی به وجود آمده و برخلاف ادعای اولیه فرماندهان نظامی، عملا روندی به نام انتقال قدرت وجود ندارد و نظامیان، حتی پس از تثبیت شرایط، حاضر نیستند زمینه برگزاری انتخابات را فراهم آورده و قدرت را به نخبگان سیاسی واگذار کنند. علاوه بر این، به وجود آمدن ناامنی و بی‌ثباتی در قاره آفریقا، راه را برای فعالیت گروه‌های افراطی هموار می‌کند.

مواجهه با استعمار

بسیاری از رسانه‌ها و اندیشکده‌های آمریکا و اروپا، تلاش می‌کنند تا دلایل بروز کودتا در کشورهای مختلف قاره آفریقا را به فقر اقتصادی و مشکلات فرهنگی و اجتماعی ربط دهند. آنان ادعا می‌کنند که بیکاری و فقر در کنار دسترسی آسان به سلاح موجب شده که جوانان آفریقایی به حضور در رقابت‌های نظامی در قابل کودتا، تمایل نشان دهند. اما بدون شک، چنین تحلیلی برای وصف دلایل بروز کودتا و ناامنی در آفریقا، نه تنها ناقص و نارسا، بلکه به شدت سوگیرانه و جانبدارانه است چرا که از منظر نقش تاریخی، خود غربی‌ها، در ترویج خشونت و فعالیت مسلحانه در آفریقا بسیار موثر بوده‌اند و به منظور استفاده از منابع طبیعی قاره سیاه، در مقاطع مختلف، به دنبال تاسیس دولت‌های دست نشانده بوده‌اند و آسان‌ترین راه برای نیل به مقاصد سیاسی، امنیتی و اقتصادی‌شان از راه تشویق و ترویج کودتا گذشته است.

حالا، آفریقا یک بار دیگر علیه استعمار برخاسته و به قول ژان هروه ژزکل، مدیر منطقه ساحل گروه بین‌المللی بحران(International Crisis Group) دولت‌های منطقه ساحل به دنبال آن هستند که به جای کنشگران خارجی، خودشان ابتکار عمل را در دست گیرند.

با آن که ۱۳ سال از حمله آمریکا و ناتو به لیبی سپری شده اما در سال ۱۴۰۲ هم شاهد ناامنی و مشکلات بزرگ در لیبی و چندین کشور ساحل آفریقا بودیم که مطمئنا بیش از هر چیزی تحت تاثیر سیاست‌های زیاده خواهانه غرب قرار گرفته و امنیت و ثبات خود را از دست داده‌اند.

سال ۱۴۰۲ سال شکست فرانسه در آفریقا

یکی از کشورهای دارای سابقه سیاه استعمارگری در قاره آفریقا، فرانسه است. کودتا در کشورهای آفریقایی مانند نیجر و گابن، یک بار دیگر ضرورت تاریخی مرور نقش استعمار فرانسه در قاره سیاه را گوشزد کرد. این کشور اروپایی در سال ۱۴۰۲ بخش قابل توجهی از نفوذ و قدرت خود را در قاره آفریقا از دست داد و به صراحت می‌توان گفت دیپلماسی فرانسه در آفریقا در سال اخیر تضعیف شد چرا که بسیاری از دست نشاندگان و متحدان سابق فرانسه از این کشور فاصله گرفتند و منافع دولت ماکرون پس از پس از سرنگونی رهبران نیجر، بورکینافاسو و مالی، با چالش‌های جدیدی روبرو شده است.

به باور باباکار اندیایه، محقق ارشد موسسه تیمبوکتو در سنگال، فرانسه در سال ۱۴۰۲ در روابط خود با آفریقا، نقطه عطفی روبرو شده که بدترین موقعیت برای دولت پاریس از دوران آغاز استعمار و برده‌ داری، قلمداد می‌شود.

در سال ۱۴۰۲ عملا شاهد فروپاشی ائتلاف پنج کشوری، معروف به G۵ ساحل بودیم. یعنی ائتلافی که فرانسه با ۵ کشور آفریقایی موریتانی، مالی، نیجر، بورکینافاسو و چاد به وجود آورده بود.

شرایط در آفریقا برای فرانسه روز به روز بدتر شده و در اواخر سال ۱۴۰۲ ناچار شد سفارت خود در نیامی، پایتخت نیجر را به دلیل «تقویت احساسات ضدفرانسوی» ببندد. این در حالی است که در جمهوری آفریقای مرکزی نیز، نیروهای بومی موسوم به مقاومت، جایگزین سربازان فرانسوی شدند.

در سال ۱۴۰۲ فرانسه برای تداوم حضور نیروهای نظامی خود در ساحل عاج، سنگال، گابن، جیبوتی و چاد، با بلاتکلیفی مواجه شده و موقعیت دیپلماتیک و نظامی خود را در «ساحل» از دست‌ داد. آنچه «شارل دوگل» و «ژاک فوکار» پس از پایان دوره استعمار ساختند دیگر وجود ندارد. این در حالی است که در اغلب کشورهای آفریقایی، چین به یک کنشگر اقتصادی و سرمایه گذار فعال تبدیل شده و بزرگ‌ترین سرمایه ‌گذار آفریقا است. علاوه بر چین، آمریکا، انگلیس، ترکیه و ژاپن نیز در حال کار و فعالیت گسترده در آفریقا هستند.

در حالی که جای پای حضور نظامی روسیه در آفریقا مستحکم شده، نیروهای فرانسوی از بورکینافاسو و مالی رفته‌اند و امانوئل ماکرون رییس جمهور فرانسه در اسفند ۱۴۰۲ و قبل از سفر به گابن، آنگولا، جمهوری کنگو و جمهوری دموکراتیک کنگو، اعلام کرد که فرانسه قرار نیست سپر بلای افریقا شود و او در سفر خود به قاره سیاه، دیدار با هنرمندان آفریقایی و بحث بر سر حفاظت از محیط زیست را خواهد برد.

عدم اعتماد مردم آفریقا به نخبگان سیاسی

یکی از دلایل حمایت برخی از مردم کشورهای آفریقایی از نظامیان، ظهوررهبران و نخبگان سیاسی ناتوان و ناکارآمد است.

خانم کامفورت ارو مدیر عامل گروه بین‌المللی بحران که قبلا به عنوان نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در لیبریا فعالیت کرده و از دیپلمات‌های آفریقایی است، در آذر ماه ۱۴۰۲ و در فرین افرز اعلام کرد: «در سالیان اخیر، موج کودتا در آفریقا رو به فزونی یافته و از مرداد ۱۳۹۹ تا آبان ۱۴۰۲ دست کم هفت رهبر آفریقایی به دست ارتش، از قدرت ساقط شده‌اند. کودتاهای نظامی غالبا در یک کمربند بی‌ثباتی از نیجر تا سودان امتداد داشته و احتمال سرایت آن به مناطق دیگر وجود دارد».

کامفورت ارو همچنین در بیان دلایل حمایت بخش قابل توجهی از مردم آفریقا از کودتا در سال ۱۴۰۲ گفته است: «چنین به نظر می‌رسد که حمایت نمایان بسیاری از شهروندان آفریقایی از کودتا و حکومت نظامی، به دلیل عدم اعتماد آنان به نخبگان شکست خورده است و نمی توان چنین چیزی را به عنوان بیزاری از دموکراسی تلقی کرد. در شرایطی که نخبگان سیاسی نتوانند راه حلی برای گذار از مشکلات مردم پیدا کنند، شهروندان ناامید، حمایت از حکومت نظامیان را به عنوان یک جایگزین در نظر می‌بینند».

شواهد نشان می‌دهد که در کودتاهای روی داده در گابن و چند کشور دیگر، تحریکات گروه‌های افراطی موثر بوده اما در عین حال، انگیزه‌ها و عوامل محلی نیز تاثیر به سزایی داشته است. ناامیدی از شرایط اقتصادی و معیشتی و سرخوردگی از «دموکراسی» در اغلب کشورهای آفریقایی، زمینه اجتماعی را برای ظهور نظامیان مقتدر فراهم کرده و تحقیقات میدانی گسترده‌ای که در غنا و چند کشور ساحل آفریقا انجام شده، نشان دهنده این است که اقدام به کودتای نظامی در میان قشر جوان، طرفداران فراوانی دارد و چنین تصور می‌کنند که کودتا، حداقل به عنوان یک کاتالیزور یا شتاب دهنده، باعث می‌شود روند تحولات سیاسی کشورها، سرعت بیشتر به خود بگیرد و شرایطی به وجود آید که شاید مردم عادی نیز از مواهب و منابع ملی کشور، برخوردار شوند.

آفریقا و تغییرات اقلیمی

تحلیل وضعیت دشوار اقتصادی بسیاری از کشورهای آفریقا، صرفا با نگاه عامل امنیتی و کودتا، راه به سوی یک خطای راهبردی آشکار می‌برد چرا که در سال ۱۴۰۲ نیز یک بار دیگر این واقعیت به اثبات رسید که عوامل طبیعی نیز در بحران‌های اقتصادی آفریقا، نقش انکارناپذیری دارند. به عنوان مثال تغییرات جهانی آب و هوایی و از جمله خشکسالی، تاثیر مخربی بر چندین کشور قاره آفریقا گذاشته و به عامل تشدید فقر و گرسنگی تبدیل شده است. تغییرات اقیمی در شرق آفریقا، سیل بی‌سابقه در لیبی و سودان جنوبی و طوفان‌های مرگبار در جنوب آفریقا، شرایط را برای جوامع و دولت‌های افریقایی دشوار کرده و متاسفانه بستر لازم برای دست زدن به خشونت، فراهم شده است.

در تابستان سال ۱۴۰۲ میانگین جهانی تورم در حد ۷ درصد ثبت شد اما این میانگین در قاره آفریقا، از ۱۶ درصد بالاتر رفت و البته در برخی کشورها، وضع از این هم بدتر بود و تورم در نیجریه و اتیوپی به عنوان دو کشور پرجمعیت آفریقا، به بالای ۲۵ درصد رسید.