به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ورایتی، منتقدان سراسر جهان اولین قسمت از برداشت دنی ویلنوو از رمان کلاسیک علمی تخیلی فرانک هربرت در سال ۱۹۶۵ را که درباره بتهای دروغین، امپریالیسم و تاثیر مذهب بود و سال ۲۰۲۱ اکران شد، ستایش کردند. اکنون، ۳ سال بعد، نقدها برای دنبالهای که مدتها منتظرش بودند، باز هم جدی است. اما علیرغم تمجید از فیلمبرداری و جلوههای بصری خیرهکننده فیلم، «تلماسه: قسمت دوم» توسط برخی از مفسران به دلیل ناتوانی در ارایه مناسب تاثیرات و تفسیر کتاب درباره خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) و امپریالیسم غربی مورد انتقاد قرار میگیرد. این منتقدان طیف وسیعی از مخالفتها را ارایه میکنند، از جمله کوتاهی در تولید فیلم با بهره گرفتن از بازیگران «مِنایی» در نقشهای اصلی و همچنین کم توجهی به بخشهایی از داستان که درباره تاثیر خاورمیانه و شمال آفریقا است.
در ادامه، ویلنوو کاوش عمیقتری از آراکیس و ساکنان آن، فریمنها، ارایه میکند که زندگیشان با ورود و به قدرت رسیدن پل آتریدس، یک فرد خارجی که اعمالش سرنوشت جامعهشان را دیکته میکند، تغییر میکند.
پل (تیموتی شالامه) همراه مادرش جسیکا (ربکا فرگوسن) در دنیای بیابان به دنبال عدالت برای قتل پدرش است. او خود را در راه فریمنها غرق میکند و به فردی به نام چانی (زندایا) نزدیک میشود، در حالی که با این احتمال دست و پنجه نرم میکند که شاید او مسیح پیشگویی شده آنها باشد که توسط فریمنها به نام لیسان الغیب شناخته میشود.
در حالی که «تلماسه» در دنیایی خارقالعاده میگذرد که مردمانی خیالی مانند فریمنها در آن زندگی میکنند، رمان هربرت و آثار بعدی وی بهشدت از فرهنگ خاورمیانه، شمال آفریقا و فرهنگ اسلامی نشات میگرفت و الهام بخش آثار خلاقانه کلیدی مانند فیلم زندگینامهای «لارنس عربستان» برنده اسکار ۱۹۶۲ و رمان لزلی بلانش «شمشیرهای بهشت: فتح و انتقام در قفقاز» که سال ۱۹۶۰ منتشر شد و به جزییات مقاومت مسلمانان در برابر فتح قفقاز توسط روسیه میپرداخت، شد.
هربرت همچنین فریمنها و درگیریهای آنها با نیروهای خارجی را بر اساس رویدادهای تاریخی منطقه MENA خلق کرد. شدیدترین آنها ممکن است جنگ استقلال الجزایر باشد، که در آن الجزایریها استقلال خود را از فرانسه به دست آوردند و نخستین رمان «تلماسه» تنها ۳ سال پس از پایان آن منتشر شد. پسر هربرت، برایان، اذعان داشت که الجزایریها و همچنین «بدویهای فلات عربستان، که با بیابانهای وسیع از تمدن جدا شدهبودند» از جمله افرادی بودند که الهامبخش خلق فریمن هربرت بودند.
هربرت حتی اشاره کرد که فریمنها ریشه در فرهنگ عربی داشتند و در میان سختیها از سیارهای به سیاره دیگر رانده شدند. او در مصاحبه ای در سال ۱۹۸۰ توضیح داد: من فریمنها را در ریشههای بسیار قدیمی فرهنگ عربی می دیدم، اما فرهنگ عربی که با تشنجها تغییر یافته و در طول قرنها از آن عبور کرده است.
در فیلم از تصاویر و گنجاندن عناصر متمایز منطقه «مِنا» و اسلامی استفاده میشود. در «تلماسه: قسمت دوم»، خالکوبیهای صورت آمازیغ و فریمنها با لباسهای روان مانند عبا که با چفیههایی صورتشان را پوشاندهاند و اغلب در کنار پسزمینه صحرای اردن و ابوظبی که فیلم آنجا فیلمبرداری شده، مشاهده میشود. نامهای عربی مانند «مهدی» و «لسان الغیب» هم در سراسر فیلمنامه جا دارد.
در حالی که ویلنوو به ندرت در مورد فقدان بازیگرانی از منطقه «منا» در فیلمهای «تلماسه» صحبت کرده است، در مصاحبهای درباره فیلم نخست، هدف خود را وفاداری به توصیف هربرت از فریمنها عنوان کرد.
ویلنوو میگوید: سعی کردم تا حد امکان به تصاویری که از دوران جوانی که کتاب را میخواندم در ذهن داشتم، وفادار باشم و این ایده که دنیای فریمنها به نوعی از فرهنگ شمال آفریقا و خاورمیانه الهام گرفته شده است - فرهنگی که اتفاقاً من عمیقاً آن را دوست دارم، زیرا دنیای بسیار پیچیدهای است - ایده قدرتمندی بود که از آفریقا در ذهن فرانک هربرت وجود داشت. سعی کردم به عقاید او احترام بگذارم. به همین دلیل است که بازیگری را به این روش انجام دادم و واقعاً حس میکنم که در انجام این کار حق دارم. این احساس واقعی است، احساسی صادقانه که به کتاب صادق است.
ویلنوو و همچنین برادران وارنر و لجندری که تهیه کننده این فیلم بودند، از اظهار نظر در این مورد خودداری کردند، اما یک منبع نزدیک به گروه تولید فیلم گفت «تلماسه» و دنباله آن از آموزش گروه فیلمبرداری محلی و اجرای برنامههای کارآموزی در منطقه مِنا بهره گرفته است. این منبع گفت: حدود ۴۲ نقش مکمل از فریمنها و حدود ۱۵ نقش از تبار منا از بازیگران محلی هستند.
علیرغم جاهطلبیهای فیلمساز برای وفاداری به رمان هربرت و تاثیرات آن، منتقدان فیلم عنوان میکنند که تنها بازیگر نقش اصلی یک فریمن که مرتبط با خاورمیانه و شمال آفریقاست، سهیلا یعقوب است. وی یک بازیگر سوییسیالاصل با پسزمینهای تونسی است که نقش شیشکلی، دوست و همراه چانی شخصیت زندایا را بازی میکند. در «تلماسه: قسمت اول» هیچ بازیگری از مِنا در نقشهای اصلی یا مکمل در میان فریمنها وجود نداشت. دیوید دستمالچیان که اصالت ایرانی دارد، در فیلم در نقش یکی از اعضای خانه هارکونن که آراکیس را مستعمره و از منابع آن بهره برداری کرد، بازی کرده است.
فورواه شاه، در یادداشتی برای «کازموپولیتن» مینویسد به عنوان یک تماشاگر مسلمان از فقدان بازیگرانی از منطقه منا در نقشهای اصلی روی پرده در هنگام تماشای دنباله «تلماسه» ناامید شده است. وی نوشته: استفاده از مهر و سجده در نماز توسط فریمنها و زبان تقریباً عربی و عبارات برگرفته از متون مذهبی و پوشیدن حجاب، این احساس را ایجاد میکند که «تلماسه» مقدار زیادی از اسلام و خاورمیانه الهام گرفته، اما فرهنگ آفریقای شمالی به طور کل در پرده نمایش جایی ندارد.
فرصتی از دست رفته برای ارج نهادن به فرهنگ و میراث غنی منطقه
سرنا رسول مدیر بازیگران و بنیانگذار MA Casting، به ورایتی میگوید ناامید است که بازیگران بیشتری از منطقه انتخاب نشدهاند و میگوید: این یک فرصت از دست رفته برای ارج نهادن به فرهنگ و میراث غنی منطقه بود.
سو عبیدی مدیر دفتر MPAC هالیوود، نارضایتی مشابهی از انتخاب بازیگران دارد و آن را اقدامی گیج کننده از سوی تهیهکنندگان فیلم میداند، در حالی که فیلم نخست هم با انتقادهای مشابهی روبهرو شد. او به ورایتی میگوید: این با توجه به پیشینه فرهنگی داستان اشتباه به نظر میرسد، و به همین دلیل، فیلم از نمایش دقیق دنیای متنوع «تلماسه» بازمیماند و یکپارچگی و تاثیر فرهنگی فیلم را تضعیف میکند.
به کار گرفتن بازیگران منطقه در نقشهای منفی
امانی الخطبه بنیانگذار سایت «دختر مسلمان» هم میگوید: یکی از برداشتهای مهمی که در مورد انتخاب نکردن بازیگران خاورمیانهای یا افرادی با پوست قهوهای به میان میآید، این است که لابد استعداد کافی وجود ندارد. با این حال صنعت سینما هیچ تردید و چالشی ندارد که بازیگرانی با آن پسزمینهها را در نقشهای کلیشهای تروریست یا شرور به کار بگیرد. خیلی ساده، وقتی صحبت از نقشهای منفی میشود، ما با تعداد بازیگران خاورمیانهای مازاد هم مواجه هستیم.
کمتر از ۰.۲ درصد نقشهای هالیوود از خاورمیانه هستند
توماس سیمسریان دولان، مشاور آکادمیک ائتلاف حمایت از هنرهای MENA و دانشکده مطالعات خاورمیانه و جنوب آسیا در اِموری، نبودن چهرههایی به نمایندگی از مِنا در هر ۲ فیلم «تلماسه» را ناامیدکننده میبیند و تاکید دارد که فرصتهای کمی برای این جامعه در صنعت سینما وجود دارد (در مطالعات اخیر مانند گزارش تنوع در هالیوود که UCLA در سال ۲۰۲۴ منتشر کرد، در بین ۸۰۶ نقش در فیلمهای سینمایی مطرحتر، ۱.۹٪ از منطقه مِنا بودند).
دولان میپرسد: اگر این رمان به طور غیرقابل انکاری در این مکان شکل گرفته، چرا استفاده از بازیگران و استعدادهای این منطقه اینقدر ناخوشایند است؟
دولان اضافه میکند در حالی که نقش یعقوب در «تلماسه: قسمت دوم» ستودنی است، این شخصیت با قربانی کردن خود برای کمک به پل آتریدس و فریمنها برای فرار از هارکونن، در دام کلیشه «تعیینکننده بومی» یا «وحشی نجیب» قرار میگیرد.
تعیین کننده بومی شخصیتی است که در اکشن جا دارد، اما قطعاً در یک موقعیت درجه دوم و مطیع قدرت یا قهرمان استعماری است. ما میدانیم که اگر یک شخصیت اقلیت داشته باشیم (فرد رنگین پوست، متفاوت و غیره)، آنها به قهرمان کمک میکنند و سپس میمیرند.
در کنار کمبود بازیگران خاورمیانهای و شمال آفریقایی، «تلماسه: قسمت دوم» به دلیل ایجاد تغییراتی در مواد اولیه خود که تاثیرات این بخش را کاهش داده، نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.
تغییر واژههای کلیدی چون جهاد
در مقاله اخیر نیویورکر، منویر سینگ استادیار انسانشناسی در دانشگاه دیویس کالیفرنیا، چگونگی پر شدن رمان هربرت با زبان عربی را توضیح میدهد، با این حال دیوید جی پیترسون، زبانشناس فیلم، بسیاری از این واژهها را از زبان چاکوبسایی فریمنها حذف کرد و دلیل هم این بود: باورپذیری!
سینگ مینویسد که چگونه ۲ واژه خاص عربی در فیلمها برجسته شده: نخست، استفاده هربرت از اصطلاح «جهاد» در کتابها که به «جنگ مقدس» در فیلمها تغییر یافت و تغییر عمده دوم مربوط به فریاد جمعی «زنده باد مبارزان» است.
در کتاب به جای عبارت «زنده باد مبارزان» از Ya hya chouhada استفاده شده که به شعاری از جنگ استقلال الجزایر اشاره دارد و هربرت آن را به عربی فرانسوی ترجمه میکند. سینگ توضیح میدهد که این شعار بیش از هر چیز دیگری، مبارزات فریمنها را به جنبشهای استقلالطلب الجزایر مرتبط و آنها را از افراد فضایی به شخصیتهای ضدامپریالیستی بدل میکند.
حذف پیام ضداستعماری
خلدون خلیل که به طور گسترده در مورد «تلماسه» نوشته میگوید پاک کردن تاثیرات خاورمیانه و شمال آفریقا از فیلم، فرهنگ فریمن را مسطح و در نتیجه پیام ضداستعماری هربرت را تضعیف کرد.
خلیل به ورایتی میگوید: حتی کلمه فریمن از فرهنگ آمازیغ میآید. چگونه میتوانید در حین پاک کردن مطالب منبع، چیزی در مورد فریمنها بیان کنید؟ شما نمیتوانید چیزی در مورد آنها بیاموزید، زیرا یک تصمیم گرفته شده که عرب بودن آنها را نفی کند. مشکل فیلمها و دیدگاه کارگردان این است که تمام تلاش خود را کرده تا شماره سریال هر چیزی را که در داستان مبنی بر عرب یا مسلمان بودن است پاک کند، و این یک پیامد ناخواسته در حذف پیامهای ضد امپریالیستی داشت.
خلیل به ویلنوو که کارگردان فیلمهای علمی تخیلی «بلید رانر ۲۰۴۹» و «ورود» هم بود، به خاطر احترام به ژانر کلی اعتبار میدهد و میگوید: او به وضوح میداند که ژانرعلمی تخیلی یک آینه یا منشور شگفتانگیز برای درک زمان و مکان کنونی ما است.
خلیل در ادامه میگوید: اما او برنامههای خود را دارد. در مورد «تلماسه»، ویلنوو نارضایتی شخصی خود را از تعصب و کسانی که از آن بهرهبرداری میکنند و این موضوع جایگزین دیگر مضامین «تلماسه» در تفسیر او شده است، ابراز میکند. اگر فریمنها در استثمار شدگان خلاصه شود، نه تنها این صفت از آنها خلع میشود که حتی نادیده گرفته میشود که آنها واقعاً برای چه میجنگند. آنها برای خانه خود آراکیس، تپه است که مبارزه میکنند.
دکتر کارا کندی که به طور گسترده در مورد مسایل مرتبط با «تلماسه» نوشته و مدیر وبسایت Dune Scholar درباره تجزیه و تحلیل آثار هربرت است، تأکید میکند که خاورمیانه پایه انکارناپذیر «تلماسه» و بسیاری از نوشتههای هربرت است. تحقیقها و نوشتههای واقعی این امر را ثابت میکند. او موافق است که عاقبت فرصتی برای «تجلی بخشیدن» به فرهنگ فریمن - ایمان، سنتهایشان و امیدهایشان به آراکیس- داشت. به جای آن ما باید شاهد جنگ بیشتر باشیم و چانی را ببینیم که یک موشکانداز در دست دارد. ما شاهد زمزمههای زنان کلاهدار در مورد دین و تبلیغات بودیم.
خلیل عنوان میکند که این یک موضوع تکراری در داستانهای علمی تخیلی و فانتزی است: داستانهایی که از فرهنگها و مردم به حاشیه رانده شدهاند، بدون اینکه واقعاً آنها را در مرکز قرار دهند، نشات میگیرد، میتواند منجر به پیامهای درهمریخته شود یا امکان حضور بازیگران رنگین پوست روی صفحه را از دست بدهد (نگاه کنید به: «شاهزاده ایرانی» و «شبح در پوسته».)
حذف شخصیتهایی که یادآور فلسطین هستند
دولان بر این باور است که نمونههای زیادی وجود دارد که نشان میدهد چگونه میتوان داستانی را با الهام از یک جامعه به حاشیه رانده شده اقتباس کرد در حالی که هم سرگرم کننده و هم محترمانه باشد. او از سریال «خانم مارول» (با حضور قهرمان کمالا خان و خانواده پاکستانی-آمریکایی او) و «شوالیه ماه» (که قهرمان داستان استیون گرانت را به دنیای خدایان مصری میکشاند) یاد میکند که بخش جداییناپذیر این پروژهها بهره گرفتن و مشارکت صمیمانه همین جوامع الهامبخش در ساخت آنها بوده است.
وی میگوید چندین شخصیت مِنایی در «تلماسه: قسمت دوم» هستند که غیرممکن است با تماشای آنها به یاد ویرانیها و درگیریهای جاری در منطقه که فلسطینیها، ارمنیها، سودانیها و سوریها با آنها مواجه هستند، نیفتیم. این درگیریها منجر به آوارگی و مرگ بسیاری از مردم و تخریب آثار فرهنگی، موسسهها و خانههای آنها شده است.
وی میگوید: رویدادهای جهانی مسؤولیت بزرگتری را بر دوش هالیوود میگذارد تا داستانهای ما را درست تصویر کند. ما از فرهنگهای قوی و تاریخی میآییم و صدای ما به نامها، افراد و تجربههای واقعی مرتبط است نه خوراکی ناشناس برای سرگرمی. نحوه نمایش ما در رسانهها تاثیر مستقیمی بر نحوه درک مردم از جوامع ما دارد که در حال حاضر با ظلم و رضایت غیرقابل توصیفی روبهرو هستند. به خصوص که جهان شاهد مبارزه جهانی علیه استعمار در همین لحظه در رسانههای اجتماعی است و شکست هالیوود در سرکوب این مضامین از داستانی مانند «تلماسه» است که به وضوح از آن جنبشها الهام گرفته شده است.
افسانهسازی از خاورمیانه به جای بیان واقعیت
سرنا رسول نیز بر این نکته پایانی تاکید میکند که هربرت، پدر جهان «تلماسه»، برای ساختن جهان خود عمیقاً در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا کاوش کرد و از زبانها، مذهبها و شیوههای فرهنگی آن مضمون مرود نظر خود را بیرون کشید. در مورد اقتباسهای سینمایی اخیر باید گفت، آنها کار بسیار کمی برای درگیر کردن بازیگران، هنرمندان، مشاوران، موسیقیدانان و زبانشناسان MENA انجام دادند. در عوض، به افسانهسازی و تشریح دنیایی الهامگرفته از خاورمیانه ادامه داد.
از نظر رسول، وقتی صحبت از فیلمهای «تلماسه» به میان میآید موضوع را باید چنین تحلیل کرد: قصههای ما به اندازه کافی خوب هستند، اما مردم ما نه.