به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت سالروز بزرگداشت عطار نیشابوری نشست نقد و بررسی «دیوانگان عطار» از سلسله نشستهای شورای پاسداشت زبان فارسی با هدف واکاوی کنشهای دیوانهوار در حکایات عطار با حضور زهیر توکلی، شاعر نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات و حامد صلاحی، دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه سوره، بعد از ظهر شنبه ۲۵ فروردین در سرای کتاب برگزار شد.
زهیر توکلی در این نشست در رابطه با جایگاه جنون در آثار عطار گفت: در منظومه فکری عطار جنون معنا میشود. بسامد بالای حکایات عطار در دیوانگی پژوهشگر را وسوسه میکند که دیوانگی در حکایات عطار را بررسی کند. عطار روایات خود را با شخص مجهول به شکل معلوم دارد و رفتارهای دیوانهواری از مشایخ و صوفیان را با علاقه بیان میکند. همچنین قهرمانهای غزلیات عطار در آن غزلهای روایی طور به «پیر ما» اشاره دارد و بعدها طرحواره غزلهای حافظ شده است.
وی ضمن بیان بسیاری از شخصیتهای معرفی شده در آثار عطار، گفت: حلاج قبل و بعد از عطار در آثار بسیاری آمده و اینکه به عنوان یک شخصیت در آثار عرفانی معرفی میشود نتیجه قلم عطار است و این صرفاً نتیجه متون تاریخی نمیتوانست باشد. آنچه از حلاج میشناسیم نتیجه ساخت و پرداخت عطار است که از آن یک اسطوره به عنوان طرحواره ساخته است که آگاهانه همه چیز خود را از دست میدهد.
توکلی مفهوم دیوانگی در آثار عطار را مهم دانست و افزود: عطار قرابتی با دیوانگان در سپهر اندیشه خود احساس میکرد و خودش جان شیفتهواری داشت. آنچه در ادبیات عطار درکی از دیوانه و دیوانگان دارد با آنچه به طور علمی معنا میشود، یکسان نیست و بسیار متفاوت است، عطار میگوید این مقامات ره حیرانی است یا مگر دیوان سرگردانی است.
این پژوهشگر حوزه ادبیات در بخشی دیگر از سخنانش به مسئله طی طریق سلوک پرداخت و گفت: سلوک راهی است که با عقل طی نمیشود و از نظر عطار این راه با قلب طی میشود و فرآورده آن بیش از آنکه معرفت باشد، حیرت است. عطار میگوید با قلب خود فکر کن و جلو برو و در طلیعه مصیبتنامه میگوید راه رو را سالک حق فکر اوست * فکرتی کان مستفاد از ذکر اوست؛ و فرق این مدل از فکر با مدلی که بدون ذکر است، مشخص میشود.
توکلی در توضیح بیشتر سخن خود به حکایت «سقایی که از سقای دیگر آب خواست» در «منطق الطیر» عطار گفت:
گفت ای ابلیس طبع پر غرور * در منی گم وز مراد من نفور
در خیال خویش مغرور آمده * از فضای معرفت دور آمده
نفس بر جان تو دستی یافته * دیو در مغزت نشستی یافته
گر ترا نوریست در ره یار تست * ور ترا ذوقیست آن پندار تست
وجد و فقر تو خیالی بیش نیست * هرچ میگویی محالی بیش نیست
غره این روشنی ره مباش * نفس تو با تست، جز آگه مباش
با چنین خصمی ز بی تیغی به دست * کی تواند هیچکس ایمن نشست
گر ترا نوری ز نفس آمد پدید * زخم کژدم از کرفس آمد پدید
تو بدان نور نجس غره مباش * چون نهای خورشید جز ذره مباش.
وی در ادامه بکر بودن را حاصل ذکر و مولفهای که از فکر نتیجه نمیشود، خواند و ادامه داد: آنچه عطار در آثار خود بیان میکند دریافتهایی است که در نتیجه ذکر دارد و نه فکر چرا که این معنا در قرآن هم وجود دارد و عطار اشاره دارد «فکرتی کز وهم و عقل آید * پدید آن نه غیبست آن ز نقل آید پدید». عطار آنچه با قلب به دست میآید را ارزشمند میداند و قلب محل دریافت معرفت است و دارای شعور و فهم عمیق است و این برعکس ذهن است که از بیرون دریافت دارد.
این نویسنده و شاعر در بخش دیگری از سخنان خود هوش مصنوعی را برگرفته از عقل دانست که قابل انتقال است و گفت: هزاران سال قبل این ویژگی عقل و دل را اعلام کردند که قلب به سالک میگوید چگونه فکر کند و چگونه راه رود و … آن چیزی که عقل رقم میزند بمباران اتمی است و قلب چنین چیزی را رقم نمیزند. عطار میگوید:
فکرت عقلی بود کفار را * فکرت قلبیست مرد کار را
سالک فکرت که در کار آمدست * نه ز عقل از دل پدیدار آمدست
اهل دل را ذوق و فهمی دیگرست * کان ز فهم هر دو عالم برترست
هرکه را آن فهم در کار افکند * خویش در دریای اسرار افکند.
توکلی افزود: مکاتب فکری نیز امروزه انسان را احساسی میدانند و این مصداقش کودک و دیوانه است و انسان پس از آنکه از چیزی خوشش بیاید به دنبال استدلال فکری خواهد رفت. در دستگاه عطار حکایاتهایی است که دیوانگان مسائل مختلفی را مطرح میکند. در مشایخ صوفیه عطار ندای غیبی را مطرح میکند که غلام پیری از خدا درخواست آزادی دارد، پاسخ میگیرد باید از عقل آزاد شود و آورده: گفت لقمان سرخسی کای اله * پیرم و سرگشته و گم کرده راه، بندهای کو پیر شد شادش کنند * پس خطش بدهند و آزادش کنند.