«اراده» ما را باور نداشتند، وگرنه خوب می‌دانند ما تا کجا مسلحیم. فردا، اگر کفتاری هارتر بشود قبل از اینکه دست‌ سمت دکمه شاتر ببرد؛ به «اراده» ما فکر می‌کند، موشک به تنهایی بازدارنده نیست!

خبرگزاری مهر، گروه مجله: یکشنبه شب ایران در پاسخ به حمله موشکی اسرائیل به کنسولگری خود در دمشق عملیات «وعده صادق» را شروع کرد و حمله موشکی و پهپادی گسترده‌ای به خاک اراضی اشغالی رقم زد. «مرتضی درخشان» روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای در ادامه یادداشتی درباره این موضوع نوشته است.

یک

انگشتر عقیق سرخ یمنی با رکاب نقره کج شده، یک حلقه ازدواج نقره باریک بیضی، یک عینک مطالعه با تنها یک شیشه ترک خورده، یک پیراهن خاکی دو جیب نیمه سوخته، یک کیف پول کوچک با چند کارت شناسایی و عابربانک شکسته و یک قرآن جیبی را روی میز گذاشتند و گفتند که این‌ها همراه پدرت بود، خودش هم توی آن جعبه است که با پرچم ایران جلد شده.

پدر همان‌قدر که سبک‌بال رفته بود سبک‌بار هم مانده بود، این را از اصرار مسئول معراج شهدا فهمید که خواهش می‌کرد کفن را باز نکنند. مسئول معراج می‌گفت تصویرتان از پدر بهم می‌ریزد، اما او اصرار داشت تصویر پدر و دشمن پدر کامل شود. می‌خواست اگر روزی فرصت انتقام دست داد دست‌اش نلرزد. می‌خواست مثل مردهای غزه باشد، مثل همانی که خودش جنازه دخترش را از لای آوار بیرون آورد، همانی که صورت سیاه عروسک کوچک‌اش را با دستمال نمدار پاک کرد، همانی که گلوی دخترش را بو کرد تا از تنگی نفس نمیرد.

دو

جنگ یک دوربین بزرگ است، یک دستگاه تبدیل آدم‌ها به تصاویر، یک خاطره‌ساز بزرگ! آدم‌ها را به خط می‌کند و وقتی دکمه را فشار می‌دهد صدای رگبار شاتر بلند می‌شود و هرکس توی قاب باشد را تبدیل به قاب عکس‌های یادگاری می‌کند.

جنگ خیلی بی رحم است، اگر چشم‌هایش را بازتر کند اینقدر آدم‌های زیادی را می‌بلعد که تمام آدم‌هایی که همدیگر را می‌شناسند با هم انتخاب می‌شوند و جنازه‌ای که خاطره‌ای در ذهن کسی نداشته باشد دیگر قاب عکس نیست، عدد است. مثلاً می‌گویند شهید صد و پنجاه و ششم!

زبان تلخی که می‌خوانید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که جنگ در یک قدمی ما ایستاده بود. جنگ در یک قدمی ما ایستاده است.

سه

ما زخم خورده‌ایم، رد خون روی پیراهن سفیدمان پیداست، خانه‌های زیادی داریم که انگشترهای شکسته و پیراهن‌های سوخته دارند، ما غرور ترک خورده‌ای داریم که روی صورت‌مان خطی بزرگ انداخته است و شیر زخمی بیشه بودن خطرناک است، کفتارها را به طمع می‌اندازد.

آن موشک‌ها، آن پهپادها، آن تکبیرها که روانه فلسطین اشغالی کردیم پیراهن مشکی را از تن خیلی‌ها بیرون آورد، این اما انتقام نبود، این اما "فقط" انتقام نبود! ما شلیک کردیم که توی قاب دوربین جنگ نباشیم، ما شلیک کردیم که کفتارها ما را به عنوان شیر ضعیف بیشه «تگ» نکنند، ما شلیک کردیم که صلح متولد شود. که مردهایمان پدر باشند، همسر باشند، برادر باشند، که زن‌هایمان مادر باشند، که چند هزار و چندم نباشند، دست و پای اعداد را نمی‌شود بوسید.

ما سال قبل هم همین موشک‌ها و پهپادها را داشتیم، اصلاً موشک را همه دارند، هند و پاکستان هم دارند، لیبی هم داشت، فرق ملت‌ها در همین است. آنها اراده ما را باور نداشتند، وگرنه آنها خوب می‌دانند که ما تا کجا مسلحیم. فردا، حتی اگر کفتاری از اینکه هست هارتر بشود قبل از اینکه دست‌اش را به سمت دکمه شاتر ببرد به اراده ما فکر می‌کند، موشک به تنهایی بازدارندگی ندارد.