به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از لیترری هاب، گروهی از نویسندگان، هنرمندان و فیلمسازان کانادایی با هم متحد شدهاند تا از «اسکاتیابانک» که سرمایهگذار اصلی در هنر کاناداست، بخواهند از تولیدکننده سلاحهای اسراییلی «البیت سیستمز» جدا شود.
اواخر ماه پیش (مارس) با تشکیل ائتلافی از فرهنگیان و فعالان - از جمله نمایندگان سازندگان فیلم برای فلسطین، نویسندگان علیه جنگ در غزه، هنرمندان علیه هنر شستشو و چند نهاد دیگر، در زیر باران در گوشهای از سینما هات داکس تورنتو گرد آمدند تا با شعار «دنیای هنر جای اسلحه نیست» شروع یک کمپین چند جانبه جدید را اعلام کنند. این کمپین برنامههای حمایت شده توسط موسسه مالی کانادا را هدف قرار میدهد که شامل جایزه گیلر اسکاتیا بانک، مهمترین جایزه ادبی کانادا، و همچنین جشنواره فیلم «هات داکس» و دوسالانه هنر تورنتو میشود.
با وجود اینکه اسکاتیا بانک بی سر و صدا حدود یک پنجم سهام خود را در سه ماه آخر ۲۰۲۳ فروخت، با این حال هنوز بزرگترین سهامدار خارجی انفرادی سهام «البیت سیستمز» است. اِلبیت بزرگترین شرکت تسلیحاتی اسراییل است و ۸۵ درصد از تجهیزات زمینی نیروی دفاعی اسراییل و همچنین ۸۵ درصد از پهپادهای مورد استفاده نیروی هوایی اسراییل را تولید میکند. در عملیات غزه و کرانه باختری، هواپیماهای بدون سرنشین البیت طبق گزارشها در حملات متعددی که به مرگ غیرنظامیان منجر شد، شرکت داشتهاند.
در ۶ ماه گذشته، نیروی دفاعی اسراییل بیش از ۳۱۸۱۹ فلسطینی را در نوار غزه و همچنین ۳۸۲ فلسطینی را در کرانه باختری به شهادت رسانده است.
اِلبیت سالهاست که هدف اصلی جنبش بایکوت فرهنگی اسراییل BDS است و با اعتراضها و تظاهرات متعدد طرفداران فلسطین در سراسر جهان روبهرو بوده است که در نتیجه تعدادی از سازمانهای مالی و سرمایهگذاری بزرگ (و همچنین صندوقهای بازنشستگی ملی) که سهامی در این شرکت داشتند، از آن بیرون آمدند. سال ۲۰۰۹، شورای اخلاقی صندوق بازنشستگی دولتی نروژ تصمیم گرفت سهام این صندوق در البیت را در مخالفت با تامین سیستمهای نظارتی این شرکت در کرانه باختری بفروشد. در یک کنفرانس مطبوعاتی برای اعلام این تصمیم، کریستین هالورسن، وزیر دارایی، به صراحت گفت: ما نمیخواهیم برای شرکتهایی که مستقیماً در نقض قوانین بینالمللی بشردوستانه مشارکت دارند، سرمایهگذاری کنیم.
اکنون به دنبال اعتراضهای متعدد در دفاتر اسکاتیابانک در سراسر کانادا و همچنین تظاهرات گستردهای که مراسم جایزه گیلر را در ماه نوامبر در تورنتو مختل کرد، کارزار «دنیای هنر جای اسلحه نیست» (No Arms in the Arts ) وارد میشود. تاکنون بیش از ۱۷۰۰ نویسنده کانادایی با امضای نامهای سرگشاده از معترضان حمایت کردند و خواستار لغو اتهام جنایی علیه آنها شدند.
دو تن از این امضاکنندگان، نور ناگا و تئا لیم که رمانهای آنها «اگر مصری نمیتواند انگلیسی صحبت کند» و «اقیانوسی از دقیقهها» هر دو فینالیستهای جایزه اسکاتیابانک گیلر بودند - سخنرانیهای پرشوری در روز شروع این کمپین ایراد کردند.
در این مراسم نور ناگا گفت: من امروز اینجا هستم زیرا دو سال پیش رمان من فینالیست جایزه گیلر اسکاتیابانک به ارزش ۱۰۰ هزار دلار شد. تازه چند ماه پیش بود که فهمیدم این یعنی چه. این پول از کجا میآید. این پول برای چیست. ما اغلب در مورد ادبیات به عنوان چیزی ذاتاً سیاسی صحبت میکنیم. ما درباره قدرت زبان برای مقابله با خشونت، نام بردن از ستمگر، مرکزیت دادن به امپراتوری و - وقتی همه چیز ناکام ماند- برای شهادت دادن بر بیعدالتی صحبت میکنیم. اما ما همچنین باید درباره کتاب بهعنوان یک شی – و نویسنده بهعنوان یک بدن – صحبت کنیم که میتواند با پول پاکسازی شود، کالایی شود و از بین برود.
وی افزود: نویسندگی یک حرفه انفرادی نیست. ما فقط برای لذت خودمان روی صفحه نمینویسیم. در اصل ما برای یکدیگر مینویسیم تا سوالهای دشوار طرح کنیم و با رشتههایی به هم وصل شویم. هر چه تریبون و حجم بیشتری به ما داده شود، صدایمان را مدیون ساکت شدگان و مظلومان هستیم. ما به نمایندگی از کسانی که نمیتوانند صحبت کنند و کسانی که به خاطر گفتارشان مجازات شدهاند مینویسیم. نوشتن یک تمرین اجتماعی است و بالاترین اخلاق را میطلبد. دستکم ایجاب میکند که هنر ما به قیمت جان انسانها تولید، توزیع، مصرف یا تجلیل نشود. در واقع، این یک شرط حداقلی است.
در این مرحله در طول نسلکشی مردم فلسطین به شکلی مداوم، معنای CanLit این است که ما مسوولیت داریم از خود و از یکدیگر بپرسیم: چرا اسکاتیابانک به هنر کمک مالی میکند؟ اینکه اسکاتیابانک هم بزرگترین سهامدار خارجی «البیت سیستمز» است و هم متصدی بزرگترین جایزه کانادایی برای داستان، به چه معناست؟
ما آنقدر ساده لوح نیستیم که فکر کنیم یک موسسه مالی واقعاً به حمایت از ادبیات علاقهمند است. در واقع ما به آنها نیاز نداریم. این اسکاتیابانک است که به ما برای دیده شدن نیاز دارد. سلاحها ظاهر خوبی ندارند، اما کتابها؟ کتابها زندگی را تایید میکنند. برای خواندن و نوشتن آنها باید زنده باشی. اما ما اصلاً نیازی به سرمایه گذاری بانکهایمان در هنر نداریم. آنچه ما نیاز داریم تعهد آنها به سرمایهگذاری اخلاقی است. چیزی که ما از بانکهای خود میخواهیم این است که آنها به طور همزمان برای یک نسلکشی مداوم سرمایهگذاری نکنند و از آن سود نبرند. ما از اسکاتیابانک نمیخواهیم در پاسخ بی سر و صدا به فشار عمومی سهام خود در البیت را ۸۰ میلیون دلار کاهش دهد، ما خواهان این هستیم که کل سهام ۵۰۰ میلیون دلاری خود را کاهش دهد. ما خواهان یک جدایی کامل از البیت سیستمز و تجارت اسلحه هستیم. تا آن زمان، به عنوان نویسندگان و هنرمندان در سراسر کانادا، از شرکت در هر برنامهای خودداری می کنیم. ما حاضر نیستیم اجازه دهیم کارمان حتی برای یک ثانیه به تجارت کثیف جنگ کمک کند. اگر بخواهیم از زبانی استفاده کنیم که برای بانک آشنا باشد باید بگوییم: ارزشش را ندارد. ما خریداری نخواهیم شد هیچ کتاب یا فیلم یا نقاشی وجود ندادر که ارزش قتل عام یک غیرنظامی را داشته باشد. چه رسد به ۳۰۰۰۰ غیرنظامی. ما اینگونه برای هنر ارزش قایل نیستیم.
تئا لیم دیگر نویسنده این جمع هم گفت: خوشحالم که امروز اینجا با همه شما هستم. از اکتبر گذشته، من با نویسندگان، هنرمندان و همسایگانم برای تشکیل یک جمع انتقادی تلاش کردیم، تا بگوییم که نسلکشی نمیتواند یک تجارت معمولی باشد، و مطمئناً نه با حامیان مالی اسکاتیابانک. نسلکشی کنید و بعد برای شستن همدستی با آنها، روی ما سرمایه گذاری کنید؟ من اغلب تعجب میکنم: چرا این کار را انجام می دهم؟ چرا روابط و ارتباطاتی را که سالها برای ایجاد آنها تلاش کردهام به خطر میاندازم؟ از سازمانهای ادبی جدا شوم، به ویژه آنهایی که حرفهام را به من دادهاند و هنوز هم از آنها سپاسگزارم؟ آیا راه قابل قبول تری برای نشان دادن همبستگی وجود ندارد؟
حقیقت این است که گاهی هنرمند بودن، نویسنده بودن، خجالتآور است. ما به طور دایمی میدانیم که کارمان ارزش مالی کمی دارد یا اصلاً ارزش مالی ندارد. و از آنجا که بیثباتی کار ما را مشروط کرده تا برای مقدار کمی از معیشت تلاش کنیم، ممکن است احساس کنیم، چه کسی اهمیت میدهد که نویسندگان چه میگویند؟ چه کسی اهمیت میدهد که هنرمندان چه میگویند؟ و قطعاً افرادی که با کاری که ما در حال حاضر انجام میدهیم موافق نیستند، همین را خواهند گفت.
اما امروز اینجا به یکدیگر یادآوری میکنیم که صنایع هنری بدون هنرمندان هیچ چیز نیست. این پلت فرم ناچیز ما در واقع وزن زیادی دارد، اگر در کنار هم بایستیم و خود را آماده کنیم تا در قدرت جمعی خود معنا پیدا کنیم. جوایز ما، جشنوارههای ما، بدون ما ارزشی نخواهند داشت و اگر تا زمانی که سرمایه گذاران ما از آمیختن هنر با تولید اسلحه اسراییل دست برندارند، ما در آنها شرکت نمیکنیم. زیرا اگر در این لحظه با فلسطینیها همبستگی نکنم، در حالی که فلسطینیها گرسنه می میرند، بمباران می شوند و تیرباران میشوند، با تسلیحاتی که با کمکهای مالی هنری که دریافت کرده ام، هر چه نوشتهام؛ یک یادداشت انتقاد فرهنگی در مورد نگاه سفید، یک توییت احمقانه در مورد تهاجمات کوچک، یا کل رمانی که در مورد تلاش برای حفظ انسانیت در یک سیستم غیرانسانی نوشتم: معنایی ندارد. یعنی اگر الان نایستم، نابود میشود. اگر کار شما در مورد حقوق بشر، نژادپرستی، به حاشیه راندن از هر نوعی است، اگر به قدرت مربوط میشود، قدرت در دست چه کسی است؟ چه کسی آن را ندارد؟ حتی اگر هنری که میسازید صرفاً در مورد زیبایی و ارزش زندگی باشد، اگر حالا بلند نشویم، تمام کلماتی که نوشتهایم بیمعناست.
میخواهم هنرم را پس بگیرم، به سرمایهگذارانمان بگویم، نه، شما نمیتوانید معنای آن را از بین ببرید. و چیزی که من در این چند ماه گذشته از زمان برهم زدن جشن جوایز گیلر برای جلب توجه به سرمایهگذاری اسکاتیا بانک در البیت و ایجاد کمپین نویسنده برای فشار بر ضرورت واگذاری سهام اسکاتیابانک آموختهام، این است که وقتی هنرمندان در کنار هم قرار میگیرند، واقعاً نتیجه میگیرند. در واقع هنرمند بودن خجالت آور نیست. ما واقعاً قدرت داریم و می دانیم که قدرت جمعی ما کارساز خواهد بود. امتناع جمعی ما از تبانی با نسلکشی با پذیرش بودجه مرتبط با تولید اسلحه کارساز خواهد بود، و به این دلیل که قبلاً چنین بوده، کارساز خواهد بود.