به گزارش خبرنگار مهر، محسن رنانی صبح سه شنبه در نشست بررسی کتاب «آسیب شناسی نخبگی در ایران» با انتقاد از نظام آموزشی کشور اظهار کرد: ترس من آن است که مدارس استعدادهای درخشان ما تبدیل به مدارسی شوند که تنها ذهن دانش آموزان ما را با دادهها پر میکنند. این در حالی است که اشخاص باید دادههای پیرامون خود را بجوند و با کشف روابط علی و معلولی، آنها را به اطلاعات تبدیل کنند. وقتی توانستند این دادهها را هضم و جذب کنند تا به انرژی وجودی تبدیل شود، میتوانیم از تولید «علم و دانش» صحبت کنیم.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: امروز بخش عظیمی از دبیرستانها و دانشگاههای ما به انتقال دادهها و حفظیات معطوف شده و در بهترین حالت ما دانشجویان را در پایان نامهها به تولید اطلاعات تبدیل میکنیم و خبری از تولید علم و دانش نیست. به ما میگویند اگر میخواهی استاد بشوی باید چندین مقاله بنویسی و با این شیوه دیگر انسان دانشگاهی فرصتی برای آنکه خودش بر روی مسائل کشورش فکر کند، ندارد.
وی خاطرنشان کرد: نظام آموزشی را وقتی میتوانیم مفید بدانیم که نیازهای کشور را پاسخ دهد و اگر امروز نمیتوانیم از این سیستم آموزشی راه حل خلق کنیم به خاطر این است که این نهادهای آموزشی ما در فراگیری داده و نهایتاً در سطح تولید اطلاعات باقی ماندهاند. امروز دانش آموزان انبوهی از حفظیات و کسب دادههایی هستند که نمیتوانند آن را به سطح بالاتر تبدیل کنند.
رنانی با انتقاد از تربیت انسان تک بعدی در مدارس تیزهوشان ابراز داشت: نظام آموزشی ما امروز دانش آموزان را در عرصه رقابت پرتاب کرده است و تمرکز مدارس تیزهوشان بر پرورش هوش و آی کیو است این در حالی است که تمرکز ما باید بر تربیت با روشهای معمول زیستی باشد. باید از تمامی ویتامینهای اجتماعی حد قابل قبولی در وجود دانش آموز باشد نه آنکه مانند انیشتین، شخص در یک بعد نابغه باشد اما در زندگی شخصی خود شکست بخورد.
نویسنده کتاب آسیب شناسی نخبگی در ایران ادامه داد: اگر امروز پژوهشی صورت گیرد متوجه میشویم که میزان موفقیت بقالها از میزان موفقیت المپیادیها در زندگیشان بالاتر بوده است! در مدارس خاص تنها به پرورش هوش ریاضی و امثالهم میپردازند حال آنکه برای زیست مقول نیاز به پرورش انواع هوشها مانند هوش اجتماعی و هوش معنوی داریم. نخبهها اگر چه به جامعه بشری خدمت میکنند اما لزوماً این گونه نیست که بتوانند زندگانی خودشان را ارتقا دهند.
وی افزود: ما برای طی مسیر زندگی بیش از سه نوع بازی سراغ نداریم. حالت اول بازی موفقیت است که در آن شخص کل زندگی خود را بر مدار موفقیت تنظیم میکند. حالت دوم، بازی مفید بودن است که شخص میخواهد در آن پیوسته برای دیگران و جامعه مفید باشد و حالت سوم بازی خوشبختی است که در این بازی شخص در نهایت با خود میگوید «چه خوب شد که به دنیا آمدم». در دو حالت شما بعد از موفقیت و مفید بودن به دنبال مرحله بعدی هستید ولی در بازی خوشبختی، مسئله اصلی خود شما هستید.
این استاد دانشگاه اصفهان تصریح کرد: در بازی خوشبختی مسیر اصالت دارد و در بازی موفقیت رسیدن به هدف و نتیجه. کسی که مسیر را فقط گاز میدهد از مسافرت تنها خستگی نصیبش میشود در حالی که میتوان از کل مسیر لذت برد. بازی خوشبختی زیستن برای خویشتن است و در ادامه میتواند به موفقیت شخصی و مفید بودن برای جامعه هم برسد.
رنانی در ادامه صحبتهای خود در جمع دانش آموزان مرکز استعدادهای درخشان اصفهان هشدار داد: اگر بگوییم بچهها را طوری تربیت کنیم که بعداً دقیقاً این طور از آن استفاده کنیم، نگاهی ابزاری به آنها داریم. این در حالی است که اگر کسی در مسیر تربیت طبیعی قرار گیرد، خودش در موقعیتی مناسب، استعدادش را بروز میدهد. هر کس در مسیر طبیعی و سیر با لذت خود قرار گیر بالاخره روزی خواهد درخشید و بسیاری از فشارها به بهانه تربیت، اضافی است.
وی افزود: انسان سالم کسی است که در سایه «خردورزی» به زیستی متعادل برسد. به همین منظور ما باید به دنبال پرورش نخبگان معمولی باشیم. یعنی در مدارس تیزهوشان باید افراد خوب ورزش کنند، تغذیه خوب و تفریحات سالم داشته باشند. نظام روابط انسانی خود را گسترش دهند. امروز در نظام آموزش ما خبری از بسط خردورزی نیست. این خرد است که جایگاه تمام دادهها و اطلاعات را از نو مشخص میکند.
این استاد اقتصاد بیان کرد: نشانه رشد یافتگی یک نخبه آن است که در تلاطمات به هم نریزد. ناراحتی و سوگ طبیعی است اما در نهایت تعادل زندگی شخص نباید به هم بخورد. جامعه جهانی به دنبال آن است که از نخبهها برای پیشبرد مرزها استفاده کند و این خوب است اما آنچه برای مهم است، سرنوشت خود شخص است.
رنانی خطاب به دانش آموزان گفت: درجه انسان بودن ما به میزان انتخابگر بودنمان است. اولین کار شما اثبات انسانیت خودتان به خودتان است و این با انتخاب بزرگ صورت میگیرد. شما باید از انتخابهای گله وار بیرون بیایید. کسی که جایگاه خودش را پیدا کرده و در بازی خوشبختی میگوید خدا را شکر که هستم، دیگر صورت مسئله مهاجرت برایش معنایی نخواهد داشت. کسی که در ایران نتواند مسیر خوشبختی را پیدا کند، در هیچ جای دنیا هم نمیتواند. مهاجرت وقتی معنا دارد که در راستای مسیر طبیعی رشد فرد باشد و در غیر این صورت فرار هیچ دردی را دوا نمیکند و چه بسا انسان برای رسیدن به زیستی متعادل و معقول از قرار گرفتن در موقعیتی با جایگاه اجتماعی ویژهتر و یا درآمد بالاتر پرهیز میکند.