خبرگزاری مهر، گروه استانها- سمیه اسماعیل زاده: یک نفس از سالن مسابقات تیراندازی تا نزدیکیهای حرم امام رضا (ع) دویده بود، باجه تلفنی را دید و اولین حرفش با بغض و شوق و اشک این بود: «مادر مسابقه را بردم».
از آن روز، نزدیک به ۲۴ سال میگذرد و این قهرمانیها ادامه دارد و این روزها نیز، خبر کسب مقام قهرمانیاش در مسابقات تیراندازی نیروهای مسلح کشور را میتوان در رسانه و کانالهای مجازی شهرستان سوادکوه دید؛ درست چند روز قبل از مسابقه بود که از او وقت مصاحبه خواستم و تنها باشگاه تیراندازی شهر زیراب محل ملاقاتمان شد.
هوا تاریک شده بود و پیش از او وارد باشگاه شدم، باشگاهی که عایداتش وقف معلولان و جانبازان است و مدیریت آن را نیز رمضان صالحنژاد که قهرمان پارالمپیک تیراندازی و جانباز ۷۰ درصد است بر عهده دارد.
وارد باشگاه میشود و اولین مواجه رو در رویم با تنها بانوی سرهنگ پلیس سوادکوه، محجوبه بهاری، کسی که همزمان هم ابهت یک سرهنگ پلیس را دارد و هم عطوفت یک بانوی مهربان.
بعد از سلام و احوالپرسی، تپانچه مخصوص تمرین تیراندازی را میگیرد و با هم به سالن تیراندازی میرویم؛ سالنی که شاید اگر در کودکیِ او در شهر وجود داشت، استعدادش در عرصه تیراندازی زودتر کشف میشد و علاوه بر مقامهای کشوری، با کسب مقام در مسابقات بینالمللی میتوانست برای کشور افتخارآفرینی کند و خودش میگوید: این سالن کم نظیر در استان، با فداکاری استاد صالحنژاد که سرمایهاش را وقف کرده، ساخته شده و ایجاد امکانات برای استعدادیابی فرزندان این شهرستان، همت مسؤولان را میطلبد و در رابطه با من نیز، آنچه که اکنون هستم، به مدد دانشگاه افسری نیروی پلیس است که استعدادم در این عرصه کشف شد و از نیروی انتظامی ممنونم.
اتفاقی که انتخابش شد
ماجرای پلیس شدنش انگار سرنوشتش بود؛ مادرش عقیده داشت که درس باید پیشزمینه کار باشد و همین باعث شد که او برای رتبه خوب، دو سال پشت کنکور بماند و زمانی که رتبه خوبی آورد، مصادف با سالی شد که دانشگاه علوم انتظامی برای اولین بار پس از انقلاب، جذب نیروی زن داشت و او هم بدون هیچ پیشزمینهای، پس از معلمی و پرستاری، این رشته را انتخاب کرد و قبول شد؛ رشتهای که به بیان خودش موجب کشف استعدادهایش در ورزش شد، به شخصیتش وجوه جدیدی بخشید و اگر به گذشته برگردد بهعنوان اولین رشته انتخابش میکند.
آمادگی جسمانی یکی از فاکتورهای مهم در نیروهای پلیس است و او یکی از بخشهای خوب نیروی انتظامی را فعال بودن در حوزه ورزش میداند؛ دانشگاه علوم انتظامی، جایی که برای اولین بار با رشتههای رزمی و تیراندازی آشنا شد و در کنار کارش در نیروی انتظامی، به مدت ۱۷ سال مستمر در لیگ کشوری حضور دارد و حاصلش بیش از ۴۰ مدال رنگارنگ در رشتههای تیراندازی، والیبال، اسکی و آمادگی جسمانی است.
همه کسانی که به ما مراجعه میکنند آسیب دیده هستند و توقع دارند با صبر بالا به حرفهایشان گوش کنیم، همراهشان شویم و کمکشان کنیم
سرهنگ بهاری در کنار فعالیت و ورزش مستمر برای موفقیت یک پلیس، به فاکتور مهم معنویات و صبر و استقامت اشاره میکند و میگوید: همه کسانی که به ما مراجعه میکنند آسیب دیده هستند و توقع دارند با صبر بالا به حرفهایشان گوش کنیم، همراهشان شویم و کمکشان کنیم؛ پس اولین فاکتور صبر و معنویت است و بعد از آن توان جسمانی بالا که باید با فعالیت مستمر تقویت شود.
در تصور بسیاری کار پلیسی خشن است اما او به احساسات و رقت قلب نیروی پلیس اشاره میکند که گاه در مواجه با برخی صحنههای تاثرانگیز پلیسهای مرد و زن، بغض و حتی گریه میکنند و میافزاید: با وجود این احساسات اما کار ما ایجاب میکند که جدی باشیم چرا که اگر جدیت نباشد، تابعیت هم نیست؛ همچون ناظم یا معلمی که برای اداره خوب مدرسه یا کلاس و توجه دانشآموز به درس، امر و عتاب دارد و این رفتار دال بر خشونت آنها نیست.
کار در نیروی انتظامی را نه تنها منافی ظرافت زنانه نمیداند بلکه بر این عقیده است که دلیل جذب نیروی زن در نیروی انتظامی این است تا آنها بتوانند مامن و پناهگاهی برای بانوان مراجعهکننده به مراکز انتظامی باشند و این بانوان راحتتر بتوانند مشکلاتشان را بیان کنند؛ امری که از همان اولین مأموریت به آن رسیده است.
اولین تجربههای کاری عموماً سخت و پراضطراب است؛ خصوصاً در شغلهایی که مردانه مینماید و باید ثابت کنی که بهعنوان یک زن از پس کار بر میآیی و اولین تجربه مأموریتی این بانوی پلیس، همراهی با یک زن متهم به قتل و ماندن در کنارش برای یک شب بود؛ از نگرانیهایش میگوید، اینکه مدام حواسش به این بود که او چه عکسالعملی دارد و چطور میتواند ماموریتش را به درستی انجام دهد اما کم کم به این دید رسید که هرچند او یک قاتل است اما باید با او صحبت انساندوستانه داشته باشد تا همه چیز در آرامش پیش برود و در همان اولین مأموریت پی برد که به پلیس زن نیاز است چراکه حتی یک مجرم زن هم ترجیح میدهد که یک همراه پلیس زن داشته باشد.
تمام دخترانی که اطرافش هستند، بواسطه دیدن او علاقمند به حرفه پلیسی هستند، و این بانوی سرهنگ میگوید: هر وقت که به مدارس برای صحبت میروم؛ ابتدا دخترها از اینکه یک خانم پلیس است، تعجب میکنند و بعد کنجکاوانه میپرسند که میخواهیم پلیس شویم و من واقعیت کار را میگویم هم سختیها و هم خوشیها اما به همه (چه دختر و چه پسر) توصیه میکنم اول خودشان را بشناسند تا انتخاب درست داشته باشند و بتوانند موفق شوند.
در کنار یک زن موفق، یک مرد خوب وجود دارد
ورزش قهرمانی، کار مدیریتی در نیروی انتظامی، مادری، همسرداری و ارتباطات خانوادگی، وقتی میپرسم پیشبرد همه اینها با هم چگونه میسر شده؟ او برنامهریزی، سخت کوشی و حمایت خانواده و همسر را مهم میداند و میگوید: اول برنامهریزی، وقتی در دانشگاه افسری درس میخوانی یک سین کاری هر روز تکرار میشود و من بعد از ۲۴ سال همچنان ساعت ۵ بیدار میشوم و تا ساعت هفت که سرکار بروم یک سری کارهای مشخص را انجام میدهم و بعد از آن هم تا شب برنامهام مشخص است، دوم سختکوشی، پس از قبولی در دانشگاه، در رشتههای ورزشی مرتبط با کار انتظامی کارت مربیگری گرفتم و وارد مسابقات قهرمانی شدم و خودم را بهعنوان پلیسی که میتواند در این رشتهها موفق شود نشان دادم و در کنارش وقتی که صاحب فرزند شدم کنار مسؤولیت کاری، از تلاش در حوزه ورزش دست نکشیدم و کار و ورزش نیز موجب نشد که وظیفه مادری خود را فراموش کنم و البته حمایت مادر و پدرم و همسرم غیرقابل انکار است.
همسرش نیز مانند خودش پلیس و ورزشکار است؛ یک دوست، یک همراه و یک مشوق و به بیان خودش در کنار یک زن موفق یک مرد خوب وجود دارد و میگوید: بواسطه ورزش قهرمانی و شغلمان، سفر و انتقالی زیادی داشتهایم و در این مسیر، همسر و والدینم بسیار کمک کار بودهاند، حتی میتوانم بگویم من تا قبل از ازدواج، در حوزه ورزش در شهرستانم کمتر شناخته شده بودم و همسرم مبلغ من شد و با وجودی که خودش رزمی کار و قهرمانی جهان دارد اما بسیار سعی کرده است که راه را برای من هموار کند.
یک دلواپسیِ ناب
شهرستان سوادکوه امکانات چندانی ندارد و شهرهای کوچکی مانند زیراب و پلسفید، چندان که باید برای بانوان امکانات ورزشی در هر زمان مهیا نیست و همین بهانهای شد تا او و همسرش، زیرزمین خانهشان را تبدیل به یک باشگاه کوچک کنند؛ جایی که با هم ورزش میکنند و استرس یک روز کاری را میزدایند و حتی دختر کوچکشان هم یاد گرفته که انرژیاش را آنجا تخلیه کند و به بیان او، ما هر سه باهم در آنجا ورزش میکنیم و به هم یاد دادهایم که چگونه در کنار هم به آرامش و مسرت برسیم.
سرهنگ بهاری، با تمام ابهت پلیسی و مهارت ورزشیاش وقتی از فرزندش صحبت میکند، پر از احساس مادرانه و دغدغه میشود؛ با وجود گذراندن روزهایی که برای تمرین از دیوار ۳۰ متری با طناب بالا میرفته، همواره با ورزشهای رزمی خود را از نظر بدنی آماده نگه میدارد و در مهارت تیراندازی در میان همکارانش حرفی برای گفتن دارد اما در برابر فرزندش پر از دلواپسیِ نابِ مادرانه است و میگوید: همیشه در این فکرم که اگر اتفاقی برای من بیفتد فرزندم چه میشود؟ چراکه میدانم اکنون که من به اینجا رسیدهام به مدد حمایت مادر و پدرم بوده است و اولین تماسم پس از پیروزی در مسابقه با مادرم بوده و حالا دوست دارم این حمایتها را برای فرزندم داشته باشم تا روزی او با شوق، خبر موفقیتش را به من بگوید.