قزوین- «بادشاه» یک نمایش سنتی است که توانسته با ابزار سرگرمی پند دهنده و از دل متون کهن تربیتی گامی نو در عرصه نمایش قزوین محسوب شود.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - مهسا الویری *: آبشخور تئاتر به معنای عام همان سرچشمه آداب و سنن و آئین‌های مردمی است و در هر جایی از سیاره خاک که این مولد مادر خویش را انکار نکرده، تئاتر نیز زنده است و شاید «کابوکی» مثال مناسبی باشد.

ممکن است اسنوب های زمانه که برای فرار از هویت خود به تقدیس هر آنچه آنها را از مردم جدا می‌کند می‌پردازند این جملات سید مرتضی آوینی را با لبخندی تلخ از نظر بگذرانند اما واقعیت هیچ وقت کتمان کردنی نیست.

تئاتر ایران عزیز ما باید از یوغ اسنوبیسم افراطی که رهاورد غربزده ها است رهایی یابد و ما در این کارزار مسؤولیت داریم.

عبور از مردم و تکیه بر نخبگان و نخبه نمایان سمی مهلک است که بقای تئاتر را به خطر انداخته است.

البته نفوذ به عمق مردم سخت است و مناسکی دارد گرچه تظاهر به مردمی بودن کار دشواری نیست! برای همین ممکن است همین روشنفکر مآبان شعار تئاتر مردمی سر بدهند اما در واقع این ناشی از تفرعنی است که امر را بر آنها مشتبه ساخته و باعث شده به دلیل برخی مواضع آوانگارد و اعتراضی در فجازی یا شاید به دلیل نوع پوشش و مارک دخانیات مصرفی شأن خود را قوامون علی الناس فرض کنند و انتظار داشته باشند به عنوان امام جامعه بر مصدر قدرت و تصمیم بنشینند و حکم برانند. به قول سید شهید ما هر کس سه چهار ماه جدول روزنامه‌ها را حل کند، آن قدر اطلاعات عمومی خواهد داشت که بتواند در عالم وهم، رسالت سنگین قیادت مردم را بر عهده بگیرد.

صد البته این مقراض دو لبه دارد و لبه دومش جریان تحجر است که با تنگ نظری نگذاشت تئاتر آنچنان که باید در کنار مردم آرمان‌های انقلابشان را متجلی کند و دست بر دهان هنر گرفت تا ثابت کند شجاعت مواجهه فعال با جهان مدرن را ندارد و خانه در دامنه آتشفشان نمی‌سازد.

علی ایها الحال هنر نمایش اگر ریشه در خاک فرهنگ و ادب این مرز و بوم بدواند، عرصه‌های دیگری نیز برای ادامه حیات خواهد یافت، چنان که در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی چنین شد و گروه‌های نمایشی خود پرورده‌ای از میان مردمان پایین دست سر برآورد اما این نهال‌های نازک مورد بی مهری باغبان واقع شدند و از تشنگی خشکیدند. تئاتر امروز ایران مصداق شجره ای است که ریشه در عمق خاک ندارد و به طوفانی نه چندان شدید فرو خواهد افتاد.

اما حوزه هنری انقلاب اسلامی در میانه این نبرد باید پرچمداری کند و مرزبانی هنر تئاتر اگر با مردم پیوند نخورد و اگر به داشته‌های سنتی اش تمسک نجوید در تاریکخانه‌های روشنفکر مآبانه ره به ترکستان خواهد برد.

تلاش جریان تحولی حوزه هنری قزوین در سه سال اخیر بر همین مهم استوار بوده است که جریان جدیدی در نمایش استان جوانه بزند تا مردم پیوندشان با نمایش ارگانیک شود. نمایش چه در خیابان چه در صحنه باید نسبتی با مردم و زندگی و زمانه آنها بیابد.

ما معتقدیم دوران جلوه فروشی طاوس پیر غرب گذشته و آن شیفتگی جنون آمیز که ما را از تأمل و تفکر در خودمان باز می‌داشت فرو نشسته است. عهد بشر با خدا تجدید گشته و اگر تئاتر از مقتضیات این تجدید عهد تاریخی غفلت کند، سر از بستر این بیماری بر نخواهد داشت و خواهد مرد. حالا پس از شاید باران شدی و تجربیات تولید و ترویج حرفه‌ای، بادشاه که یک نمایش سنتی است توانسته با ابزار سرگرمی پند دهنده واز دل متون کهن تربیتی گامی نو در عرصه نمایش قزوین محسوب شود.

سخن از متون کهن به میان آمد؛ بی ذوقی آفت این روزهای نمایش است چرا که فردوسی و سعدی و عطار را در بیخ گوش خود دارد اما دلبسته تئاتر ابزورد می‌شود!

به هنرجوی نمایش القا می‌کنند که رفتن به سراغ متون کهن ملی و مذهبی بی هنری است، اما اگر بروید اوژن یونسکو اجرا کنید هنرمند هستید! اینجاست که باید برای سوگ مضحکه نمایش گریست.

نمایش در حوزه هنری در مسیر تعیین است و اراده کرده تا جریان ریشه دار و هویت بخش نمایش را احیا نموده و توسعه دهد.

بادشاه تمرینی برای ایجاد جمهوریت در تئاتر است، یعنی حضور جمهور در عرصه نمایش و عبور از فضای نخبگانی، خروج از فضایی که عده‌ای انتلکتوئل بنشینند و تصویب کنند که تئاتر فلان است و اگر از این چارچوب عبور کنید و بخواهید در کنار مردم باشید دیگر تئاتر نیست ولی اگر مبتذل‌ترین کارهای موزیکال و جنگ گونه که ارزش فنی و هنری ندارند اجرا شوند را به نام تئاتر بشناسند و به مردم عرضه کنند.

حوزه هنری تلاش می‌کند تئاتری را راهبری کند که ارزش سازماندهی دارد، در سازماندهی هنر به سمت هنری می‌رود که با تماشاگرانی تخاطب کند که به قالب دلبستگی ندارند و صرف تئاتر دیدن را پرستیژ و کلاس نمی‌دانند.

سازماندهی تئاتر یعنی طبقاتی نکردن نمایش یعنی گفتن این شاه کلید به جریان اصیل تئاتر که «پادشاه لخت است» پس از ترس فضای ریاکارانه حاکم بر هنر مدرن نترس و واکنش طبیعی نشان بده. سازماندهی تئاتر به هنرمند اجازه خط شکنی می‌دهد تا به مردم بیاندیشد نه محافل هنری کوچک. و به مردم می‌گوید حس مستقیمشان در مورد نمایش را بگویند نه.

*عکاس، فعال رسانه‌ای و هنرمند قزوینی