خبرگزاری مهر، گروه استانها - بهرام قربانپور: هوا دلش گرفته و بغض در بغل، ابرها مدام سیاه و سفید میشد و نرم نرمک باد، خنکای نیمه سردی را به پیشانی شهر میزد. گویا در همین حوالی خبرهایی هست؛ از خانه بیرون زدم و سوار تاکسی شدم تا خودم را به میدان بسیج یا همان «صیقلان» معروف برسانم.
به میدان بسیج رشت رسیدم جایی که امام رضایی های گیلان دور هم جمع شدند و منتظر کاروان عشق از دیار شاه خراسان هستند. فوج فوج مردم یکی پس از دیگری به خیل این منتظران ملحق میشوند جمعیت باشکوهی در چهار کنج این میدان جمع شدند و دل توی دلشان نیست تا پرچم حضرت عشق را ببینند و با خادمین باصفایش عرض ادب کنند.
رقص رُزها روی دستهای شهر
از هر گوشهای عکس و تصویر میگرفتم باز جای دیگری مغفول میماند، مگر میشود این همه هیبت، عظمت، عشق و ارادت را به رشته تصویر در آورد! زبان، بیان، چشم و دوربین از این همه شکوه و جلال، ناتوان و حیران هستند.
رقص رُزها روی دستهای مادران، دختران و مردها، تصویر تماشایی را خلق کرده بود، رزهای سفید، زرد، سرخ و صورتی که با وزش باد شمالی به خود غره شده بود و تکان تکان میخوردند.
جمعیت امام رضایی های گیلان «صیقلان» را با صف انسانی بزرگ به شهرداری رشت (میدان شهدای ذهاب) متصل کرده بود جایی که قرار است کاروان «زیر سایه خورشید» با پرچمهای حضرت عشق از راه برسند.
ساعت انتظار به سر رسید و کاروان «زیر سایه خورشید»، سایه اش را در آسمان ابری گیلان - رشت - شهر بارانهای نقرهای گستراند.
وقتی بغض آسمان رشت ترکید
آسمان که بغضش گرفته بود با دیدن بغضهای در گلوی مردم شهر ناگهان بغضش ترکید و گریه کنان به استقبال خدام و مسافرین شاه خراسان رفت؛ بین گریه آسمان و هق هق مردم و رقص رُزها صحنه شگفت انگیزی خلق شد، صحنهای که با هیچ ابزاری قادر به ثبت آن نیستیم.
به محض ورود خدام رضوی ناگهان صدای «آمده ام ای شاه پناهم بده» از میان خیل عظیم جمعیت بلند شد و زمزمههای «یا امام رضا – یا امام رضا» خیابان را رضوی کرد.
وقتی صحبت از حضرت یار در میان است دیگر خط کشیها کنار میرود؛ رنگها «رنگ» می بازد، دیگر مرد، زن، پیر و جوان، کم حجاب و شل حجاب و چادری فرقی ندارد همه در کنار هم برای یک دلیل خاص به احترام پرچم مقدس «شمس شموس» ایستادهاند، شمسی که سبب شده تا خورشید آسمان شهر بارانهای نقرهای از کم رویی به پشت ابرها پناه ببرد.
حالا در این عصری زیبا و شگفت انگیز مسیر میدان بسیج تا بقعه خواهر امام رضا (ع) رشت میعادگاه عاشقانی است که به عشق زیارت و عرض ادب با مسافران شاه خراسان ساعتها در حوالی میدان پرسه زدند، چطور میتوان این زنجیره انسانی که با نور و ایمان به هم گره خورده را تفسیر کرد.
در حالی که جمعیت با سرعت و شور و شوق مثال زدنی خدام رضوی را تا بقعه فاطمه اخری (س) مشایعت میکردند چشمم به پیر زن گوژپشتی خورد که در یک دستش عصا و در دستی دیگر گل رز قرمز رنگی را گرفته بود، به صورتش که نگاه کردم در لابلای صورت چند لایهاش، اشکی روان بود و در زیر لب واگویه میکرد؛ «رضا جانم – رضا جانم».
ابتدا خواستم باب گفت و گو را با این بانوی مسن عصا به دست رشتی باز کنم اما وقتی حالِ دلش را دیدم دلم نیامد خلوت دلتنگی هایش را بشکنم و او را با حال خوبش تنها گذاشتم.
قدرت نرم معنویت مغفول نماند
کمی جلوتر دوان دوان خودم را به یک جوان رساندم که با نگاهش خدام رضوی را تعقیب میکرد و با هم به سمت بقعه خواهر امام هم قدم شدیم.
این جوان رشتی که خودش را «محمدباقر حسینی» معرفی کرد، استقبال گرم مردم گیلان از خدام رضوی را ریشه در معنویت و تقواپیشگی این دیار عالم پرور دانسته و میگوید: مردم گیلان به حق داعیه دار نخستین مؤسس حکومت شیعی و اسلامی در کشور هستند.
به اعتقاد وی تاریخچه پر رمز و راز گیلان مملو از خیز و خروش مردم در صحنههای سرنوشت ساز سیاسی و اعتقادی بوده و مردان بزرگی چون اسلم دیلمی، میرزا کوچک خان جنگلی و آیت الله بهجت و دیگر بزرگان را در دامنش پرورش داده است.
به گفته این جوان دهه هشتادی، نسل هوشمند و مدرنیته امروز کمتر از فضل و کمالات ائمه علیهم السلام میداند و همین ندانستنها سبب شده تا در دنیای تکنولوژی، هوش مصنوعی و فضای مجازی غرق شود.
حضور کاروان «زیر سایه خورشید» در مناطق مختلف کشور روح ایمان و امید را در جامعه زنده میکند، مسألهای که محمدباقر قصه با اشاره به این مطلب که «قدرت نرم معنویت قویتر از قدرت نرم فضای مجازی است»، روی آن صحه گذاشت.
به عقیده وی، زمانی که جامعه از قدرت نرم معنویت فاصله بگیرد قطعاً قدرت نرم و فرهنگ پوشالی دشمن به آن احاطه پیدا میکند، همانطور که امروز بسیاری از آسیبها را میتوان در سست بودن پایههای معنویت دید.
خواهر امام رشت و تلاقی امام رضاییها
نگاه عمیق و معنادار این جوان رشتی نسبت به معنویت مرا کشان کشان به بقعه خواهر امام رشت رساند و دقایقی نگذشت که خیل عظیم جمعیت به بارگاه فاطمه اخری (س) خواهر گرانقدر امام رضا علیه السلام در رشت رسید جایی که حالا به محل تلاقی مردمان خونگرم، متعهد و مذهبی گیلان و رشت تبدیل شده و لحظه لحظه هم بر تعداد این زائرین افزوده میشود. چگونه میشود اعماق درد، دلتنگی و هق هق مردمان دیار میرزا کوچک خان جنگلی را درک کرد و اشکهایی که از سر عشق و ارادت به اهل بیت (ع) و بویژه ستاره هشتم در آسمان ولایت و امامت، همانند باران روانه گونه میشود.
«فاطمه زهرا اسدنیا» یکی از بانوان رشتی که به همراه دو فرزند خردسالش به استقبال خادمین حرم رضوی آمده میگوید: در حال حاضر که شرایط و توفیق حضور در حرم امام رضا علیه السلام را نداریم اما میزبانی شایسته از خادمین حرم رضوی باعث افتخار است.
به عقیده این بانوی رشتی، گیلانیها علاقه خاصی به امام رضا علیه الاسلام دارند و هر ساله گیلان با حضور خادمین حرم رَضوی گلباران میشود.
خیر و برکت در گوشه گوشه خیابانهای این شهر و دیار می بارد همانند همان قطرات باران که خود نیز «نعمت» است.
به گفته خانم اسدنیا حضور کاروان «زیر سایه خورشید» در ترویج فرهنگ و سبک زندگی رضوی بسیار مؤثر است، فرهنگ و سبک زندگی که جامعه امروز تشنه آن است.
دلم برای جوادم تنگ شده
گوشه منتهی الیه صحن با صفای حرم خواهر امام رضا (ع) نظرم به بانویی خورد که چادر گلدار به سرش بود و در دست لرزانش قاب شهید را در آغوش گرفته بود به سراغش رفتم اما سخت مشغول مناجات با خدا بود که حضورم را احساس نکرد، در کنار مناجات با خدا گاهی زیر لب میگفت؛ «امام رضا جان دلم برای جوادم تنگ شده».
این مادر شهید که غرق در مهمانی و عشق بازی با خدا بود خلوت قشنگش را به هم نزدم و بدون «سلام و خداحافظی» این گوشه دنج را برای این مادر شهید خلوت کردم تا با خدای خودش راحت باشد.
حال و هوای حرم، حضور خدام و بنده نوازی آسمان همه و همه به گونهای رقم خورد بوده که هیچکس به گفت و گو تن نمیداد و همه در حال گفت و گو با شاه خراسان بودند.
بعد از ساعتی عشق بازی با خادمان حرم رضوی و پرچم زیبای امام رضا علیه السلام، هر یک از زوار حرم فاطمه اخری (س) رشت به خانههایشان برگشتند و عدهای هم مات و مبهوت در گوشهای از این صحن باصفا مشغول مناجات با حضرت حق بودند و من هم در میان مناجاتهای مردم و شور و شوق زوار و خاطره بازیهای خادمان و پرچم حرم رضوی، از تاریکی شب عبور کردم و به قدری در خودم غرق شده بودم که نفهمیدم در میان این همه ترافیک شکننده شهر چه زمانی به خانه رسیدم!؟