خبرگزاری مهر_ گروه فرهنگ و ادب: در آخرین روزهای اردیبهشت ماه سال جاری و همزمان با روز ملی ایرانشناسی، هسته ایرانشناسی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) با حضور دکتر محمود جعفری دهقی استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی ایران افتتاح شد. این نشست با مشارکت انجمن ایرانشناسی شاخه قزوین برگزار گردید و دکتر محمود جعفری دهقی، دکتر سیدعلی قاسمزاده، دکتر رضا چهرقانی، دکتر عبدالعلی آلبویه، دکتر محسن بهرامنژاد، دکتر سیدمهدی خطیبی و دکتر باقر عادلفر برای حاضرین و علاقمندان سخنرانی کردند.
برای رونق گرفتن رشته ایرانشناسی نیازمند همکاری با علمای جهان هستیم
هدایت این نشست به عهده رضا چهرقانی بود، وی در ابتدای برنامه گفت: بسیار خرسندیم که رشته ایرانشناسی در دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) تأسیس شده و امیدواریم در سالهای آینده با همکاری ریاست دانشگاه، همکاران و استادان دیگر رشتهها، دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) به عنوان مرکز رشته ایرانشناسی در سطح کشور شناخته شود. علوم انسانی و اجتماعی دو وجه مهم در بینالمللی شدن دانشگاه امام خمینی (ره) هستند، به ویژه رشته ایرانشناسی نقش مهمی در این موضوع دارد. امیدوارم با تعامل و همکاری استادان بتوانیم در عرصه بینالملل فعالیت مجدانهای داشته باشیم. برای رونق گرفتن رشته ایرانشناسی در سطح جهانی نیازمند همکاری با علمای جهانی هستیم.
تاریخ آمیزهای از کامرواییها و ناکامیهاست
دکتر عبدالعلی آلبویه رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) قزوین در ادامه این نشست گفت: نخستین بار که یک انسان قدم به جهان هستی میگذارد مهمترین چیزی که برایش اتفاق میافتد شناخت است. او اول پدر و مادر و خانوادهاش را میشناسد و بعد محیط پیرامونش را و در نهایت به شناخت قلمرو سرزمینیاش تسری پیدا میکند. انسان برای شناخت سرزمینش نیازمند به دانستن تاریخ است. شناخت تاریخ به طور غیر مستقیم در سنت خانوادگی همه ما ایرانیها وجود داشته است. نشستن پای داستانهای مادربزرگها و پدربزرگها سبب میشود تا خودمان، اسطورههایمان، تاریخ و افسانههای سرزمینمان را بشناسیم.
او خاطرنشان کرد: هر ملتی که دارای سابقه دیرینه است باید به درستی با این موضوع کنار بیاید که تاریخ آمیزهای از کامرواییها و ناکامیهاست. وقتی از این شکستها و پیروزیها مطلع میشویم درمییابیم که ما صاحب سرمایههای فراوانی هستیم. ما چون داشتههای تاریخی زیادی داریم گاهی نسبت به آن بیاعتناییم. متأسفانه باید عرض کنم در فضای کنونی گاهی دچار بحران هویتی میشویم. کشور ما سابقه درخشانی دارد و همچنین از فرهنگ درخشانی برخوردار است. ما باید ایران را بشناسیم و شناخت هویتمان را تقویت کنیم.
شرقشناسی، مقدمه و لازمه ایرانشناسی
سیدعلی قاسمزاده رئیس دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) در ابتدای صحبتهایش گفت: ایرانِ گذشته و ایرانِ امروز و ایرانِ آینده، به نوعی با سرنوشت بشریت گره خورده است. آینده جهان بشر با سرنوشت ایران آمیخته شده است و آن اتفاقی که در آخرالزمان خواهد افتاد با ایرانیها رقم میخورد. ایران دارای جایگاه ویژه و خاص در جهان است. مقدمه ایرانشناسی و لازمه ایرانشناسی، شرقشناسی است. زمانی که در اروپا خودآگاهی شروع شد، اولین گام را در شناخت از شرق برداشتند و ایران نیز به دلیل تمام پیشرفت و تمدنی که داشت دروازه ورود به شناخت شرق محسوب میشد. شرقیها زمانی که با تمدن ایران روبرو شدند، نتوانستند عظمت ایران را انکار کنند.
وی اذعان کرد: تمدن ایران شخصیتهای بزرگی را به جهانیان معرفی کرد و آغازگر بسیاری از علوم، ایرانیها بودند. امثال فارابی، ابن سینا، زکریای رازی، مولانا، فردوسی همه محصول تمدنی هستند که به نوعی توانست بشریت را هدایت کند. از این نظر اروپا با عظمتی مواجه شد که نمیتوانست آن را انکار کند. وقتی شرقشناسان وارد ایران شدند از تمدن، تاریخ و فرهنگ ایران به وجد آمدند و دریافتند که این تمدن میتواند زمینه شناخت بیشتر غرب از علوم پزشکی، هنری، فلسفی، ادبی و… مهیا کند.
این استاد گروه زبان و ادبیات فارسی افزود: در آثار متعددی که شرق شناسان از مطالعه ایران منتشر کردهاند میتوانید نقش و جایگاه ایران را متوجه شوید. امروز میتوان گفت ایرانشناسی تلاشی است که اراده اروپاییان برای دانستن و شناخت ملتی دیگر را نشان میدهد. به این ترتیب دانش شرقشناسی و یا ایرانشناسی در غرب شکل گرفت ولی ما در کشورمان از آن غافل بودیم. بعد از انقلاب بود که متوجه شدیم باید کاری انجام بدهیم تا با زبان خودمان فرهنگ و عظمت ایران را به جهانیان معرفی کنیم.
شرق بدون ایران هویتی ندارد
وی تاکید کرد: یکی از زمینههایی که باید در آن بیشتر کار کنیم، موضوع ایرانشناسی است و باید با استفاده از ظرفیت دانشمندان، شناخت عمیقتری از هویت ایرانیان به جهان ارائه کنیم. شرق بدون ایران هویتی ندارد. اگر در آثار ادبی دقت کنید متوجه میشوید که شرقشناسان بیشترین توجه را به شاهنامه فردوسی داشتهاند. شاهنامه هنوز هم جای تأمل دارد؛ زیرا این کتاب سترگ، بیانگر تاریخ هویت و معرف جهان شرق و به ویژه تمدن ایران است.
وی اظهار کرد: در تفکر مقایسهای که بین برخی از شرقشناسان وجود دارد و به مقایسه ایلیاد و اودیسه و شاهنامه میپردازند، برخی که منصفتر هستند و شناخت بیشتری نسبت به فرهنگ و تمدن ایران دارند اذعان میکنند که شاهنامه عظمت بیشتری از ایلیاد و اودیسه دارد و فردوسی را بزرگترین شاعر حماسه سرای جهان میدانند. این موضوع نشان میدهد که اساساً غرب در مواجه با شرق و به ویژه ایران، چارهای جز تأیید ظرفیت و پیشرفت تمدن بزرگ ایرانی نداشت. چنانچه بعضی از آنها مانند هانری کربن چنان شیفته و مسحور ایران شدند که ایران را وطن دوم خودشان میدانستند.
نقش دانشگاهها در معرفی ایران به جهان
رئیس دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) مطرح کرد: دانشگاهها میتوانند آغازگر جریان معرفی ایران به غرب باشند. خوشبختانه دانشگاه ما چند سالی است که به این عرصه وارد شده؛ هدف ما این است تا به نوعی دانش ایرانشناسی را از منظر دانشمندان ایرانی واکاوی و به جهانیان عرضه کنیم.
قاسمزاده خاطرنشان کرد: دانشگاه بینالمللی یک پژوهشکده ایرانشناسی را در دانشکده ادبیات علوم انسانی تأسیس کرده است و مجوز رشته ایرانشناسی نیز در مقطع ارشد اخذ شده و امیدوارم مجوز دوره کارشناسی را نیز بتوانیم دریافت کنیم. در این صورت است که میتوانیم یک گروه ویژه ایرانشناسی برپا و زمینه را برای جذب اندیشمندان کشورهای دیگر که قصد شناخت تاریخ ایران را دارند، مهیا کنیم.
ایران همواره مورد نظر و توجه جهانیان بوده است
او اضافه کرد: ما در طول تاریخ بارها شاهد این هستیم که فرهنگ و تمدن ایرانی مورد توجه غرب قرار میگیرد. البته متأسفانه در دوره خاصی که مسیحیت به دلیل مخالفت با ادیان دیگر در نهایت منجر به جنگهای صلیبی میشود، مدتی ایرانیها مورد بیمهری قرار میگیرند. اما به محض اینکه عصر روشنگری در غرب آغاز شد، دوباره غربیها متوجه شرق و به ویژه سرزمین ایران شدند. مونتسکیو، در اثر بزرگ خودش به شگرفی از بزرگان ایرانی یاد میکند. از همین دوره است که ترجمه آثار ایرانی در غرب آغاز میشود. این جریان تا زمان قاجار ادامه دارد و احتمالاً به دلیل بیکفایتی امرا و همچنین مشکلات جهانی باعث میشود که ایران بار دیگر به محاق تاریکی فرو رود. ایرانشناسی بحث جدیدی نیست. ایران همواره مورد نظر و توجه جهانیان بوده است. امروز کار ایرانشناسی این است که هم نکات ذکر شده را بشناسد و آنها را به جهانیان معرفی کند، و هم ایران واقعی را به جوانان کشور خودمان بشناساند. اگر ما به این بحث مهم نپردازیم ممکن است دچار یک سری مشکلات اجتماعی و سیاسی شویم. ممکن است جوانان ما دچار تبلیغاتی شوند که هدفش نابودی این سرزمین است و این وظیفه بسیار بزرگی بر عهده استادان و متفکرین و دانشجویان این سرزمین میگذارد. این افتخار را دارم با لطف دوستانی که این نشست را ترتیب دادهاند آغاز فعالیت انجمن ایرانشناسی را اعلام کنم. خوشبختانه آقای دکتر عادلفر لطف کردند و این زحمت بزرگ را عهدهدار شدند.
نخستین تمدن یکتاپرستی در ایران باستان شکل گرفت
محمود جعفری دهقی استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایرانشناسی، سخنانش را با این پرسش شروع کرد که ایرانشناسی قرار است چه کاری انجام دهد و شناخت ایران از چه زمانی شروع شد؟
وی گفت: طبق اسنادی که امروز در دسترس است نشان میدهد که شاید نخستین بار این فلاسفه یونانی بودند که به فرهنگ و تمدن ایرانی توجه نشان دادند. کهنترین مرکز پژوهشهای فلسفی در جهان آتن بوده است. فلاسفه و علاقهمندان برای مباحث فلسفی در آتن گرد هم آمده بودند. اتفاقی که افتاد باعث شد توجهشان به برخی مفاهیم و مسائلی که توسط ایرانیان مطرح شده بود، جلب شود. به نظر میرسد در هزاره اول قبل از میلاد یک مکتب در ایران وجود داشته که پایهگذار مکتب فکری ایرانی شده است. بر اساس تحقیقات غربیها، گروهی از متفکران مغان ایرانی که هم وظیفه روحانیت داشتند و هم وظیفه فلسفی و اندیشیدن، پایهگذار این مکتب فکری بودند. این مکتب بر اساس تلاقی اندیشههایی که در سرزمین ایران با ورود آریاییها و همچنین افراد بومی و اندیشه همسایگان ایرانی از جمله بابلیها و سومری، به وجود میآید و در ایران تفکری به نام مکتب ایرانی را شکل میدهد. این مکتب در طول تاریخ باستان ادامه داشته است. در پزشکی حرفهای زیادی برای گفتن وجود داشته و شواهد آن در متون پهلوی باقی مانده است.
وی ادامه داد: مکتب فکری ایرانی حرفهای اساسیتری برای گفتن داشته است. اولین نکتهای که در این مکتب ایجاد شد یکتاپرستی بود. ایران به عنوان یکی از نخسین تمدنهای یکتاپرست در طول تاریخ شناخته میشود. ایرانیان برای نخستین بار اهورامزدا را به عنوان ایزد یکتا معرفی میکنند و باقی ایزدان را به عنوان فرشتگان همکار اهورامزدا میدانستند. بر این اساس نخستین ملتی که به توحید روی آورده است ایرانیان بودهاند و بعدها این اندیشه به آتن منتقل میشود.
آفرینش جهان در مکتب فکری ایرانی
جعفری دهقی بیان کرد: موضوع دومی که در مکتب فکری ایرانیان مطرح میشد آفرینش جهان بود و اینکه چرا خداوند جهان را آفریده است. فلسفه ایرانیان باستان این بود که چون در این جهان پدیدهای به نام اهریمن وجود دارد، باید با این پدیده شر و اهریمنی مبارزه کند و برای مبارزه باید افرادی وجود داشته باشند که این مسئولیت را بر عهده بگیرند. آن طور که در کتب دینی باستان ما آمده است ارواح انسان در عالم ملکوت تعهد میکنند که به این جهان بیایند و با فساد و شر مبارزه کنند.
فرمانروایی و حکومت در مکتب ایرانی
وی افزود: موضوع دیگری که خیلی حائز اهمیت است و در مکتب ایرانی شکل گرفته، مساله فرمانروایی و حکومت است. نیاکان ما اعتقاد داشتند که بزرگترین فرمانروای این جهان، اهورامزدا یا خود خداوند است. بر این اساس کسی که قصد دارد بر این جهان یا بخشی از آن حکومت کند باید دارای صفات الهی باشد و از خصوصیاتی مانند دادگری و خردمندی برخوردار باشد. بنابراین افرادی که به حکومت میرسیدند به اصرار میخواستند نشان دهند که از این ویژگیهای الهی برخوردارند. نماد این موضوع فره بود که به نحوی از سوی خداوند به آنها عنایت میشد. در تمام نقش برجستههای ساسانی میبینیم که شاه، فره ایزدی را از دست اهورامزدا میگیرد. اندیشه حکمرانی، بعدها در دوره اسلامی خیلی مورد حرمت قرار گرفت و متفکرین این موضوع را به عنوان یک اصل حکومت در طول تاریخ مورد توجه قرار دادند از جمله خواجه نظامالملک در کتاب «سیاستنامه» به این مساله بسیار پرداخته است.
باور به آفرینش جهان بر اساس خرد
جعفری دهقی عنوان کرد: ایرانیان اعتقاد داشتند که مبنای این جهان، خرد است؛ اسم خداوند، خردمند یکتا است. اهورامزدا یعنی سرور خردمندان یکتا. ایرانیان اعتقاد داشتند آفرینش جهان بر اساس خرد انجام شده است. این اندیشه به اشکالی در دوره هخامنشیان به جهان غرب منتقل میشود. افرادی که به اداره ساتراپها میرفتند این اندیشهها را با خودشان منتقل میکردند. محققان امروز معتقد هستند نخستین برخورد جهان غرب با اندیشههای مکتب ایران در دوره هخامنشیان بوده است. این موضوع بار دیگر در دوره ساسانیان و در زمان خسرو انوشیروان اتفاق میافتد. خسرو انوشیروان به فلسفه علاقهمند بود و طبق دستور او تمام منابع فلسفی از یونانی و سُریانی به پهلوی ترجمه شد. بر این اساس افرادی برای جمعآوری و انتقال متون فلسفی از سوی ایران مأمور میشوند که برای مثال میتوان از بزرگمهر یاد کرد، یا برزویه حکیم که کتاب کلیله و دمنه را از هند به ایران میآورد. در این دوره به دلیل ضدیت آئین مسیح و عقاید فلسفی، بسیاری از فلاسفه مهاجرت میکنند و به دربار خسرو انوشیروان میروند و در حلقههایی که تشکیل میشده به مباحث فلسفی میپرداختند.
رویارویی غرب با مکتب فکری ایران پس از ورود اسلام
این استاد دانشگاه اضافه کرد: سومین رویارویی غربیها با مکتب فکری ایرانی در اوایل دوره اسلام روی میدهد. از این دوره به عنوان عصر طلایی اسلام یاد میشود و بزرگانی مثل ابنسینا، ابوریحان، فارابی، غیاثالدین کاشانی و… ظهور میکنند و آثار و رسالههای این بزرگان دست مایه تحقیق و دانش غربیها میشود. در طول تاریخ بارها شاهد این هستیم که فرهنگ و تمدن ایرانی مورد توجه غرب قرار میگیرد. البته متأسفانه در دوره خاصی که مسیحیت به دلیل مخالفت با ادیان که در نهایت منجر به جنگهای صلیبی میشود، مدتی ایرانیها مورد بیمهری قرار گرفتند. اما به محض اینکه عصر روشنگری در غرب آغاز شد، دوباره غربیها متوجه شرق و به ویژه سرزمین ایران شدند. مونتسکیو، در اثر بزرگ خودش به شگرفی از بزرگان ایرانی یاد میکند. از همین دوره است که ترجمه آثار ایرانی در غرب آغاز میشود. این جریان تا زمان قاجار ادامه دارد و احتمالاً به دلیل بیکفایتی امرا و همچنین مشکلات جهانی باعث میشود که ایران بار دیگر به محاق تاریکی فرو رود.
رئیس انجمن ایرانشناسی یادآور شد: ایرانشناسی بحث جدیدی نیست. ایران همواره مورد نظر و توجه جهانیان بوده است. امروز کار ایرانشناسی این است که نکات ذکر شده را بشناسد و آنها را به جهانیان معرفی کند و ایران واقعی را نیز به جوانان کشور خودمان بشناساند. اگر ما به این بحث مهم نپردازیم ممکن است دچار یک سری مشکلات اجتماعی و سیاسی شویم. ممکن است جوانان ما دچار تبلیغاتی شوند که هدفش نابودی این سرزمین است و این موضوع وظیفه بسیار بزرگی بر عهده استادان و متفکرین و دانشجویان این سرزمین میگذارد.
مواجهه غرب با ایرانشناسی از دوره روشنگری آغاز شد
محسن بهرامنژاد استاد تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) صحبتهایش را با این پرسش آغاز کرد: چرا باید در دنیای امروز به ایرانشناسی بپردازیم و ضرورتهای این کار چیست؟
وی افزود: در شکل گستردهتر و بنیادیتر، از دوران رنسانس و مقارن آن در دوره صفویه یک مرحله تازهتری در ایرانشناسی آغاز شد و تا امروز نیز ادامه پیدا کرده است. در دوران باستان بود که مواجهه غرب با ایرانشناسی شروع شد و در ادامه دچار فطرت شد. اما در عصر روشنگری این جریان دوباره احیا گشت و تا امروز استمرار پیدا کرده و به یک دانش پیچیده در جهان تبدیل شده است.
شاهنامه، شاهکاری جاودانه
بهرامنژاد در ادامه بیان کرد: اگر بخواهیم با نگاه به جامعه خودمان به این پرسش برسیم که مطالعات ایرانشناسی از کجا آغاز شد، بدون شک باید به حکیم فردوسی اشاره کنیم. شاهنامه اثری بسیار ارزشمند و شاهکاری جاودانه است که میراث فرهنگی و تاریخی و تمدنی ایران را از عصر اساطیر در قالب نظم و بر مبنای سی سال زحمت این مرد بزرگ، احیا کرد. این موضوع میتواند اهتمام سنجیده و تلاش روشمندانهای برای نخستین بار تلقی شود که در اختیار نسل امروز قرار گرفته است.
ایرانشناسی، دانشی کلاننگر و چند وجهی
وی عنوان کرد: به نظر من در ارتباط با ایرانشناسی به دلیل تعاریفی که مطرح شده است، با یک نوع تناقص و تعارض روبرو هستیم. گاهی ایرانشناسی را با دلالت بر حوزه تاریخ، تمدن، ادبیات، هنر واخلاق ایران مورد مطالعه قرار میدهیم که به نظر من این یک تعریف خاص و ویژه است با محوریت جامعه ایرانی. در نگاه دوم مراد از ایرانشناسی، مطالعه فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانی است که در یک جغرافیای وسیعتر اتفاق افتاده و این محیط را تحت تأثیر خودش قرار داده است و جهان شرق و غرب به نوعی متأثر از آن بودند. میتوان این ادعا را داشت که ایرانشناسی یک رشته و دانش کلاننگر و چند وجهی است؛ ما نمیتوانیم آن را منحصر و محدود به جامعه ایرانی بدانیم.
اهتمام در گسترش دانش ایرانشناسی و ایجاد مرجعیت
بهرامنژاد اذعان کرد: اگر بخواهیم به یکی از ضرورتهای اینکه چرا باید به ایرانشناسی توجه کرد اشاره کنم، باید به بحث مرجعیت علمی بپردازم. ما پیشتر به آثار و نظریههایی در حوزه ایرانشناسی توجه داشتیم که در جهان غرب شکل گرفته بود؛ یعنی حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، این مرجعیت را نتوانسته بود در خودش حفظ کند. اهتمام در گسترش دانش ایرانشناسی به معنای این است که ما داریم این مرجعیت را ایجاد میکنیم. در جهان غرب، ما با تولیدات بسیار گستردهای مواجه هستیم که آمیختهای است از درست و نادرست. همه اینها به مفروضات دیگری تبدیل شده است که مبنایی برای مطالعه ایرانشناسی در بیرون از جامعه اروپا و حتی در جامعه خودمان قرار گرفت است. بسیاری از این دیدگاهها محل تأمل است و درون آنها با نوعی از تناقص مواجه میشویم. اهتمام در بها دادن به مرجعیت علمی در حوزه مطالعات ایرانشناسی در جامعه امروز، یک ضرورت است که باید بیشتر به آن توجه شود.
گسترش قرائت ایرانی در برابر قرائتهای متناقض غیرایرانی
بهرامنژاد تاکید کرد: نکته مهمی که نباید از آن غافل شویم گسترش قرائت ایرانی در برابر قرائتهای متناقض غیرایرانی در جهان ایرانشناسی است. مراد از قرائت، در واقع تولید نظریات است. جامعترین و دقیقترین وجه یک مطالعه علمی، تولیدات نظری است. بهتر است این سوال را از خودمان داشته باشیم که در بخش مطالعات ایرانشناسی تا چه میزان سهم داشتهایم و این مقدار چه میزان اثرگذار بوده است. به نظر من به اندازه کافی در این بخش مؤلف و تولیدکننده نظر و قرائت خاص و مستقل نبودیم. ایجاد بستر برای تربیت تولیدات نظری، به کمک ایجاد مراکز ایرانشناسی ممکن میشود. دانشگاه ما باید به این سمت و سو هدایت شود.
این استاد دانشگاه تشریح کرد: نکته دیگر، توجه به معرفتشناسی و یا شناختشناسی در ایرانشناسی است. با وجود همه پیشرفتهایی که در مطالعات ایرانشناسی در جهان غرب اتفاق افتاده است، مهمترین خلأی که میتوان در مجموعه این آثار شاهد بود، مباحث نظری یا معرفتشناسی در حوزه ایرانشناسی است. میتوان گفت هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و اگر هم رخ داده سبب پیشرفت چندانی در این بخش نشده است. وقتی ایرانشناسی را به عنوان یک دانش در نظر میگیریم و حالا که دامنه این دانش بسیار گسترده و عمیق شده، به این معنا است که میتوان از منظر شناختشناسی و معرفتشناسی مورد مطالعه قرار گیرد. به نظر من دستاورد معرفتشناسی در حوزه ایرانشناسی اگر بسط پیدا کند میتواند زمینههای قوامسازی علم ایرانشناسی را فراهم کند. مرزهای دانش آن را میتواند گسترش دهد و افقهای جدیدی را برای ما ایجاد کند.
نادیده گرفتن هویت و تاریخ ایرانی
سید مهدی خطیبی در بخش دیگر این نشست گفت: بیش از صد سال است که تلاش میشود هویت، چیستی و کیستی ما زیر سوال برود. من حدود ۵۰ سال پیش فارغالتحصیل شدم. در زمان تحصیلم حتی یک کلمه از تاریخ شهرنشینی ایران به ما آموزش ندادند. با این شرایط بود که ما به این نقطه رسیدیم. در سالهای گذشته، هر کسی که آمده تلاش کرده تا ما خودمان را نشناسیم. هرچه جست و جو کردم متوجه شدم چیزی در مورد شهرسازی ایران وجود ندارد. چندین سال است که در پی شناخت هویت خودم هستم.
در خاتمه باقر عادلفر ضمن تاکید بر اهمیت ایرانشناسی از تمامی حاضران تشکر و قدردانی کرد.
منبع: روزنامه ولایت قزوین