شاید بتوان مهمترین مسئله‌ای که در عرصه بین المللی که کشورهای اسلامی با آن روبرو هستند را مربوط به توزیع قدرت و ساختار نظام بین الملل دانست که در این مورد بیانات امام بسیار راهگشا است.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - محمدرضا مرادی: نظام بین الملل دوره‌های مختلفی را طی کرده تا به نقطه کنونی رسیده است. باورها و اصول حاکم بر این نظام به نوعی ریشه در پیش از پیدایش دولت-ملت‌ها دارد.

در دنیای کنونی در عرصه روابط بین الملل دیدگاه هابزی حاکم است. طبق این دیدگاه تنها محرک و انگیزه بازیگران برای کنش، منافع و سود شخصی است و فراتر از منافع، انگیزه دیگری وجود ندارد. در چارچوب این دیدگاه مسائلی مانند، عدالت، صلح، امنیت، اعتماد، صداقت تنها لطیفه‌هایی سیاسی هستند که هیچ کاربردی ندارند.

ایران به عنوان یکی از کشورهای تأثیرگذار در عرصه بین المللی برای تعامل با جهان مجبور است با کشورهایی با این دیدگاه مراوده داشته باشد که این می‌تواند آسیب‌ها و تهدیدهایی برای کشور داشته باشد. از این رو یکی از راه‌های دور ماندن از این تهدیدها، بازخوانی اندیشه‌های حضرت امام (ره) در مورد مسائل مهم بین المللی است که با تکیه بر آنها می‌توان محیط هابزی روابط بین الملل را بهتر درک کرد و با شناخت کافی به این عرصه وارد شد. در این مقاله سعی می‌شود دیدگاه امام خمینی (ره) در باره مهمترین مسائل و مقوله‌های عرصه بین الملل بازخوانی شود.

سازمان‌های بین المللی

یکی از دغدغه‌ها و مشکلات کنونی کشور ما نوع برخورد با سازمان‌های بین المللی است چرا که کشورها بیشترین مراوادات را با این سازمان‌ها دارند اما بدون شناخت ماهیت آنها کشورها متضرر می‌شوند. لذا در اینجا رجوع به اندیشه‌های امام خمینی (ره) می‌تواند کارگشا باشد.

حضرت امام خمینی (ره) فلسفه وجودی سازمان‌های بین المللی را طرفداری از قدرتمندان دانسته و معتقدند: «این جمعیت‌ها به دست قدرتمندان برای سلطه بر ضعیفان و مکیدن خون محرومان جهان به وجود آمده است. ما ندیدیم که طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعیف و ملت مظلوم ما دفاع کنند.

همچنین امام (ره) اقدامات کشورهای غربی را در قبال سازمان‌های بین‌المللی و اقدامات سازمان‌های بین‌المللی را در رابطه با کشورهای ابرقدرت در هر دو صورت، در جهت تأمین منافع ابرقدرت‌ها می‌دانند و یاد آور می‌شوند: «این سازمان‌هایی که درست کرده‌اند برای خودشان، همه برای منفعت غرب است، هیچ برای مظلوم‌ها نیست.»

امام‌خمینی (س)، این تشکیلات را صوری و برای بازی دادن ملت‌های ضعیف، قلمداد می‌کنند و اعلام می‌دارند که بدتر از این جنایت و بدتر از این وحشیگری در عالم نیست. حتی امام‌خمینی (ره)، حق وتوی کشورهای بزرگ را تداعی حکومت جنگل و در مواردی بدتر از حکومت جنگل نام می‌برند. چنانکه می‌فرمایند: «حکومت‌های جنگل باز یک فطرتی دارند، روی آن فطرتشان هم باز ظلمشان را بالسویه می‌کنند. اما این سازمان‌ها و آنهایی که با دست آنها، با دست جنایتکار آنها این سازمان‌ها درست شده‌اند، آنها تمام حیثیت و انسانیت بشریت را از بین می‌برند.»

در جایی دیگر ایشان تاکید می‌کنند که هیچ انسان عاقلی نمی‌تواند قبول کند که همه دنیا بر عدالت باشد، لکن اختیار این سازمان‌ها دست چند نفر خاص باشد که اگر این سازمان‌های بین‌المللی خواستند جلوی آنها را بگیرند، فوراً آن را وتو کنند. این بیانات بسیار عمیق امام که با نوعی آسیب شناسی همراه است می‌تواند همانند چراغ راهنمایی در خدمت سیاست خارجی کشور باشد. به ویژه که به دلیل مسئله هسته‌ای، ایران باید به صورت مرتب با سازمان‌های مختلف بین المللی در ارتباط باشد.

فرهنگ غربی

از جمله مسائل مهم دیگری که همواره مورد تاکید رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است مربوط به هجمه فرهنگی غرب و مضر بودن این فرهنگ برای اسلام است. امام خمینی (ره) نیز به خوبی ماهیت این فرهنگ را مشخص کرده است. تعابیری که حضرت امام در مورد فرهنگ غربی به کار برده‌اند، عبارتند از: فرهنگ غربی، فرهنگ بدآموز، فرهنگ فاسد غرب و فرهنگ پوسیده شرق و غرب. این تعابیر، عمدتاً به ویژگی اصلی فرهنگ غربی اشاره دارند که در ضمن، وجه تمایز عمده بین فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی نیز است.

ایشان ابتدا به فرق ریشه‌ای بین فرهنگ اسلامی و غربی اشاره می‌کنند و انسانیت را در مکتب الهی جستجو می‌کنند و اعتقاد دارند که تربیت غرب، انسانیت انسان را از خودش خلع کرده است. «تربیت غرب، انسان را از انسانیت خودش خلع کرده، به جای او یک حیوان آدم‌کش گذاشته است.... غرب، انسان درست نمی‌کند، آنکه انسان درست می‌کند آن مکتب‌های الهی است».

وجه تمایز بارز دیگری که امام به آن اشاره دارند، این است که جهات مادی پیشرفت در فرهنگ غربی لحاظ شده است، اما از جهات معنوی غافل و کنار مانده‌اند. «غربی‌ها در جهت مادی پیشرفت کرده‌اند، لکن معنویات ندارند. اسلام و همین طور مکتب‌های توحیدی، اینها انسان می‌خواهند درست کنند و غرب از این معنا به کلی برکنار است.»

امام‌خمینی (س)، تضاد فرهنگ اسلامی و غربی را در توجه به اصول انسانی و اخلاقی در فرهنگ اسلامی و عدم توجه به این اصول در فرهنگ غربی می‌دانند.

صلح

امروزه جنگ بیشتر مناطق جهان را در برگرفته است و ریشه این ناامنی نیز قدرت طلبی کشورهای غربی است. امام (ره) به خوبی در عباراتی این مسئله را روشن کرده است. از دیدگاه امام‌خمینی (ره)، صلح به عنوان یکی از شاخص‌های اصلی در روابط بین‌الملل محسوب می‌شود و تنها استثنای آنکه جنگ را مجاز می‌داند، دفاع مشروع جمعی و فردی است که به عنوان ضرورت حفظ اساس دین و حفظ قلمرو، به‌کار گرفته می‌شود و مورد دیگر، جهاد ابتدایی است که آن نیز به منظور حفظ حقوق عمومی بشریت، به کار گرفته می‌شود؛ لکن، به لحاظ شرایط و ویژگی‌های خود، فعلاً امکان حدوث ندارد.

از دیدگاه امام‌خمینی (ره)، صلح در صورت نفی خودخواهی و سرکشی‌های نفسانی و تحقق محیطی امن، پایدار می‌ماند. در بررسی آثار امام‌خمینی (ره) درباره صلح، نخستین وضعیت حاکم بر روابط بین‌الملل، حاکمیت صلح و اصالت آن است و هرگاه وضعیت موجود اقتضای جنگ نداشته باشد، تداوم آن الزامی خواهد بود؛ تفاهم در صحنه بین‌المللی، همواره می‌تواند صلح و امنیت بین‌المللی را پدید آورد.

عوامل تهدید کننده صلح از دیدگاه امام‌خمینی (ره)، منحصر در جنگ نیست؛ علاوه بر این‌که جنگ از دیدگاه ایشان به عنوان عامل اصلی تهدید کننده صلح شناخته می‌شود، عوامل دیگری نیز مانند استکبار و استضعاف، از عوامل تهدیدکننده صلح جهانی به شمار می‌رود: «یک طایفه مستکبرین و سودجوها و طوایفی که به آنها وابسته هستند، آنها را توقع نداشته باشید که با شما صلح بکنند، آنها هم نخواهند صلح کرد. آنها همه‌شان همان برنامه «فرعون‌ها» را دارند که سر سازش هیچ ندارند و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که یک اکثریت محروم هستند، این دسته هم با شما هستند.»

ایده امام (ره)، برقراری صلح و روابط مسالمت آمیز از طریق مقابله با ظلم و ستمگری است و درباره نفی ظلم و ستم در روابط بین ملت‌ها می‌فرمایند: «ما تحت رهبری پیغمبر اسلام، این دو کلمه را می‌خواهیم اجرا بکنیم، نه ظالم باشیم و نه مظلوم، ما در طول تاریخ مظلوم بودیم، ما امروز می‌خواهیم که مظلوم نباشیم و ظالم هم نباشیم. ما تعدی به هیچ کشوری، به واسطه دستوری که به ما رسیده است از اسلام، نخواهیم کرد و نباید بکنیم و تجاوز به هیچ کشوری نخواهیم کرد.»

یا در نفی استکبار می‌فرمایند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه‌طلبان بی‌فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده نمی‌رسند.»

با توجه به این بیانات تحقق صلح تا زمانی که کشورهای غربی به دنبال ظلم و ستمگری باشند رویایی بیش نیست و نباید فریب شعارهای عوام پسندانه مقامات غربی شد.

حقوق بشر

یکی دیگر از چالش‌های امروز ایران و کشورهای غربی مسئله حقوق بشر است. در واقع غربی‌ها بدون توجه به مشکلات داخلی خود همواره ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده‌اند حال آنکه اساساً حقوق بشر مدنظر غرب و اسلام ماهیتاً متفاوت است. این مهم را امام خمینی (ره) به خوبی بیان کرده‌اند. امام خمینی (ره) با عنایت به شناخت جهان پیرامون خود و با تسلطی که بر شرع مقدس داشت توانست حاکمیتی را بنیان گذاری نماید که اصل و دغدغه آن همانا حقوق بشر بوده است البته نه حقوق بشر انسان محور بلکه حقوق بشر خدا محور، حقوقی که ضمانت اجرای آن نه تنها وابسته به فرد نیست بلکه این امکان را دارد که بتواند به صورت بسیار گسترده فارغ از تفکرات گوناگون بشری پیاده سازی گردد.

نظریات عالمانه و حکیمانه امام خمینی در خصوص حق آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی شرکت در انتخابات عمومی، آزادی احزاب سیاسی، تساوی عمومی در برابر قوانین، حقوق زنان و اقلیت‌های مذهبی، نیز روش‌های تضمین اجرای نظام حقوق بشر و آزادی‌های عمومی آن به صورت اتم و اکمل در منابعی چون صحیفه امام و یا حتی وصیت نامه امام خمینی قابل مطالعه و تأمل است.

تروریسم

تروریسم نیز دیگر مسئله‌ای است که بشر امروزی به صورت گسترده گرفتار آن شده است و بیانات امام در این مورد بسیار روشنگرانه است. در دنیای امروز غربی‌ها عملیات‌های شهادت طلبانه برخی نیروهای مقاومت را با تروریسم پیوند داده‌اند و از این طریق مسئله شهادت را هدف قرار داده‌اند.

نظر امام خمینی دقیقاً مطابق با محتوای قرآن کریم است. ایشان شهادت را بزرگترین و ارزشمندترین افتخار و هدیه‌ای از جانب خداوند متعال می‌دانستند و معتقد بودند که اگر هدف همة انسان‌ها شهادت در راه خدا باشد، آنها یقیناً به رستگاری و سعادتمندی خواهند رسید. وجه تشابه شهادت و تروریسم این است که هر دوی آنها به مرگ منجر می‌شوند. امّا آگاهی از تفاوت میان شهادت و تروریسم برای همگان بسیار ضروری و مهم است. شهادت، مرگ در راه خدا به منظور دستیابی به عدالت برابری و … است در حالی که تروریسم، مرگ در راه ویرانی، ایجاد رعب و وحشت، هرج و مرج و… می‌باشد. بنابراین تروریسم همان مُردن در راه شیطان است.

دانستن تفاوت میان شهادت و تروریسم از جهاتی بسیار مهم به نظر می‌رسد زیرا بسیاری از قدرتهای بزرگ دنیا که خود تروریست هستند، همواره برآنند تا تروریسم را مترادف با شهادت جلوه دهند. از طرف دیگر، همین قدرت‌های بزرگ دنیا همچون آمریکا و اسرائیل، شهادت را تروریسم معنا می‌کنند و معتقدند که اگر کسی در راه خدا و برای دفاع از حقوق و کشورش جهاد و کوشش کند، تروریست به حساب می‌آید.

علاوه بر این نهضت انقلاب اسلامی ایران با رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی فرصت بسیار مناسبی را فراهم آورد تا برای اولین بار یک فقیه جامع الشرایط و برجسته که خود اقدام به تأسیس یک نظام سیاسی کرد، آرا و اندیشه‌ها و دیدگاه‌های خود را درباره مسائل مختلف حقوق بشر و آزادی‌های عمومی با بهره گیری از منابع فقه و در رابطه با جامعه سیاسی اسلامی به دوستداران حضرتش ارائه نماید.

امام خمینی، به صراحت، ترور و اقدامات تروریستی را رفتاری غیر انسانی معرفی می‌کنند. از نظر ایشان، ترور، اقدامی غیر انسانی و در عین حال بسیار ناجوانمردانه است: «تروریست ها نمی‌توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می‌خواهند انتقام بگیرند، بدگمان کرده‌اند. بفهمانید به این‌هایی که این طور کارهایی ناجوانمردانه می‌کنند… به این نحو کشتن که به طور ناگهانی و دزدکی می کشند.»

روابط بین الملل

اما شاید بتوان مهمترین مسئله‌ای که در عرصه بین المللی که کشورهای اسلامی با آن روبرو هستند را مربوط به توزیع قدرت و ساختار نظام بین الملل دانست. در این مورد نیز بیانات امام بسیار راهگشا است. از دیدگاه امام‌خمینی (ره)، نحوه توزیع قدرت در ساختار سیاسی روابط بین‌الملل، نابرابر و ناقض حقوق ملت‌ها و کشورهای ضعیف است. توزیع منابع مادی و طبیعی قدرت در سطح جهان یکسان نبوده و آنچه در ساختار سیاسی عینی نظام بین‌الملل رخ داده است، ناشی از روابط سیاسی نابرابر، اعمال سلطه، نفوذ قدرت‌های بزرگ و وابستگی سیاسی کشورهای تحت سلطه است.

ایشان در این زمینه می‌فرمایند: «قدرت در دست ظالم، دنیا را به فساد می‌کشاند؛ چنانچه قدرت در دست زورمندانی باشد که عاقل نیستند، مهذب نیستند، مصیبت، بار می‌آورد.»

امام‌خمینی (ره)، بر این عقیده بودند که اردوی سرکوب‌گران که متشکل از دو ابرقدرت و چند قدرت بزرگ است، در برابر اردوی مستضعفین که مرکب از چند کشور اسلامی و بقیه جهان سوم است، ایستاده و آنها به دنبال سلطه بیشتر بر کشورهای مسلمان و جهان سوم بوده‌اند: «از جمله نقشه … بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده، از خویش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است، به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را، به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله‌گاه عالم دانستند و وابستگی به دو قطب را از فرایض غیر قابل اجتناب معرفی نمودند.... غم انگیزتر آنکه، آنان ملت‌های ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته‌اند….»