خبرگزاری مهر، گروه استانها: شهادت امام محمد تقی الجواد (ع) برای دلشکسته ها، تکیه گاهی عجیب است چرا که عرشیان و فرشیان او را «باب الجواد» میخوانند، باب الجواد بودنِ نهمین اختر تابناک امامت و ولایت یک طرف، جوانِ ولی نعمت ما ایرانیها یعنی امام رضا (ع) هم یک طرف چرا که همه روزنههای امید اجابت دعا در این روز باز است تا امام رضاییها از سمت «بابُ الجواد» خود را به خدا برسانند.
عزمِ خادمیِ بانوان رسانه
ما گیلانیها هم به وقت دلتنگی توسل میکنیم به خواهر و برادر شمش الشموس علی بن موسی الرضا (ع). اینجا بود که به بهانه شهادت باب الحوائج حضرت جواد علیه السلام بانوان بسیج رسانه گیلان، عزم خادمی کردند در محضر برادر امام رضا (ع) و عموجان ِحضرت جواد علیه السلام.
شور رو شوقی از جنس وصال و عاشقانه ای به سبک خادمی در جوار حریم آقا سید جلال الدین اشرف هویدا بود، نه گرمای هوا مانع بود نه خستگی ناشی از فعالیتهای سخت حرفه خبر. این بار انگار اصحاب خبر، برای دل خود گام برداشته بودند برای دلی که مملو از دلتنگی بود و چشمانی که برای فراق پنجره فولاد، همچون مرواریدی دست نیافتنی همچون باران بهاری بر پهنای صورت بانوان خبرنگار میدرخشید و ملائکه را به بزم عاشقی اصحاب رسانه دعوت میکرد.
هر کس گره افتاده به کارش خبر کنید
مسافت جاده گذشت و هر کدام از بانوان رسانه هم نجوا میکردند و به دور از هیاهوی دنیا انگار میخواستند به بهانه شهادت «باب الحوائج» استخوانی سبک کنند و نجوایی سر دهند که «هرکس گره افتاده به کارش خبر کنید، روضه به نام باب الحوائج است».
رسیدیم به حیاط میزبان یعنی آقا سید جلال الدین اشرف، هرکدام از بانوان خبرنگار ما گوشهای از کار را گرفتند تا سفرهای کوچک اما به وسعت آسمان پهن کنند، با همان خلوص نیت شروع کردند به خواندن دعای توسل و زیارت عاشورا و آنگاه گفتند: «پسر موسی بن جعفر آقا سید جلال الدین! میشود به برادرتان امام رضا سلام ما را برسانید و بگویید اگر چه از «باب الجواد» دوریم اما آمدهایم در جوار شما برای جوادش خادمی کنیم و استخوانی سبک کنیم.
خادمی به سبک پرستار خبرنگار گیلانی
خانم سارا ناصری بانوی خبرنگار با سابقه گیلانی که از قضا لباس پرستاری بر تن دارد هم گوشه دیگر صحن خادمی میکند، قلم را بر زمین گذاشت و لباس پرستاری پوشید و شروع کرد به ویزیت زائران آقا سید جلال الدین اشرف تا اینگونه ارادت و خادمی خود را ثبت کند.
خدمات جهادی آن مرد خستگی ناپذیر
فرماندار آستانه اشرفیه جهت خیر مقدم آمد و همسر شهید مدافع حرم هم در جمع بانوان بسیج رسانه حاضر شد و از خاطرات شهدا برای بانوان ما سخن گفت و وقتی از شهدای خدمت و خدمات جهادی آن مرد خستگی ناپذیر سخن گفت، بانوان خبرنگار ما هم که خود در این مساله دستی بر آتش داشتند، به یاد شهدای خدمت سوگواری کردند و فرصت را مغتنم شمرده و به تبیین انتخابات پیش رو پرداختند.
خادمی چایخانه ویژه بانوان بسیج رسانه
حالا نوبت خادمی در چایخانه امام رضا (ع) بود، خادمی چایخانه ویژه بانوان بسیج رسانه آن هم در ایام باب الحوائج با صدای کبوتران حرم، لحظاتی وصف ناشدنی رقم زده بود لحظاتی از جنس ملکوت. بچهها تقسیم کار کردند. سماورها را روشن کرده و شروع به آماده سازی چایخانه برای پذیرایی از زائران کردند همه چیز روحانی و معنوی در حال انجام بود تا اینکه دیدم گوشه چشم خادمان خبرنگار ما از مرواریدهای زیبای الهیتر شده و سمت حرم نجوای یا «علی بن موسی الرضا» سر میدهند، کاش قلم توان ثبت این لحظات را داشت.
یادشان رفته بود که خبرنگارند!
زائران میآمدند، یکی چای میریخت، یکی استکانها را میشست آن یکی قند و مخلفات دیگر را آماده میکرد و آن یکی … جالب بود انگار هیچکس یادش نبود خبرنگار است و باید خبر بنویسد، انگار امروز را آمده بودند برای خود باشند نه دوربین دست گرفتن و نه گوشی! آنها آمده بودند فقط برای باب الحوائج خادمی کنند و از امام رضا (ع) بخواهند که دلهایشان را به نورش همیشه منور بدارد.
به وقت دل کندن!
دیگر وقت رفتن بود، مگر دل کندن امکان داشت!؟ اما باید میرفتیم. از بانیان برنامه و میزبانان تشکر کردیم و حساب اجرشان را به خدا سپردیم.