به گزارش خبرنگار مهر، فیلم سینمایی «عطرآلود» به کارگردانی هادی مقدم دوست و بازی مصطفی زمانی و هدی زین العابدین این روزها در سینماهای کشور اکران شده است که به همین مناسبت فرهاد خالدی نیک منتقد سینما در یادداشتی نگاهی به این فیلم سینمایی داشته است.
در این یادداشت آمده است:
«عطرآلود»؛ جدیدترین اثر سینمایی هادی مقدمدوست در مقام کارگردان است. کارگردانی که اگرچه ساخت فیلم سینمایی «سر به مهر»، اپیزودی از «هیهات» و سریال تلویزیونی «سرباز» را در کارنامه دارد ولی بیشتر به واسطه همکاری با حمید نعمتاله در نگارش فیلمنامههای آثار موفقی چون «بیپولی»، «وضعیت سفید»، «آرایش غلیظ» و البته «شعلهور» شناخته میشود. این چنین است که وقتی نام مقدمدوست به میان میآید، علاقهمندان جدی سینمای ایران، ناخوداگاه به یاد فیلمنامهنویسی میافتند که با کسب جایزه بهترین کارگردانی بخش نگاه نو در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر، نشان داد که در زمینه کارگردانی نیز حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. با این وجود جالب اینجاست که مقدمدوست برای ساخت «عطرآلود»، به سراغ فیلمنامهای از حسین حسنی رفته است. مسالهای که نشانههایی از وجود ویژگیهایی خاص در قصه و فیلمنامه «عطرآلود» به همراه دارد. شاید مهمترین این ویژگیها را باید در خط اصلی قصه جستجو کرد. قصهای شخصیتمحور که به طرز جالب توجهی از دنیای خوش بوی عطرها و عطرسازان بهره میگیرد تا فضایی کم و بیش متفاوتی را پیش روی مخاطب قرار دهد. فضایی که از همان سکانسهای ابتدایی فیلم و از قضیه کتابی با کاغذهای عطری، شکل میگیرد تا شاید مشام مخاطبان را به یاد بوها و عطرهای خاطرهانگیز دوران زندگیاش بیندازد. کتابی با عنوان «همه آنچه با دماغ میبینی» که نوشته علی رزاقی (با بازی مصطفی زمانی) است و خیلی زود ما را با علائق و گرایشهای ذهنی قهرمان فیلم آشنا میکند. علائقی که توجه دیگر شخصیت اصلی فیلم، عاطفه (هدی زین العابدین) را نیز جلب میکند تا اندکی بعد، این دو رویاهای شیرینشان را در زیر یک سقف دنبال کنند.
ازدواج علی و عاطفه این فرصت را فراهم می کند تا مقدمدوست بار دیگر به طرح مضامین مورد علاقهاش در مسایل زناشویی و چالشهای خانوادگی بپردازد. مسایل مهم و بنیادین اخلاقی که مقدمدوست در فیلم «سر به مهر» و سریال «سرباز» نیز پرداختن به آن را در دستور کار قرار داده و نشان داده بود که دغدغه طرح، کنکاش و ارایه راه حل برای برای برون رفت از معضلات مبتلابه زوجهای جوان را دارد. معضلاتی که گاه از دایره خانواده فراتر رفته و فرد را در اجتماع با بحرانهایی دو چندان رو به رو می کند. در «عطرآلود» نیز قضیههایی چون بیماری صعب العلاج علی، تولد قریب الوقوع فرزند، مشکلات اقتصادی خانواده و چالشهای ذهنی علی و عاطفه در چگونگی مواجهه با این اتفاقات پیشبینی نشده، به سوژههای اصلی فیلم تبدیل میشوند. سوژههایی که بیشترین زمان فیلم را در بر گرفته و باعث همراهی مخاطب در سفری که قهرمانان قصه طی میکنند، میشود.
هرچند این همراهی در لحظاتی با اختلال مواجه میشود. به ویژه لحظاتی که عنصر تصادف، در فیلمنامه پُررنگ شده و اتفاقاتی رقم میخورد یا شخصیت اصلی فیلم تصمیماتی میگیرد که در فیلمنامه، زمینه چینی لازم برای باورپذیر ساختن آن پیشبینی نشده است. تصمیماتی نظیر دور انداختن داروی سقط جنین توسط علی یا همکاری در فروش طلا با شخصی که چندان قابل اعتماد نمینماید. اینها برخی از لحظاتی است که قهرمان قصه مجبور به اتخاذ تصمیمات خلق الساعهای میشود که هرچند مخاطب چارهای جز پذیرش آن ندارد ولی به سختی در باور میگنجد که از چنین شخصیتی این گونه رفتارها سر بزند. رفتارهایی که حتی به نظر میرسد دیگر شخصیت اصلی فیلم عاطفه نیز آنها را باور ندارد.
از سویی دیگر شخصیت عاطفه به مراتب کنشمندتر و مستحکمتر پرداخت شده و به تصویر درآمده است. اوست که از همان ابتدا ایده تولید عطر «ع» را ارایه میدهد و یا با اجرای ایده جالب توجه گفتوگوی تصویری با نورا (فرزندی که در راه است)، زمینه علاقه هر چه بیشتر علی به نورا و در نتیجه امیدواریاش به ادامه حیات را فراهم میکند. نورایی که با آمدنش قرار است نور امیدش را به زندگی علی و عاطفه بگستراند. زندگی مشترکی که هر چند با توجه به بیماری طاقت فرسای علی، معلوم نیست چه مدت به طول بینجامد اما با اتفاقات رخ داده در طول این مسیر، از چنان کیفیتی برخوردار شده است که کمیتش را از اهمیت میاندازد.
در عین حال هادی مقدمدوست در مقام کارگردان، به خوبی از پس هدایت بازیگران برآمده و موجب شده مصطفی زمانی و هدی زین العابدین در ایفای نقشهای دشوار خویش، نمره قبولی بگیرند. کوروش تهامی نیز با آن که حضوری کوتاه در فیلم دارد و داستانک مربوط به او و خانوادهاش، یکی از علامت سوالهای بدون پاسخ فیلم است، در قالب سیمایی متفاوت، موفق ظاهر شده است. بیشترین نقاط قوت فیلم را اما باید در تصویربرداری و البته موسیقی فیلم جستجو کرد. دوربین روزبه رایگا به خوبی در خدمت محتوای فیلم در آمده تا «عطرآلود» از جنبه بصری با حرفه و علائق علی کاملا متناسب باشد. به ویژه در سکانسهای مربوط به نوجوانی علی که نماهایی تماشایی از جستجوهای کودکانه علی باعث میشود نقبی دلپذیر به گذشته خاطرهانگیز این شخصیت زده شود. شخصیتی که انگار تمامی خاطراتش، عطرآلود است. در عین حال نمیتوان از «عطرآلود» گفت و اشارهای به موسیقی متن آن نکرد. موسیقی متن دلنشینی که توسط مسعود سخاوتدوست ساخته شده و در اغلب سکانسها، به درستی روی تصاویر نشسته است. موسیقی متنی که به گوش داوران چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر نیز خوش نشست تا سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن آن جشنواره را به سخاوت دوست اهدا کنند.
با تمام این اوصاف تماشای «عطر آلود» و توجه بیشتر به ایده اولیهاش، بار دیگر وجود ایدههای بکری را که ظرفیت پرداختن به آنها در سینما و تلویزیون وجود دارد، یادآور میشود. ایدههایی کمتر دیده شده که تامل بیشتر روی آنها میتواند دریچههای تازهای را به روی دیدگان مخاطبان آثار نمایشی بگشاید.