به گزارش خبرگزاری مهر، در موضوع تمدن بشری مهمترین مدخل، مدخل تمدن اسلامی است و تأثیرگذارترین امر در تمدن اسلامی مسئله رهبری و زعامت جامعه اسلامی یا همان ولایت و هدایت است. این موضوع در برجستهترین وصف خود رهبری پیامبر عظیم الشان اسلام رخ مینماید و پس از آن در طبقات امامت در دوران مختلف تاثیرگذارترین عنصر هستی است.
حجتالاسلام والمسلمین محمد جواد ابوالقاسمی مدرس حوزه و دانشگاه در جلسهای که با همت مجمع جهانی شیعه شناسی، دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه نرجس خاتون و شهرداری اندیشه برگزار شد، با مقایسه رفتار بنیاسرائیل در عدم پذیرش ولایت جانشینان موسی با مسلمانان حاضر در حجهالوداع گفت: اولین امت از امم الهی که اجازه حکومت گرفت یهودیان بودند. «جَعَلَکُمْ مُلُوکًا وَآتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ» ما به شما مُلک دادیم و قبل از شما کسی اجازه مُلک نگرفت. این حکومت توسط حضرت موسی به صورت تدریجی به دست آمد.
خداوند در قرآن میفرماید: «و َلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا» ما در بنی اسرائیل ۱۲ نقیب مبعوث کردیم یعنی ۱۲ تیره سیاسی و ۱۲ رهبر. نقیب یعنی مدیر و رهبر سیاسی. و فرمود و قال الله انی معکم خدا فرمود من با شما هستم.
اما چند شرط دارد: «و َقَالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ» نماز بخوانید. زکات دهید و به این نقبا ایمان داشته باشید و یاری رسانید. بنی اسرائیل نماز و زکات را رها نکردند حضرت موسی را هم قبول دارند پس چرا لعن و عذاب شدند؟ چون نقبا را قبول نکردند. یعنی انبیایی که حکومت داشتند گفتند ما حاضر به حکمی نیستیم که نبوت و حکومت را یکجا به کسی دهد. و این کفران نعمت باعث شد آنها عذاب ببینند.
عذاب چه بود؟ «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا» غذاهای پاکیزه برای آنها حرام شد. زندگی روزانه آنها مختل شد. الان سختترین چیز در زندگی یهود مسئله غذا است.
خداوند به آنها فرمود: از نسل اسماعیل پیامبری مبعوث خواهم کرد. ابن کثیر در البدایه و النهایه ترجمه قدیم عهد قدیم را آورده و میگوید: یهودیها به فرزندان اسماعیل امی میگویند، چون برای برادران اسماعیل کتاب نازل شده بود و برای اسماعیل کتابی نبود. من ذریه او را گسترش میدهم. در نسل او فردی خواهد بود که برای او امت داده و ۱۲ امام در ذریه اش قرار میدهد. شما ۱۲ نقیب از ذریه یعقوب را قبول نکردید و به عذاب رسیدید.
آیه دیگر در سوره اعراف: «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة والإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر ویحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث» امی یعنی چه؟ یعنی نسل اسماعیل علامتهایی دارد که در این آیه به مؤمنین یهود معرفی کرده است. اول امر به معروف و نهی از منکر و حلال بودن طیبات در دین ایشان همان چیزی که برای شما حرام بود و حرام بودن خبائث از نشانههای ایشان است. در ادامه آیه میفرماید: «و یضع عنهم إصرهم والأغلال التی کانت علیهم فالذین آمنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا النور الذی أنزل معه أولئک» وظیفه شما این است ایشان را یاری کنید. نکته مهم آیه کلمه «اتبعوا النور الذی انزل معه» است. یعنی تسلیم نوری که همراه ایشان است باشید و هم باید از آن نور دوم را که همراه ایشان است اطاعت کنید.
عدم پذیرش ولایت در قوم یهود
در عهد قدیم آن ده نوری که به جبل فاران خواهد آمد، پیامبری که شتر و نوری همراه دارد. اگر این پیامبر آمد باید از آن نور دوم تبعیت کنید. در روایت با سند معتبر در کتب اهل سنت آمده است: من و علی نوری نزد خدا بودیم. یهود میداند زمانی که حرف از حلال کردن غذاهای طیب مخصوصاً گوشتی شد، زمان تبعیت از نور دوم است به همین خاطر پیامبر در حجه الوداع ده روز به مردم غذاهای گوشتی داد.
به یهود توصیه شده بود: نماز را بر پا دارید، به رسولان ایمان داشته باشید و حکومت رسولان را بپذیرید. بنی اسرائیل نماز را نقض نکردند. کفر نعمت آنها بر سر پیامبرانی بود که حکومت داشتند، حکومت و نبوت را یک جا نپذیرفتند.
«حرمنا علیهم طیبات» عذاب اینها اینگونه شد که غذاهای طیب برایشان حرام شد و امروز یهود سختترین احکام درباره غذاها را دارند که خیلی از غذاها برایشان حرام است. سختترین احکام برای اینها غذاست.
خداوند فرمود: حال که شما نبوت و حکومت را نپذیرفتید. پیامبری از نسل حضرت اسماعیل خواهد آمد که هر دو را خواهد داشت.
ابن کثیر: به آن پیامبر که ذریه اسماعیل است و به او گویند امی، (امی در تورات یعنی پیامبری که نواده اسماعیل است) امت خواهم داد و ۱۲ امام خواهم داد. ۱۲ نبی به اسرائیلی دادم، قبول نکردند. من شما را عذاب دادم پس دورهای خواهد بود که ۱۲ وصی به پیامبر امی خواهم داد.
خدا به پیامبر دستور داد همه را برای حجه الوداع دعوت کن: «و اذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق نفرمود اذن فی المسلمین» فرمود: الناس یعنی همه و یهودیان.
«لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَیَذکُرُوا اسمَ اللَّهِ فی أَیّامٍ مَعلوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُم مِن بَهیمَةِ الأَنعامِ فَکُلوا مِنها وَأَطعِمُوا البائِسَ الفَقیرَ» ایام معلومات معلوم است. خدا از اول ذی الحجه کارناوال غذاهای گوشتی راه انداخت. هدف این است که در حج سمت شما بیایند و زیارت بیت عتیق هدف دوم است، هدف اول مهمتر است.
چهارپایان برای شما حلال شد. مگر حرام بود؟ این برای یهودیان است که از قبل کدها را دریافت کرده بودند. یهودیانی که در ظاهر مسلمان بودند این حکم را گرفتند. در یکی از روزها آیه «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الْدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِاللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا» نازل شد. سوال این است چرا بین معرفی غذاهای حرام و خبائث مساله اتمام و اکمال دین مطرح است؟ این ولایت چه ربطی به خوراکیها دارد؟
این پیچیدگی سنت الهی است که یهودیان نقبای موسی را قبول نکردند و در غذاها دچار عذاب شدند. اما مجدداً پیامبری آمد و فقط چند خوراکی حرام را معرفی کرد. دیگر وقت تبعیت از نور دوم است. بعضی از یهودیان به ظاهر مسلمان نتوانستند تحمل کنند لذا قرآن میفرماید: «سْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ» چه چیزی بر ماحلال شد؟ میفرماید: طیبات. مگر طیبات حرام بود؟ بله برای قومی حرام بود.
اول سوره مائده سخترین آیه برای تفسیر است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعَامِ». وفا کردن به عهد چه ارتباطی به حلال شدن چهار پایان دارد؟ یعنی به عهدی که آن عهد امامت است وفا کنید. چون آن نور دوم که بیاید متوجه میشوید آن پیامبر امی و نور همراهش تمام نشانهها را دارند. این آیه دلالت روشن و علامت واضح دارد.
عدهای از یهودیان دنبال جدا کردن حکومت از امامت بودند. «وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ». غدیر چند هزار سال پیشینه دارد.
در غدیر خم چه گذشت؟
در حجه الوداع چند اتفاق افتاد. در روز ۱۲ ذی الحجه پیامبر با تعدادی اصحاب جمع شدند و فرمودند: بعد از من ۱۲ خلیفه.. تا فرمودند ۱۲ خلیفه عدهای سر و صدا کردند. «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» مهمترین و اولین دشمن الذین آمنوا که رهبر آنها حضرت علی ﷺ است یهود میباشد. این دشمنی قرنها قبل شروع شده است. دشمنی اسرائیل با ما دقیقاً همین است. تنها گروهی که دین سیاسی را بر اساس ایدئولوژی حاکم میکند شیعه است.
پیغمبر در حجه الوداع در روز دوازدهم میخواستند که درباره دوازده خلیفه صحبت کنند. در عرفات حدیث ثقلین را خواندند، در منا کنار آن جایی که سنگ میزدند؛ حدیث دوازده خلیفه را خواندند. برای اکمال اعمال به مکه برگشتند و کنار چاه زمزم حدیث ثقلین را خواندند، اما آیه نازل شد: «بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس …»
در این آیه بحث حفظ دین نیست، بحث حفظ شخص پیامبر است. یک عدهای برای شخص پیامبر نقشه کشیدند و خدا او را حفظ خواهد کرد. قصد ترور شخص بود یا شخصیت پیامبر؟ پیامبر هدف است. ولی پیامبری که خدا حفظ میکند شخص پیامبر است یا شخصیت؟ شیعه و سنی میگویند: پیامبر مسموم از دنیا رفته است. پس وعده حفظ، برای حفظ جان پیامبر نیست، برای حفظ شخصیت پیامبر است.
در این آیه کلمه "یعصمک" آورده است نه "یحفظک" یعنی خدا عصمت را برای شما نگه میدارد. مسیحیها و یهودیها پیغمبرشان را معصوم نمیدانند، اما مسلمانان چه شیعه و چه سنی اعتقاد دارند که پیامبر معصوم است.
نقشه این بود جایی که پیامبر آمد علی بن ابی طالب را معرفی کرد، ما سر و صدا میکنیم، میگوئیم نعوذ بالله پیغمبر دارد هذیان میگوید. اینها اطرافیان پیامبر و چند سال با حضرت بودند. در مکهای که همه تازه مسلمانند، اگر اطرافیان پیامبر، بگویند پیامبر دوباره جنون آنی گرفته است و دارد هذیان میگوید، چیزی از عصمت باقی نمیماند. پس میخواستند جایگاه عصمت را هدف قرار دهند. خداوند با یک نقشه بسیار ساده طرح آن را به هم ریخت.
والله یعصمک خدا شما را حفظ میکند. حضرت دستور دادند فردا همه راه بیفتند به سمت غدیر خم، غدیر خم چه جایی است؟ خیلیها در ترجمه فارسی میگویند «برکه»، ترجمه برکه غلط است. آبگیر درست است؛ آبگیر یعنی سیلی که میآید و در یک جا جمع میشود. چشمه ندارد، جوی آب ندارد یا باران شدید میآید یا آب جمع میشود. اصلاً کلمه غدیر از غدر آمده است، به خاطر اینکه به کاروانها خیانت میکرد. کاروانها میآمدند میدیدند این جا آب هست. هنگام برگشت میدیدند آب نیست و از تشنگی میمردند. غدیر محل اتراق کاروان نیست. چون آب دائمی ندارد، آبگیر است. در طول تاریخ کسی در آن منطقه زندگی نمیکرده است.
امام رضا در راه مشهد یک قدمگاه دارند. پس چرا در غدیر کسی زندگی نمیکند؟ چون غدیر اساساً جای زندگی نبود. آب که جمع میشد، به خاطر سنگ ریزهها در زمین فرو میرفت و زیاد باقی نمیماند. اما در زیر زمین سنگ وجود داشت. آب در زیر زمین حالت جریان پیدا میکرد، بعضی از جاها آب میماند. هوا بسیار گرم بود و رطوبت بالا میرفت و بیماریهای عفونی زیاد میشد. آن منطقه پر از بیماریهای عفونی بود خودشان میگفتند اگر بچهای در غدیر به دنیا بیاید جوانی را نمیبیند. پیامبر دستور دادند فردا در غدیر جمع شوید. منافقین هم میدانستند فردا یومالزینه است، خبر دارند امیرالمومنین میخواهد انتخاب شود. گفتند پیغمبر میخواهد ما را ببرد غدیر و از ببرد به جوخه تا در آنجا اعلام کنند، از این رو خواستند که زودتر به جوخه بروند و جاگیر شویم.
آن روز هوای غدیر گرم و خشک بود. عربهای بیابان نشین میگفتند ما در زندگی هیچ روزی گرمتر از آن روز ندیده بودیم. گرما هوا را خشک کرد و بوی بد از بین رفت که در این صورت بیماریها در هوا منتقل نمیشوند. کاروان به غدیر رسید ولی منافقان زودتر به جوخه رفتند. در آن محل سه درخت و یک آبگیر وجود داشت. مردم یا نزدیک آب بودند یا زیر درختان میرفتند. پیامبر همه را موظف کرد که نیها و خارها را کندند و سنگ ریزه ها را جمع کردند. سپس روی این سه تا درخت یک پارچه انداخته و سایبان بزرگی درست کردند. در غدیر همه روی زمین نشستند. عده کنار آبگیر نشستند. لذا پیغمبر ابتدا خطبهای طولانی خواندند همه حاضر نبودند. وقتی خبر به آنها رسید همه جمع شدند. پیغمبر دوباره یک خطبه کوتاه خواندند که در این خطبه کوتاه همه بودند.
علت اینکه خطبه کوتاه نقل شده ولی خطبه بلند کمتر نقل شده همین است. اما حضرت قبل از اینکه شروع به ایراد خطبه کنند، فرمودند: بفرستید آنهایی که جلو جلو به جوخه رفتهاند برگردند. آنها دوباره برگشتند. یک ساعت و نیم در گرما رفتند و یک ساعت و نیم برگشتند. گلوشان خشک شده بود و دور و بر پیامبر همه جاهای مهم گرفته شده بود، اینها میخواستند سر و صدا کنند ولی نمیتوانستند، «و مکرو و مکر الله والله خیر الماکرین» خیلی ساده؛ با این فکر که پیغمبر که این خبر را که در غدیر اعلام نمیکند رفتند به جوخه ولی وقتی برگشتند دیگر کار از کار گذشته بود. پیامبر بالای منبر رفته و خطبه را شروع کردند.
«فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَقِیلَ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ» از عصبانیت رنگ چهرههای منافقان سیاه شد. یکی از آنها گفت خوب است که چشمشان بزنیم. آیه نازل شد: «إِن یَکَادُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزلِقُونَکَ بِأَبصَرِهِم لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّکرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجنُون» این چشم زدنها اساسش برای یهودیها است. یهودیها خیلی در این زمینهها متخصصند. هرکاری خواستند بکنند خدا با سادهترین ابزار قضیه را حل کرد.
امیرالمومنین یک پله جلوتر از پیامبر و رسول خدا بالای منبر شروع به خواندن خطبه کردند: آی مردم من در میان شما دو شیء گرانبها گذاشتم کتاب و عترت. و هو هذا: و این علی بن ابی طالب است. پیامبر فریاد زد: آی مردم «من کنت مولا فهذا علی مولا»
عکسالعمل منافقین بعد از اعلام جانشین پیامبر در غدیر
منافقین یک نقشه دیگر کشیدند. تصمیم گرفتند وسط راه در گردنه پیامبر را با شترش از بلندی به پایین بیندازند بعد هم بگویند: پیامبر به علی بن ابیطالب گفتند: علی تو را عزل کردم و علی عصبانی شد و پیامبر را هل داد. به همین دلیل است که پیامبر اعجاز را به کار میبرد مرگ، اگر مرگی فتنه شود و راه جواب نداشته باشد، نباید اتفاق بیفتد. جناب عمار در آن شب به واسطه نوری که از چهره پیامبر تابید منافقین را دید. به رسول خدا گفتند این منافقین را بکشیم؟ پیامبر فرمود: نه اینها یک فتنهای دارند که باید انجام شود.
حضرت را مسموم کردند. ایشان بیهوش شدند لذا منافقان فکر کردند پیامبر از دنیا رفته است. عدهای از گفتند، کسی برود سریع نماز بخواند و شایعه کند که دیشب پیامبر علی را عزل کرد.
این اتفاق در زمان حضرت موسی نیز سابقه دارد. قوم حضرت موسی گفتتند: ما میخواهیم خدا را ببینیم. ۷۰۰۰ نفر این درخواست را داشتند. حضرت موسی فرمودند: از هر ۱۰ نفر یک نفر گزینش شود ۷۰۰ نفر باقی ماندند. پای کوه موسی گفت: از هر ۱۰ نفر یک نفر گزینش شود. ۷۰ نفر شدند. بالای کوه صاعقهای آمد و آن ۷۰ نفر مردند و حضرت موسی بیهوش شد.
آن ۷۰۰ نفر گمان کردند کوه منفجر شد و همه مردند. لذا پیش سامری و گفتند: موسی مرد و (اخرج لهم…) سامری هم چیزی که از قبل آماده کرده بود را بیرون آورد. «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُواْ هَاذَا إِلَاهُکُمْ وَ إِلَاهُ مُوسیَ فَنَسی» و گفت تا روز سیام صبر کنید اگر صبر کردیم و موسی نیامد یعنی مرده است. روز سیام موسی میخواست برگردد اما دستور آمد که ۱۰ روز دیگر هم صبر کن. حضرت موسی نیامد اینها هم خوشحال شدند. اما چیزی که باعث شد نقشه آنها به هم بریزد برگشتن موسی علیه السلام بود.