خبرگزاری مهر، گروه بینالملل: در خردادماه سال ۱۴۰۲، قطر میزبان نماینده سازمان ملل متحد و نیز نمایندگان برخی کشورها بود تا در جریان نشستی، راهکارهای بهبود شرایط در افغانستان را حدود دو سال پس از به قدرت رسیدن طالبان ارزیابی کنند؛ نشستی که اکنون با نام نشست اول دوحه شناخته میشود.
چند ماه بعد، در آذرماه سال گذشته، دومین نشست دوحه برگزار شد. این بار نمایندگان طالبان نیز به طور رسمی توسط قطر دعوت شدند اما به دلیل عدم رعایت شروط مدنظرشان حضور نیافتند. طالبان خواستار آن بود که به عنوان تنها نماینده افغانستان در جلسات حضور یابد و فعالان سیاسی دیگر افغانستان نباید نماینده این کشور به حساب بیایند. پس از آنکه کشورهای شرکتکننده با این شروط مخالفت کردند، نشست دوم نیز بدون حضور طالبان به پایان رسید.
بسیاری از تحلیلگران عقیده داشتند چنین نشستهایی بدون حضور طالبان شکستی تمامعیار به حساب میآیند و مواردی که دیگر کشورها بر سر آنها توافق میکنند هرگز عملی نخواهد شد. در مقابل، عدهای در موافقت با عدم پذیرش شروط طالبان و حضور فعالان مدنی افغانستان در این نشستها، چنین اقداماتی را در راستای انزوای هرچه بیشتر طالبان و به رسمیت نشناختن آن مورد ستایش قرار دادند. تحلیلی که با گذشت زمان نادرستی آن اثبات شد.
اکنون، در دهم و یازدهم تیرماه نشست سوم دوحه که در نوع خود نخستین به شمار میرود برگزار شد. در این نشست ذبیحالله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان، در رأس هیئتی ۶ نفره برای اولین بار حضور یافت. این امر بدون تردید به منزله پیروزی بزرگی برای طالبان به حساب میآید چراکه از شروط خود عقبنشینی نکرد و دیگر کشورها را مجاب به پذیرش آنها کرد. در نشست سوم دوحه، زنان فعال سیاسی افغانستان حضور نداشتند. همین مسئله سبب اعتراض بسیاری از گروههای فعال مدنی افغانستان شد. اما چه چیزهایی این نشست را از دو دوره قبل متمایز میکند؟
نشست سوم؛ رخدادی متفاوت
آنچه بیش از همه در رابطه با نشست اخیر باید مورد توجه قرار گیرد، شرایطی است که سبب شد روند تعامل با طالبان تسهیل شود. جامعه جهانی پس از شکست طرحهای بیشماری که از بیرون به شرایط خاص افغانستان تحمیل میکرد، اکنون دریافته است که طالبان واقعیتی است که باید آن را پذیرفت. انزوای طالبان نه تنها منفعتی برای مردم افغانستان در پی نخواهد داشت بلکه سبب شدت یافتن بحران خواهد شد. کنار گذاشتن طالبان و به رسمیت نشاختن آن طی این سالها سبب نشده تا وضعیت تحصیل دختران بهبود یابد بلکه تشدید تحریمها روز به روز وضعیت زندگی را برای مردم دشوار ساختهاست.
طالبان نیز برای نجات اقتصاد متلاطم افغانستان از یک سو و مبارزه با معضل مواد مخدر از سوی دیگر، خود را ناگزیر از تعامل با جهان بیرون میداند و در این راستا هم مناسبات دوجانبه و هم شرکت در چنین جلساتی را به مثابه روزنهای برای عبور از وضعیت فعلی تلقی میکند، در نتیجه مجموعه این امور سبب به ثمر نشستن جلساتی با حضور نمایندگان طرفین شد.
با این وجود، دور از واقعیت است اگر نشست سوم دوحه را کاملاً موفقیتآمیز تلقی کنیم. در درجه نخست، مسائل محوری برای طرفین حاضر در نشست تفاوتهای عمدهای داشت. در حالی که نمایندگان سازمان ملل و کشورهای اروپایی به دنبال تأکید بر مسائل مرتبط با حقوق بشر و وضعیت زنان و دختران در افغانستان بودند، نمایندگان طالبان محور گفتگو را بر مسائل اقتصادی و سیاست خارجی اقتصادمحور قرار دادند. به عبارت دیگر سازمان ملل به دنبال مشروط سازی به رسمیت شناختن طالبان توسط دیگر کشورها به انجام اصلاحاتی در حوزه زنان و حقوق بشر است، حال آنکه نمایندگان طالبان در پی تعاملی اقتصادی با کشورهای جهان برای خروج از انزوای بینالمللی هستند.
نماینده طالبان در این نشست ویدئوهایی از نابودسازی مزارع کشت خشخاش نمایش داد و به دنبال آن خواهان یاریرسانی کشورها در ایجاد کشت جایگزین شد.
طالبان همچنین خواستار رفع تحریمها علیه دولت افغانستان، لغو محدودیتهای بخش خصوصی و بازگرداندن داراییهای مسدود شده بانک مرکزی افغانستان بود که نمایندگان دیگر کشورها در نهایت با تشکیل کمیتههایی برای پیگیری این مسائل موافقت کردند.
نمایندگان طالبان همچنین با نمایندگان ویژه کشورهایی نظیر هند، عربستان، ازبکستان، روسیه، نروژ، ایران، انگلیس، اندونزی، قزاقستان و هلند دیدار کرده و این ملاقاتها را سازنده توصیف کردند. لازم به ذکر است که حسن کاظمی قمی، نماینده ویژه ایران، در این نشست برای تبیین مواضع و توضیح سیاستهای انساندوستانه ایران در زمینه اتباع افغانستانی حاضر در ایران حضور یافته بود.
آیا اهداف محقق خواهد شد؟
نمایندگان کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا و سازمان ملل از زمان به قدرت رسیدن طالبان به دنبال تأثیرگذاری مجدد بر سیاست داخلی افغانستان از طریق تحمیل الگوهایی بودند که کمترین تناسب را با جغرافیا و فرهنگ افغانستان داشت. حقوق بشر، حقوق زنان و وضعیت اجتماعی مردم اگرچه ضروری است مورد توجه قرار گیرد اما پیچیدگیهای بسیاری دارد. نخست آنکه الگوی رفاه اجتماعی و آزادیهای مدنی در بستر هر کشور ویژگیهای متفاوتی دارد و الگوی به کار گرفته شده در جوامع غربی قابلیت تعمیم به کشورهای آسیایی را نخواهد داشت. در درجه دوم، آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که انجام اصلاحات اجتماعی نباید به اهرمی سیاسی برای دیگر کشورها بدل شود، رویکردی که عدم موفقیت آن سبب شد امروز نمایندگان کشورهای اروپایی با طالبان سر میز مذاکره بنشینند.
مسئله وضعیت اشتغال و تحصیل زنان در افغانستان کماکان محل اختلاف طرفین است اما همگرایی در مسائل کمتر مناقشهانگیز مانند اقتصاد ممکن است سبب تسهیل در روند مذاکره در رابطه با موضوعات کلیدیتر شود.
میتوان چنین ادعا کرد که نشست سوم دوحه در فرایند تعامل طالبان با جهان موفقیت قابلتوجهی به همراه داشته اما واقعگرایانهتر آن است که چنین مسائلی را به منزله یک فرایند ارزیابی کنیم نه یک رویداد خلقالساعه. تنها در این صورت است که میتوان به کامیابی گام به گام روشهای دیپلماتیک امیدوار بود.
هدی یوسفی- کارشناس مسائل غرب آسیا