به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی برنامه، دومین نشست از سلسله نشستهای «سینما رو به آینده» روز دوشنبه ۱۸ تیر ماه به همت سازمان سینمایی سوره و با حضور منوچهر شاهسواری، سیدمحمد حسینی، مهدی جوادی و بابک خواجهپاشا در سالن شهر هنر پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.
ابتدا منوچهر شاهسواری عنوان کرد: من بهعنوان عضو شورای پروانه ساخت، با شکل فعلی آن مخالفم. اگر چیزی به عنوان مساله این وسط وجود دارد، ما برای حلش، به دانش نیاز داریم که فراتر از پدیده است. من فکر میکنم بدون دانش مسالهای حل نمیشود و اگر بدون دانش درباره مسالهای نظر دهیم، به استمرار آن کمک کردهایم. بعضی از آدمها، موقعیتها و شرایط پیرامون راهحل، ایدهای ندارند و صرفاً توجیه مساله میکنند.
وی افزود: ما باید دوباره به معنای واژهها برگردیم چون هر واژهای در ذهن ما با یکدیگر متفاوت است. من چند سال گذشته در جلسهای اعلام کردم که در جهان متحول شده و در جهان دیجیتال بسیاری از واژهها بیمعنی شدهاند و هنوز هم به آن معتقدم. ما اگر الان از سانسور، نظارت یا هدایت حرف میزنیم، دقیقاً از چه چیزی حرف میزنیم. موضوعات فرامتنی، فراانسانی، ایمانی و دینی را نباید وارد این چارچوبها کنیم و در حد انسانی چارچوبها را پیش ببریم. ما باید باور کنیم طوفان تغییرات فرا رسیده، ما جنسی از عاشقان حرفهای هستیم که در مقابل یک باد بیسامان انسانی و فرهنگی قرار گرفتهایم. آیا باید با رویکرد حذف و انتقام این ماجرا را تغییر دهیم یا یکبار بفهمیم که گذشته، گذشته است.
شاهسواری در ادامه صحبتهای خود با بیان اینکه از نظر من بین سینمای رسمی و غیررسمی تفاوتی وجود ندارد و هر ۲ سینما هستند، گفت: همه ما باور داریم که وارد دنیای هوش مصنوعی شدهایم، پس چه چیزی را میخواهیم کنترل کنیم؟ تمام نظامهای کنترلی حتی مدل سینمای کلاسیک آمریکا که میتوانستند روی تولیدات تاثیرگذار باشند، در این عصر محکوم به عقبنشینی هستند چرا که مسیر توزیع و دسترسی به دادهها عوض شده است.
در ادامه این نشست سیدمحمد حسینی درباره بود و نبود پروانه ساخت اظهار کرد: من معتقدم اشکال قصه به این برمیگردد که ما پروانه ساخت را در یک منظومه کلی نمیبینیم و آن را در اکوسیستم سینمای ایران یک تکه جداگانه میبینیم. وقتی شما پدیدهای مانند نظام استودیویی ندارید و کمپانیها وجود ندارند که کار پروانه ساخت را انجام دهند، با شایستگیهایشان امر سانسور را انجام دهند. همچنین نظام آموزشی مبتنی بر دانش بومی نداریم و دچار نظام پارادوکسیکال عجیب غریبی میشویم که فکر میکنیم با حذف یک نقطه همه چیز حل میشود. من معتقدم حذف این چنینی پروانه ساخت به آنارشی موجود دامن میزند اما اگر هدف این باشد که فرآیند انتقال به کمپانی انجام شود، کار درستی است.
وی افزود: بازگشت مسئولیت به نظارت به کمپانیها یک گام بود و ما این مسیر را با کمپانی رفتیم و با سازمان اوج درباره این مساله گفتوگو کردیم. اما وقتی نظام استودیویی و ساختار کمپانی وجود ندارد، نمیتوانیم بگوییم در کشورهای دیگر ساختاری وجود ندارد و آنها میتوانند آزادانه فیلم بسازند؛ اصلاً اینگونه نیست. اتفاقاً نظام استودیویی و کمپانی به شدت نظاممند، قدرمند و هوشمند است و حتی این را درک میکند که فیلمی که میخواهد بسازد، چگونه مدیریتپسینی و ذائقهسازی کند. برای همین است که برای یک کمپانی صیانت از داشتههای معنویاش بسیار محکمتر از حفظ منابع مادیاش باشد. در این سینما قهرمان متولد میشود اما در سینمای پس از انقلاب ایران که جزو زایاترین سینماهای کره زمین بود و میتوانست کاراکترهایش را نگه دارد، هیچکدامشان را حفظ نکرد؛ چون کمپانی قدرش را نداشت. به نظر شما اگر «زینال بندری» برای یک کمپانی بود، رهایش میکرد؟
مهدی جوادی درباره فیلمهایی که سال ۱۴۰۱ توسط فارابی ساخته شده است، بیان کرد: در تیر ماه ۱۴۰۱ ما به شدت استرس فیلمنامه قابل قبول داشتیم اما به هر حال بنده به عنوان مدیرعامل فارابی و همکاران باید تصمیم میگرفتیم که چه چیزی را انتخاب کنیم؟ وقتی به شهریور ۱۴۰۱ رسیدیم، مساله از جنس دیگری عوض شد. مثلاً یکی از چیزهایی که خیلی رسانهای شد موضوع حمید فرخنژاد بود که در ۱۹ شهریور با ایشان قرار بسته و دستمزد را هم پرداخت کرده بودیم. پس ما روزی وارد توافق شدیم که بحرانها قابل حدس نبود. تقریباً ۱۷ پروژه ما قرار بود که در تاریخ ۲۸_۲۹ شهریور کلید بخورد.
وی ادامه داد: ما وارد بحران شدیم و این بحرانها موضوع تعامل ما با سینماگران را دچار چالش کرد. آنها دلگیر بودند و حال خوبی نداشتند. طبیعتاً زمانی که حال یک نفر خوب نباشد، نمیتواند اثر هنری خوب بسازد؛ حالا من به درست یا غلط بودن آن کاری ندارم. مساله بعدی ما التهاب کشور بود، تمام لوکیشنهای ما غیرقابل دسترس شده بود. مثلاً فیلم «هوک» که خیلیها به کیفیت آن ایراد میگیرند، در شرایطی ساخته شد که بازیگر قرارداد را لغو کرد و لوکیشن ما که قرار بود چابهار باشد، به ما اجازه دسترسی نمیداد. مهمترین اتفاق فارابی این بود که ما تصمیم داشتیم فیلمها را بسازیم. ما یک وضعیتی را در فارابی درست کرده بودیم که تک تک آفیشها را خودمان بررسی میکردیم.
جوادی گفت: ما با برخی از دوستان درباره محتوای برخی از آثار نیز چالش داشتیم. شما نمیتوانید بگویید در فضایی که الان هست، فیلم خود را بسازید و هم آن چیزی را که ما میگوییم، دقیقاً بسازید. ما سر «سینما متروپل» دقیقاً همین را داشتیم. آقای باشهآهنگر طرح خوبی آورده بود و فیلم تقریباً خوش ساختی هم ساخته، جزو انقلابیترین داوران جشنواره فجر، مثل آقای حاتمی کیا، سید محمود رضوی و مجید اسماعیلی آن سال در جشنواره فیلم دیدند و گفتند این جزو آبروی جشنواره فجر است. همین فیلم توسط خیلی از دوستان نواخته شد. چه هجمهای علیه فارابی و باشه آهنگر درست کردند. فکر میکنم هنوز هم این فیلم توقیف است. چون با چند سکانس مشکل دارند.
بابک خواجهپاشا در پاسخ به این پرسش امیر قادری که بزرگترین تهدید و امید در سینمای ایران را چه میداند؟ توضیح داد: مهمترین تهدید سینمای ما وجود یاس است. هم در فیلمنامه و هم در خاستگاه فیلمسازان ناامیدی وجود دارد و این مساله به زیست ما برمیگردد. چیزی که من به آن امیدوارم این است که ایرانیان همیشه در سختیها میدرخشند. برمیگردم به این موضوع که پرسیدید مردم میتوانند سانسور کنند؟ این یک نوع بیادبی است و انگار ما به این بیادبی عادت کردهایم.
امیر قادری گفت: اکنون حاکمیت همین کار را انجام میدهد. آیا این یک گام به جلو نیست که این روند از طریق اجتماعی از گروههای مختلف مردم انجام شود؟
بابک خواجه پاشا در پاسخ یادآور شد: ما به جای سانسور میتوانیم از چیزی مانند شعور اجتماعی صحبت کنیم. خانوادههای ایرانی شعور دارند و هویت ما نمیگذارد که به سمت چیز بدی گرایش پیدا کنیم. اکنون هم به همین دلیل است که مخاطبان کمی به سینما میآیند. این حجم از سیاهی، روابط مثلثی، خشم، خشونت و … در پلتفرمهای هیچ کجای دنیا دیده نمیشود. جالب است بدانید که ۹۰ درصد مردم ترکیه سریالهای ترکی تماشا نمیکنند اما الگوی بسیاری از فیلمها و سریالهای ما فیلم ترکیهای است. این آثار فرهنگی را به کشور ما صادر میکنند. متاسفانه پلتفرمهای ما هم چنین فرهنگی را در کشورمان ترویج میکنند. پلتفرمهای ما ناخودآگاه هیجاناتی مانند ارتباط نامشروع، ترس از فرزندآوری، ازدواج و … را ترویج میکنند. ما اسطوره، الگوها و شاخصههای نمایشی زیادی در ایران داریم اما از سریالهای ترکیهای و آمریکای جنوبی الگوبرداری میکنیم. این آسیب بسیار مهمی است.
متن کامل دومین نشست از سلسله نشستهای «سینما رو به آینده» را در اینجا مطالعه کنید.