خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: سه شنبه هفته گذشته روز عزای شیعیان و دوستداران امام حسین (ع) بود؛ روزی که بلاها و مصائب بر سر نوه پیامبر و خاندانش آمد؛ روز عاشورا. رسم است که وقتی عزیز از دست میدهیم؛ بعد از خاکسپاری شب سوم و شب هفتم هم عزاداری میکنیم، دعا میخوانیم و خیرات میدهیم. حالا هفتمین شب شهادت عزیزترین عالم، حسین (ع) پسر علی (ع) و فاطمه (س) است.
بعد از ۱۴۰۰سال، شب سوم و هفتم او، مانند پدر از دست دادهها هستیم و برای لحظه لحظه عاشورا اشک میریزیم. امشب، هفتم آن امامی است که مادرش قبل از شهادتش، ماجرای عاشورا را از زبان پیامبر خدا شنیده بود و برای مظلومیت پسرش گریه و مویه میکرد و دخترش زینب (س) را برای آن روز آماده میکرد.
بارها در روایات مختلف از ائمه علیهم السلام خواندیم که پیامبر (ص) زیر گلوی نوه خود را بوسه زده؛ دقیقاً همان جایی که با خنجرهای کُند بریده میشود. در شانزدهمین نوبت از چلّه شعور «مجله مهر» از دخت پیامبر، حضرت فاطمه زهرا (س) میخوانیم که به پسرش درباره قصاص قاتلان عاشورا چه گفته است. مانند روزهای پیش، روایات این گزارش هم از احادیث اباعبدالله (ع) است که در کتاب «حکمت نامه امام حسین» نوشته مرحوم آیتالله ریشهری جمعآوری شده است.
در متن این کتاب آمده است:
خدایا! میان من و قاتل فرزندم حکم کن...
کتاب عیون الاخبار الرضا به سندش از امام حسین، و او از پدرش علیبن ابی طالب و ایشان از پیامبر خدا شنیدهاند:
فاطمه روز قیامت در حالی محشور میشود که لباسی خونین همراه دارد و یکی از ستونهای عرش را گرفته و میگوید: «ای حاکمترین حاکمان! میان من و قاتل فرزندم حکم کن و به خدای کعبه سوگند، به سود دخترم فاطمه حکم میشود».
علاوه بر این روایت تکان دهنده در بخش دیگری از کتاب مذکور آمده که امام حسین (ع) از جایگاه مادرش در عرش الهی میگوید.
کتاب عیون اخبار الرضا با سندی که به حضرت محمد (ص) ختم میشود نوشته است: «دخترم فاطمه در حالی محشور میشود که جامه کرامت به تن دارد. جامهای که با آب حیات، عجین شده است و مردم به آن مینگرند و از آن به شگفت میآیند. سپس دوباره از جامههای زربفت بهشتی هزار جامه بر او میپوشانند و بر هر جامه به خطی سبز نوشته شده است: دختر محمد را با بهترین صورت و نیکوترین بزرگداشت و به زیباترین شکل به بهشت درآورید».
سرهایتان را بیندازید!
همچنین در کتاب دلایل الامامه از امام حسین (ع) نقل آمده است که ایشان به واسطه پدرش از پیامبر شنیده است:
چون روز قیامت شود منادی ندا میدهد؛ ای مردم دیدههایتان را فرو بخوابانید و سرهایتان را پایین بیندازید تا فاطمه دختر محمد (ص) بگذرد. پس نخستین کسی که پوشانده میشود و دوازده هزار حوریه از بهشت به استقبالش میآیند و نیز پنجاه هزار فرشته سوار بر مرکبهایی از یاقوت که بالها و زمام هایشان از مروارید نو و رکابهایشان از زبرجد و جهازشان از در است و بر هر جهازی، فرشی از ابریشم گسترده است، تا او را از صراط بگذرانند و به بهشت درآورند و بهشتیان همدیگر را به آمدنش مژده میدهند.
فاطمه بر صندلی از نور مینشیند و آنان گرد او مینشینند. آن، بهشت فردوس است که سقفش، عرش رحمان است و در آن دو قصر است قصری سفید و قصری زرد، از مروارید یک شکل در قصر سفید، هفتاد هزار خانه برای محمد و خاندان اوست و در قصر زرد، هفتاد هزار خانه برای ابراهیم و خاندان اوست.
مادر شفاعتمان میکند…
سپس، خداوند فرشتهای برای او روانه میکند که پیش از آن برای هیچ کس نفرستاده است و به سوی کسی پس از او نیز روانه نمیکند و [فرشته] میگوید: «پروردگارت به تو سلام میرساند و میگوید: از من بخواه». فاطمه (س) میگوید: «او سلام است و سلامت از اوست. نعمتش را بر من تمام، کرامتش را برایم مهیا و بهشتش را برایم روا کرده و مرا بر بقیه خلقش برتری داده است. از او حق شفاعت فرزندان و دودمانم و هر کس که پس از من آنان را دوست داشته و به خاطر من رعایتشان کرده است، میخواهم.»
پس خداوند به آن فرشته و در همانجا وحی میکند که: «به او خبر بده که من، او را در حق فرزندان و نسل و دوستداران و رعایت کنندگان آنها پس از او، شفیع قرار دادم. فاطمه میگوید ستایش خدایی راست که اندوهم را برد و چشمم را روشن داشت. پس خداوند بدان چشم محمد را روشن میدارد.