به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آقای بادیگارد» نوشته نفیسه زارعی به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب برداشتی از زندگی شهید مهدی عراقی است.
مهدی عراقی در سن ۱۶ سالگی با فداییان اسلام و شهید نواب صفوی آشنا شد. به سرعت توانست به داخل شورای مرکزی فداییان اسلام راه یابد. در دوران حکومت مصدق وی رابط فعال نواب صفوی و آیتالله کاشانی با دولت بود. در جریان بازداشت نواب صفوی در سال ۱۳۳۰ مهدی عراقی به همراه ۵۲ نفر دیگر معترضانه وارد زندان قصر شدند و در محوطه آن متحصن شدند. اما با یورش مأموران بسیاری از متحصنان از جمله مهدی عراقی بازداشت شدند. عراقی تا تیر ۱۳۳۱ به مدت ۶ ماه در زندان بود.
لوطیهای تهران مثل شهید «طیب حاج رضایی» و «حسین رمضون یخی» با او سر کِیف میآمدند و حرفش را میخواندند، هیئتیها در مبارزه، با او همراه میشدند، زندانیهای سیاسیِ مسلمان او را «بابا» صدا میزدند و برایشان پدری میکرد و از همه مهمتر، پدر یک امت (امام خمینی) او را فرزند خود میدانست و «پهلوان» خطابش میکرد. او اهل زورخانه و ورزش باستانی بود و آبروی محله و زورخانه «پاچنار» و تهران به حساب میآمد. منش و روشش همان منش مولا علی (ع) بود.
نویسنده تلاش کرده در مسیر شناخت مهدی عراقی، با اقتباس آزاد، از روایتهایی که دوستان و همرزمانش گفتهاند و به ثبت رسیده استفاده و اثرش را خلق کند. او سعی کرد مهدی عراقی برای نسل امروز، فراتر از یک فرد حزبی و یا جناحی و در قامت یک انسان جوانمرد روایت و معرفی شود.
روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ حاج مهدی عراقی مدیر امور مالی کیهان و فرزندش حسام عراقی در راه محل کار خود توسط گروه فرقان ترور شدند و به شهادت رسیدند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
روزها و شبهایم را توی همان سلول لعنتی خودم میگذراندم. در جلسات هم مسلکها شرکت نمیکردم. حوصله خودم را هم نداشتم. احساس میکردم آنهمه مبارزه بیخودوبیجهت است و هیچوقت، با چیزهایی که سازمان به خوردمان میدهد نمیتوانیم به هدفمان برسیم. یکباره دلم برای راحله تنگ شد. رفتو آمد آدمها را محو میدیدم. پیش خودم فکر کردم: شاید اگر الان شرایط روبهراه بود و بیرون زندان بودیم، حتماً همه جا را دنبال حاج مهدی میگشتم تا حداقل، او بیاید و به راحله بگوید این سازمان و تشکیلات کوفتی ته ندارد؛ تودهای و چریک فدایی خلق سروته یک کرباساند. حتماً حاج آقا میتوانست راحله را راضی کند؛ چون بارها از بچههای هم مسلک شنیده بودم اجازه ندارند پیش او بروند؛ آنها میترسیدند مبادا حاج مهدی بچهها را نسبت به دروغهایی که به خوردشان دادهاند آگاه کند.
این کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۳۰ هزار تومان عرضه شده است.