به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «قلم سرنوشت» نوشته جعفر شهری توسط انتشارات معین به تازگی به چاپ ششم رسیده است. این کتاب آخرین اثر زنده یاد شهری است که شرحی از زندگانی خودش است.
«قلم سرنوشت» پس از دو رمان «شکر تلخ» و «گزنه» که به شرح دوره کودکی و نوجوانی اختصاص دارد به نگارش درآمده و به دوره میانسالی شهری میپردازد. این اثر زندگی مرحوم شهری و رنجها و مصائبی است که با آنها دست به گریبان بوده است.
جَعفَرِ شَهریباف متولد ۱۲۹۳ در عودلاجان تهران و درگذشته ۶ آذر ۱۳۷۸ در تهران، از نویسندگان ایرانی و پژوهنده تاریخ تهران بود. شهری در دو مجموعه طهران قدیم (۵ جلد) و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (۶ جلد)، حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان میکند. دیگر اثر او، قند و نمک، مجموعهای از اصطلاحات اصیل تهرانی با توضیحات و پیشینه است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
باری مادرم درباره من ابتدا آرزوهای بزرگ داشت که به مرور زمان و رو کردن هر نامرادی و شکست، قسمتی از آنرا فرو گذاشته به کمترین قناعت کرده بود. آرزو داشته بود که وزیر و وکیل بشوم اما نمیدانست آن هم نوعی نوکری مقرون به زیردستی و تمکین و اطاعت از بالادست ترها و مباشرت در ستمگری میباشد و به بزرگیهای دیگر فکرش نمیرسید.
از حرفهایش که در کودکی و هنگام ناز و نوازشم که پهلویم خوابیده، دست به تن و بدنم کشیده، به گوشم زمزمه مینمود: پسرم، گل بسرم، از همه عالم بهترم، کی میشه برات، رخت دومادی بخرم. پسرم، تاج سرم، نقل ترم، از همه کس بالاترم. کی میشه، اسم خوبی آت اینجا و اونجا ببرم. و آرزوها و حرف و حدیثهای دیگر از این قبیل و بقول خودش که میگفت: آرزو به جوانان عیب نیست. آرزوهایش عیب نبود و برآورده هم شد و اسمم هم اینجا و آنجا برده شد اما نه به زبان خودش، بلکه از زبان دیگران و آن هم در زندگینامههای مصیبت بارش که به قلم آوردم. رخت دامادی ام را به تنم روزی مشاهده کند که از طرفی آمده تختههای روی حوض شب عروسی ام را از روی حوض جمع بکنند و از طرفی نعش نیم مرده ی او را از خانه بیرون ببرند!
چاپ ششم این کتاب با ۵۸۰ صفحه عرضه شده است.