امامان بزرگوار هرچند گاهی در ظاهر رفتار متفاوتی داشتند اما در حقیقت در پس این تفاوت، حکمتی برای پیروان نهفته بود؛ برای مثال این تفاوت رفتار گاهی برای آن بود که امر مستحب، واجب قلمداد نشود.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: امامان معصوم (ع) در مقاطع متفاوت، تصمیمات متناسب با همان زمان را اتخاذ می‌کردند. صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) نمونه‌ای از این تفاوت است.

این تفاوت بین مردمی که دوران نزدیک به امامان زندگی می‌کردند نیز محل سوال بود اما آنها فرصت داشتند بپرسند و پاسخ را مستقیم از معصوم زمان بشنوند.

حال ما که از ارتباط مستقیم با امام معصوم محروم مانده‌ایم با رجوع به احادیثی که سندیت آن تأیید شده است می‌توانیم حکمت رفتارها و تصمیم‌ها را دریابیم و استفاده کنیم.‌

نکته مهم آن است که بدانیم امامان بزرگوار هرچند گاهی در ظاهر رفتار متفاوتی داشتند اما در حقیقت در پس این تفاوت، حکمتی برای پیروان نهفته بود؛ برای مثال این تفاوت رفتار گاهی برای آن بود که امر مستحب، واجب قلمداد نشود.

در سی‌امین روز از چله شعور، مجله مهر بخشی از کتاب حکمت نامه امام حسین (ع) به قلم محمد ری شهری را مرور می‌کند که به این موضوع پرداخته است.

در متن این کتاب آمده است:

پناه می‌برم به خدا از اینکه دو برادر اختلاف داشته باشید

کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از سالم از امام صادق (ع) نوشته:

پیامبر خدا به علی (ع) به تنهایی وصیت کرد و علی به حسن و حسین هر دو، وصیت کرد حسن پیشوای حسین بود؛ و مردی روز عرفه بر حسن درآمد در حالی که ایشان غذا می‌خورد و حسین روزه بود. بعد از شهادت حسن (ع) روز عرفه بر حسین درآمد، در حالی که ایشان غذا می‌خورد و علی بن الحسین روزه داشت.

آن مرد به حسین (ع) گفت: بر حسن درآمدم، در حالی که غذا می‌خورد و تو روزه بودی و سپس، بر تو درآمدم و روزه نیستی؟!

حسین (ع) فرمود: «حسن آن زمان، امام بود و روزه نگرفت تا روزه عرفه سنت و به عنوان یک عمل واجب مورد تأسی مردم نشود و چون درگذشت من امام هستم و خواستم که روزه من سنت و مورد تأسی مردم نشود».

در ادامه، این کتاب سند دیگری ذکر می‌کند و می‌آورد:

مستدرک الوسائل به نقل از مسروق نوشته روز عرفه بر امام حسین درآمدم، در حالی که کاسه‌های سویق، جلوی ایشان و یارانش قرار داشت و قرآن‌ها هم در دامن‌هایشان بود و منتظر افطار بودند. از او مسئله‌ای پرسیدم پاسخ گرفتم و بیرون آمدم و بر امام حسن درآمدم در حالی که مردم بر سفره‌هایی که غذاهای آماده بر آن نهاده بودند در می‌آمدند و می‌خوردند و می‌بردند.

ایشان، دید که حالم دگرگون است. فرمود: ای مسروق! چرا نمی‌خوری؟

گفتم: «ای سرور من روزه دارم و چیزی را می‌خواهم بگویم.» فرمود: «هر چه می‌خواهی بگو».

گفتم: «پناه می‌بریم به خدا از اینکه شما (حسن و حسین) با هم اختلاف داشته باشید. بر حسین درآمدم و دیدم که منتظر افطار است و بر شما درآمدم و در چنین وضعیتی هستی!»

امام مرا به سینه‌اش فشرد و فرمود: ای پسر اشرس! آیا نمی‌دانی که خدای متعال، ما را به تربیت امت، فرا خوانده است و اگر همه بر یک کار گرد آییم، شما نمی‌توانید کار دیگری انجام دهید؟ من روزه نگرفتم، برای کسانی که روزه نیستند و برادرم روزه گرفت، برای روزه‌داران.