به گزارش خبرگزاری مهر، قسمت چهاردهم از برنامه «هفت»، شب گذشته جمعه ۲۶ مرداد، با بررسی فیلم «در آغوش درخت» و پرونده ویژه پیرامون «سینما و نسل جدید» از ساعت ۲۲ در شبکه نمایش پخش شد.
میز سینمای سینمای ایران به نقد و بررسی فیلم «در آغوش درخت» اختصاص داشت که با حضور امیر قادری، رضا صدیق، بابک خواجه پاشا (کارگردان) و سجاد نصرالهی نسب (تهیه کننده) برپا شد.
صدیق درباره «در آغوش درخت» گفت: من اتمسفر و حال فیلم را دوست داشتم. میخواهم ضعفهای فیلمنامه را در حضور کارگردان و تهیهکننده بیان و در غیابشان بگویم که اتفاقاً حال فیلم خوب بود چرا که اصولاً فیلمهای خانوادگی ایرانی یک زخمی به روح مخاطب میزند. این فیلم علاوه بر اینکه درمورد خانواده و یک پنیک ذهنی بود اما حال فیلم ابداً آزاردهنده نبود و فکر میکنم علت اصلیاش لوکیشن فیلم بود.
قادری تصریح کرد: من بین فیلمهای مجید مجیدی «آواز گنجشکها» را بسیار دوست دارم. به نظرم در آن فیلم ایدههای پیچیدهتری درباره مفهوم طبقه و بنده و خالق مطرح میشود. ضمن اینکه در سینما معصومیت و انسانیت درآوردن خیلی کار سختی است چرا که سینما آمادگی بیشتری برای انتقال شر دارد. ما فقط یک «شازده کوچولو» داریم و بقیه رمانهای این سبکی مبتذل و پیشپا افتاده میشوند. من سادگی زیادی در فیلم دیدم. با مقایسه ۲ صحنه ریختن توت در پارچه «در آغوش درخت» و صحنه لحاف بافی «آواز گنجشکها» که به مانند آسمان شب بود، تفاوت سطح ۲ فیلمساز را نشان میدهد.
صدیق گفت: به نظر من این مقایسه اشتباهی است. فیلمهای سینمایی مجید مجیدی با وجود تمام انسانیتش یک جنبه سادیستیک دارد مانند ریختن ماهیها در «آواز گنجشکها» اما «در آغوش درخت» اصلاً مفاهیمش انسانی نیست، این فیلم یک معضل خانوادگی را در فضای روستایی را انتخاب میکند که بتواند آن را درست رعایت کند. قبول دارم که دکوپاژهای فیلم بسیار به فیلمهای مجید مجیدی شباهت دارد اما بستر این فیلم ربطی به نگاه مجید مجیدی به انسانیت ندارد.
بابک خواجه پاشا نویسنده و کارگردان اثر عنوان کرد: «در آغوش درخت» شیرینی ملموسی دارد که بازیگران کودک ما در فیلم آن را جریان دادند. مخاطبان ما در اکران ما بالغ بر ۷-۸ بار در فیلم میخندند. من ذاتاً طنز را بسیار جدی میبینم و به آن بسیار علاقهمندم. به طنز تکیهای می زنم که مبادا به سمت فکاهی بودن برود. من در «آبی روشن» هم سعی کردم با کاراکتر سرباز این طنز را جلو ببرم، هرچند که در فیلمنامه چنین چیزی وجود نداشت. اتفاقاً معتقدم اگر آن طنز نرم در فیلم وجود داشته باشد، مخاطب خیلی خوب با درام همراهی میکند.
نصراللهی نسب درباره همکاری جدیدش با ابراهیم امینی که او هم کارگردان فیلم اولی است، بیان کرد: این فیلم درباره نسل Z و چالشهایشان و فضاهای اجتماعی است. من از زمان «موقعیت مهدی» با ابراهیم امینی کار کردهام، طرح اولیه از سمت او مطرح شد و بعد از برطرف کردن یک سری ایرادات قابلیت ساخت یک فیلم سینمایی را نداشت. از آنجا که ما چهار استان را برای ساخت این فیلم رفتهایم و در مواقع بحرانی فیلم را ساختیم، کار بسیار پرزحمتی بود. به علاوه که فضای فیلمنامه زمستان و برف است و ما برای پیدا کردن برف به جایی رفتیم که محلیهای آنجا آن را آخر دنیا میگفتند. کار در مرحله تدوین است و ان شاءالله به جشنواره امسال میرسد.
بابک خواجهپاشا درباره اثر بعدیاش گفت: من در حال نوشتن فیلمنامهای به نام «وحشی آسیایی» هستم و آن را به شدت دوست دارم. فیلمنامه ملودرام عجیبی است و فضای روانشناختی دارد. دوست دارم آن را مانند فیلم اولم با سختی بسازم چرا که از درونم برمیآید و آغشته به هویت و اصالت خانواده است. من فکر میکنم وقتی فیلم درونی باشد، فیلم صادقانه میشود. اگر تارانتینو انقدر با کوکائین صادق نبود، نمیتوانست چنین فیلمهایی را بسازد.
حرکت به سمت نمایش ایرانی
بخش اول میز پرونده ویژه با حضور ایرج طهماسب برپاشد که به موضوع سینما و نسل جدید (نسل Z) پرداخت.
طهماسب گفت: ما به دنبال جریان قدیمی نمایش حرکت میکنیم که ریشهاش سیاهبازی و خیمهشب بازی است. آنها آنقدر با هم نشست و برخاست داشتند که با یک بشکن زدن میتوانستند هر قصهای را اجرا کنند؛ در واقع به فهم مشترک از نمایش میرسیدند. ما تلاش میکنیم به سمت نمایش ایرانی که بسیار پربار و جذاب است برویم و این با بداههگویی بسیار متفاوت است. وقتی گروهی باهمدیگر جمع میشوند و باهم به نتیجه میرسند، بسیار کار مهمی است. اینکه خودت را اصلی بدانی و کم کم کنار بروی تا همه مهم شوند؛ قدرشناسی مهمی برای آدمها است. اینکه از خودمحوری و کارگردان دور شوی و احساس همدلی با بقیه عوامل داشته باشی بسیار کیف دارد. این باهم بودن جمعی و به فهم مشترک رسیدن و تولید کردن کار جالبی است که خداوند به من داده است.
وی تاکید کرد: در سینما و تئاتر و کارهای جمعی همه مهم هستند و نباید خودمحور بود. باید تک تک آدمها حالشان خوب باشد و دلشان بخواهد درخشان خودشان باشد. در این حالت حتماً نتیجه خوب خواهد شد.
افخمی تصریح کرد: به نظر میرسد که صدای بازیگر علت اصلی چهره شدن اوست. مخاطب فکر میکند چهره بازیگر را میشناسند اما در واقع صدایش را میشناسند.
طهماسب گفت: صدا برای ما ارجحیت نیست بیشتر نوع ذهن و پیچیدگیهای بامزه ذهنش برایمان مهم است و اینکه بتوانیم با او گفتوگوی خوب کنیم. ما به دنبال ذهن عجیب غریب هستیم چرا که صدا بعد از مدتی عادی خواهد شد. به عنوان مثال ذهن حمید جبلی حیرت انگیز است و من خیلی شانس آوردم که با ایشان همکار شدم. من معتقدم که ۵۰ درصد هنر مربوط به هنرمند است و ۵۰ درصد بقیه عوامل بیرونی است. در هنر بایدی وجود ندارد، شما اجازه میدهید جهان با شما در ارتباط باشد. آقای جبلی تعریف بامزهای از کارگردانی دارد؛ او میگوید وقتی یک نفر پدرش میمیرد همه به او تسلیت میگویند اما هیچکس دردش را نمیفهمد. کارگردان کسی است که مشکل عمیق دارد و میخواهد آن را طرح کند.
برای صحبت با نسل جدید باید جزئیات را بشناسیم
ایرج طهماسب درباره ساخت اثر برای بچههای نسل Z و ارتباط برقرار کردن با آنها بیان کرد: شما در هنر باید با مخاطب به روز شوید. برای صحبت با این نسل جدید باید جزئیاتشان را بشناسیم. نسل بعدی که نسل Z و هوش مصنوعی است، بسیار عجیب هستند و ما نمیدانیم با آنها چه کنیم.
وی بیان کرد: هر وسیله جدیدی که میآید ترس ندارد چون میتوانیم به جهت خوب از آن استفاده کنیم. نسل Z حیرتانگیز هستند و خیلی ذوق دارد که بچههای ما در حال کشف دنیا با لپتاب و تبلت هستند. ما باید جهتی را فراهم کنیم که از این اطلاعاتشان در جهت تحصیل و شغل آیندهشان استفاده کنند. از آنجا که هنر با احساسات انسان سروکار دارد، میتوانیم بگوییم تاریخ زنده است. هرگاه ما از احساس دور شویم و زیادی جدی بگیریم، دچار مشکل خواهیم شد. هنر اصلاً تمامی ندارد و حالاها حالاها به حیاتش ادامه میدهد به شرطی که پایبند به احساسات انسانی خوب باشد. ممکن است گاهی شما کسی را به حالت تحقیرآمیز بخندانید یا نه حتی بگریانید اما اگر شما به مردم خود با احساسات خوب پذیرایی کنید، همه جا پای شما هستند. اگر مردم متوجه شوند که حرف شما نمیفهمند و شما از آنها حرف نمیزنید، چیزی نمیگویند و فقط ترک میکنند.
ایرج طهماسب یادآور شد: در بحث سینما شکافی رخ داده که ما سینمای خانوادگی نداریم. ما در جهان سینمای family داریم که همه افراد باهم فیلم را تماشا میکنند. ما قبلاً چنین فیلمی داشتیم اما متاسفانه وقتی موضوع و مفهوم چیز جدی و تلخی شد، سینمای خانوادگی رها شد و در واقع از بین رفت. اگر سینمای خانواده دوباره سر جایش برود نسل Z هم به میدان میآید چون داستان جذاب، شیرین و تلخ است و در واقع پکیج کاملی است. ما خیلی از سینمای خانواده دور شدهایم. به عنوان مثال داستانهای ورزشی هرچند ساده اما سینمای خانواده هستند. من فکر میکنم این نوع فیلمها تحریککننده نسل Z و جوانها برای ورزش کردن است. ما گونهها و ژانرهای جالبی داریم که میتواند در شکل خانواده عرض اندام کند.
وی تاکید کرد: راه درمان نسل Z و هر نسل دیگر جمع شدن خانواده و دوستان است. ما اگر بخواهیم آدم درست تربیت کنیم، باید در جمع حضور داشته باشیم. تنهایی خطرناکترین وضعیت انسانی برای آدمهای معمولی است و با کمک دیگران حالمان بهتر میشود. جمع شدن آدمها به هر بهانهای باعث میشود خودش را خیلی جدی نگیرد.
افخمی بیان کرد: سینما و تلویزیون در ارتباط با اینترنت تماشاگر محدودتری دارد. با این وجود آیا آینده نمایش عروسکی به صورت تئاتر در خطر است؟
ما سرحال نیستیم
طهماسب تصریح کرد: من معتقدم همه چیز سر جای خودش است و به نظرم این اخبار میخواهند ما را بترسانند. همه چیز درست میشود. این خطرناکترین چیز است که ما از افراد بترسیم. ما باید آنها را شناسایی کنیم؛ به خصوص نسل نوجوانانها. وقتی ما قصه خیالی برای بچه میگوییم؛ هیچوقت واقعیتها را به آنها نمیگوییم و در ۱۴-۱۵ سالگی زمانی با واقعیت مواجه میشوند و در سختترین دورهشان قرار میگیرند. ما باید خیلی به این سن کمک کنیم و خیلی برایشان فیلم بسازیم که این دوره را رد کنند. ما فیلمهای خوب اما کمی ساختهایم. من برای این سن بچهها گریهام میگیرد که چقدر هیچی ندارند. آنها جمعیت حدود ۲۰-۲۵ درصدی هستند و آنها باید مدام فیلم و تئاتر مخصوص خودشان را ببینند. ما حواسمان باشد اگر ما نباشیم بقیه هستند و در این باره به شدت و وحشتناک دارند، کار میکنند. خطرناک است که بچهها را از عمد دور از اجتماع و واقعیت بار آورد.
طهماسب درباره تک فرزندی در طبقه متوسط جامعه بیان کرد: من فکر میکنم این مساله به پول ربط ندارد و به سرحالی جامعه ربط دارد. جامعهای که سرحال باشد، همه شرایط را تحمل میکند. میخواهم بگویم میشود جامعه را سرحال و شاداب نگه داشت. خیلی از کشورها به لحاظ اقتصادی در شرایطی سختتر از ما قرار دارند اما شادابتر از ما هستند. ما سرحال نیستیم و در اطرافمان ذوقی نمیبینیم. شرایط روانی بسیار مهمتر از پولداری است و این وظیفه صداوسیما است و من علتش را مدیریت ضعیف میدانم. قاعدتاً تلویزیون در همه جای دنیا به ۴-۵ شبکه اصلی تبدیل خواهد شد اما الان که بودجه تلویزیون خوب است، باید کارهای بهتری ساخت. به نظر من مدیریت تلویزیونمان سرحال نیست و مقداری نسبت به همه چیز مشکوک است.
افخمی اظهار کرد: اگر شما با تجربه الان به گذشته بگردید به طهماسب جوان چه توصیهای میکردید؟
طهماسب گفت: من همواره فکر میکنم ما چقدر سختی کشیدیم و یادگیری ساختار هنر و به کارگیریاش چقدر سخت بود. جوانان ما الان امکانات زیادی دارند و همه چیز آماده است برای اینکه یک نفر هنرمند شود. تعریف جوانان از سینما تعریف غلطی است؛ آنها سینما را از سینما یاد گرفتهاند و در این حالت هرگز موفق نخواهند شد. سینما را از روی مردم باید بسازید، خیلی فیلمهایی که قصه خوب دارند، فیلمبرداری و تکنیک خوبی ندارد. ارتباط جوانها با واقعیت کم شده و اگر منبع هنر واقعیت نباشد، جوانان هنر تقلبی را میسازند و یاد میگیرند. مثلا امیر نادری یا عباس کیارستمی داستان را از دل زندگی واقعی بیرون میکشیدند و برای همین انقدر به دل مینشست. فیلم جوانان بهگونهای شده که با تمام خوب بودن گویا ما قبلا فیلمشان را دیدهایم، در صورتی که ما دوست داریم مدل هر شخص را ببینیم نه کپی دیگر کارگردانان را.
وی در پایان یادآور شد: البته باید گفت که مدیران ما اصولی به سینما نگاه میکنند اما باید به سینماگران جدید اجازه دهیم که روایت خودشان را داشته باشند. چرا سینما حتماً باید ۹۰ دقیقه باشد؟ با این شکل از اینترنت صبر ما برای دیدن عوض شده است. ما باید اجازه دهیم فیلمها کوتاه شود، حتی من میگویم اجازه دهیم غلط بسازند اما در معرض قرار بگیرند و با دیدگاه مردم پیش برود.