خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب _ فاطمه میرزاجعفری: اینجا عمود ۱۴۰۷ است؛ این جمله یعنی پایان چشم انتظاری برای عاشق. یعنی دل به دلدار رسید. عمود ۱۴۰۷ همان جایی است که کولهها به زمین میرسند، دردها آرام میشود و تاولها ساکت. همانجایی که زائر خسته راه، کوفتگیهای شانهاش را فراموش میکند و سراسر اشک و هق هق میشود.
اینجا وقتی زائران برای اولین بار چشمشان به حرم علمدار کربلا میافتد اشک شوق میریزند، سراسر نشاط میشوند.
بعد از چند روز پیادهروی در عمود ۱۴۰۷ زائری بر زمین سجده میکند، دیگری به صدای بلند میخواند«منو به حرم رسوندی، ازت ممنونم»؛ یکی دیگر با گوشی نوحه «اباالفضل باوفا» محمود کریمی را برای خود پخش میکند و اشک میریزد. زائر دیگری روی زانو نشسته و اشک میریزد. دیگری دو دستش را بلند کرده و میگوید «آقا سلام»، اینجا قدمهایی که نذر آمدن مهدی موعود شده بودند حالا به بهشت رسیدند و ندای لبیک یا مهدی از میان جمعیت آسمان کربلا را پر میکند.
صدای سرفهها و عطسههای حاصل از سرماخوردگی در میان اشک و آه پیچیده اما کیست که برایش مهم باشد، عاشق که این حرفها سرش نمیشود، خیلیها از این عمود به دنبال راهی میگردند تا به حرم نزدیک شوند و به بینالحرمین برسند، اما برای خیلی از زائران اینجا پایان راه است.
تا همینجا هم که آمدم کافی است
با یکی از زائران که تکیه بر عمود عاشقی زده همکلام میشوم از سیستان و بلوچستان آمده، در روستای خودشان نان میپزد و با اندک پساندازش راهی شده، اشک میریزد و میگوید «باورم نمیشود به اینجا رسیدهام، فکر میکردم نمیتوانم راه بیایم».
میپرسم چند روز میمانی؟ با چادرش اشکش را پاک میکند و میگوید تا همینجا هم که آمدم ممنون خداوندم همین که سلام دادم کافی است، چندی بعد ماشین میگیرم و برمیگردم.
کربلا روضه مصور است
یکی دیگر از زائران کودکش را قلمدوش کرده و میگوید «باباجون به آقا اباالفضل سلام دادی؟» کودک که ۳ یا ۴ سال دارد میگوید «عموجون سلام» ناگاه به یاد طفل سه ساله امام حسین (ع) میافتم که چقدر ظهر عاشورا عمویش را صدا زده؛ راست گفتند کربلا روضه مصور است.
چند جوان آن طرف تر گعده گرفتند و سینه زنیمیکنند «تموم مردم دنیا؛ مارو میخونن دیوونه / آره ما دیوونه هستیم؛ بیخیال این زمونه». آن طرفتر نوحه دیگری به گوش میرسد؛ «حسین تو قلبم داره ریشه، حسین که تکراری نمیشه»، زائران هرکدام به سر و سینه میزنند.
برخی از زائران هم گوشهای برای خود پیدا کردند و دست به دعا بالا بردند، هرکدام بعد از سلام اولین جملهای که به زبان میآورند «شکر و تشکر» است برای اینکه به این سرزمین رسیدند.
لهجهها و زبانهای دیگری هم از لابهلای جمعیت جمع شده در عمود ۱۴۰۷ به گوش میرسد؛ از هند و پاکستان گرفته تا افغانستان، آذربایجان، فرانسه، کویت، لبنان، سوریه، کانادا، نیجریه و … هرکس به زبانی تمنای عاشقی دارد.
با خدمت به زائران روزی یک سالمان تأمین میشود
اینجا عمود ۱۴۰۷ است، عراقیها در اینجا از زائران خواهش میکنند یک شب را در منزلشان استراحت کنند و جلوی زوار را با چند کلمه فارسی دست و پا شکسته میگیرند «آقا، مبیت، کولر، نزدیک»؛ جلوی ما را میگیرند بعد از عذرخواهی و تشکر از دعوتش میپرسم چرا انقدر اصرار دارد زائری در منزلش بماند؟
عبدالله فارسی بلد است و میگوید: ما میخواهیم روزی و برکت خانهمان برای یک سال تأمین شود و این تنها با حضور و اقامت زائران و خدمت به آنان در منزلمان محقق میشود.
حسینبنعلی روح و جسم ماست
کمی آنطرف تر؛ پیرمردی را میبینم که تکیه بر عمود زده، پارچ آبی کنار دستش گذاشته و چند لیوان، تا اگر زائری در اینجا تشنه بود سیرابش کند، نزدیک میشوم از چهرهاش مشخص است که اربعین زیادی را پشت سر گذاشته جمله اولم برای برقراری ارتباط با او این است «ایرانی؟» در جواب «لا» میشنوم، باز هم پناه می برم به تکنولوژی و نرمافزار گوگل برای برقراری ارتباط از او میپرسم برای چه به زائران خدمت میکند؟ در جوابم میگوید: تو برای چه پیاده به کربلا آمدی؟ هردو سکوت میکنیم.
با چفیه روی دوشش اشکاش را پاک میکند و میگوید: حسینبن علی امام عرب و عجم است، او کسی است که انسانیت را به بشر بازگرداند، او روح و جسم ماست.
اینجا عمود ۱۴۰۷ بعد از حدوداً ۸۰ کیلومتر پیاده روی در طریق مشایه زائران از کشورهای مختلف چشمشان به گنبد اباالفضل عباس (ع) میافتد و به راستی که در اینجا «حب الحسین یجمعنا» به چشم دیده میشود چرا که تنها عشق به حسین سبب میشود این چنین مسلمانان از همه جای دنیا کنار هم جمع شوند.