خبرگزاری مهر-گروه هنر-ندا زنگینه، آروین مؤذن زاده؛ درامهای جاسوسی و امنیتی، یکی از پرطرفدارترین آثار سینمایی در تمام جهان هستند. در ایران باتوجه به چالشهای فعالیت در این حوزه شاید فیلمسازان کمی سراغ فیلم سازی با این مضمون رفتهاند. با تشکیل گروهک تروریستی داعش منطقه خاورمیانه و جهان با تحولات سیاسی و اجتماعی زیادی مواجه شد که این تحولات منطقه دستمایه عدهای از فیلمسازان و مستندسازان برای خلق اثر نیز قرار گرفت؛ آثاری که شاید تعداد آنها در این سالها زیاد نباشند اما هرکدام به نوبه خود سعی داشته اند وجوهی از داعش را در قاب تصویر نشان دهند.
«قلب رقه» نخستین فیلم سینمایی خیرالله تقیانیپور که این روزها روی پرده سینماها در حال اکران است سال گذشته در چهلودومین دوره جشنواره فیلم فجر رونمایی شد. این فیلم یک روایت عاشقانه را در قلب داعش روایت میکند. اکران این فیلم بهانهای بود تا میزگردی با حضور عوامل فیلم سینمایی «قلب رقه» در خبرگزاری مهر برگزار کنیم. در این نشست که با حضور سعید پروینی تهیهکننده فیلم، خیرالله تقیانیپور نویسنده و کارگردان اثر و سیدعلی طباطبائینژاد مدیرعامل شهرفرهنگ که پخش کننده فیلم است همراه بود در رابطه با روند ساخت این فیلم، چالشهای تولید یک فیلم امنیتی، تصویر ضد قهرمان در اثر و … مباحثی مطرح شد.
در بخش اول این نشست میخوانید:
*مسائل امنیتی چندسالی است که در سینمای ما مورد توجه قرار می گیرد. در کل بفرمایید که پرداختن به چنین موضوعاتی چه چالشها و سختیهایی دارد و چطور میتوان باتوجه به خط قرمزها و تابوهای این حوزه یک قصه دراماتیک ساخت؟ آقای تقیانیپور شما پس از سریالهای «نجلا» و «ترور» چطور شد که برای اولین فیلم سینمایی خودتان سراغ چنین موضوعی رفتید. آیا این فیلم از جایی به شما پیشنهاد شده بود یا طرح شخصی خودتان بود؟
خیرالله تقیانیپور: سفارشی در کار نبوده است و این فیلم دغدغه شخصی من بود. تصور عموم مردم و بسیاری از دوستان فعال در حوزه سینما و تلویزیون این است که وقتی کسی کار امنیتی میسازد تمام مملکت بسیج میشوند و تمام امکانات و تجهیزات را در اختیار فرد قرار میدهند تا فیلمش را بسازد اما درواقع اصلاً چنین چیزی نیست. ما هم مانند دیگر آثار فیلمنامه خودمان را ارائه کردیم و مشاوره گرفتیم که این اصلاً اتفاق بدی نیست. حتی در فیلم کمدی هم مشاوره میگیرند. برای ساخت چنین آثاری اگر تهیهکننده و کارگردان در این حوزه شناخته شده باشند قاعدتاً تعامل برایشان راحتتر میشود اما برای بنده و سعید پروینی که اولین فیلممان را می ساختیم شرایط بسیار سخت بود و بابت همه چیز پوستمان کنده شد. پیشتولید ما زمان زیادی طول کشید و روی متن بسیار کار کردیم. پیش از شروع پروسه ساخت فیلم، ۵ - ۶ سفر به سوریه داشتیم. شما وقتی به سوریه میروید به یک سفر توریستی نرفته اید بلکه شرایط بسیار سخت و بحرانی است و حتی بسیاری از مستندسازان که در آنجا کار می کردند، شهید شدند. ما برای نوشتن فیلمنامه اطلاعتمان را از کسانی گرفتیم که در این حوزه کار کرده بودند و در خط مقدم جنگیدند و حتی با داعشی ها روبهروی هم نشسته بودند. برای ما خیلی مهم بود که این فیلم از لحاظ امنیتی فاقد باگ باشد. کار کردن در حوزه امنیتی بسیار سخت و حساس است زیرا ممکن است که یک فیلم را وتو کنند. از طرفی گرفتن امکانات بسیار سخت است و نیاز به مجوزها، نامهنگاری و صرف هزینه بسیار دارد.
ما به سوریه رفتیم و به صورت مستقیم با کسانی که با داعش جنگیدند و از نفرات دستگیر شده داعشی بازجویی کرده بودند، صحبت کردیم. آنها فیلمنامه را خواندند و اتفاقات واقعی را برای ما تعریف کردند که درنتیجه این پژوهشها، قصه نهایی «قلب رقه» حاصل شد. اینگونه نبود که زیر کولر فیلمنامه بنویسیم و بدهیم کسی بخواند و تایید کندسعید پروینی: قاعدتاً سفارش در این حوزهها انجام می شود و به یکسری از تهیهکنندگان و کارگردانان سفارش ساخت فیلم میدهند و این مساله قابل انکار نیست اما در «قلب رقه» سفارشی وجود نداشت. ۱۰ روز ابتدایی فیلمبرداری، در یکی از شهرستانهای جنوبی ایران کار میکردیم، شاید باورتان نشود اما در آن چند روز نتوانستیم تجهیزات جنگی لازم برای فیلم را بگیریم. در شروع پروژه حتی اسلحه واقعی نداشتیم و تمام اسلحهها ماکت بودند. به همراه عوامل و بازیگران، روز اول فروردین ۱۴۰۲ برای فیلمبرداری به سوریه رفتیم درحالی که ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ اجازه ورود به منطقه را پیدا کردیم و ۲۹ اسفند سفر ما قطعی شد. به نظر شما با یک پروژه سفارشی اینگونه برخورد میشود؟
*البته منظور من بیشتر چالشها و سختیها در حوزه محتوای ساخت فیلم با موضوع امنیتی بود.
تقیانی پور: ما به سوریه رفتیم و به صورت مستقیم با کسانی که با داعش جنگیدند و از نفرات دستگیر شده داعشی بازجویی کرده بودند، صحبت کردیم. آنها فیلمنامه را خواندند و اتفاقات واقعی را برای ما تعریف کردند که درنتیجه این پژوهشها، قصه نهایی «قلب رقه» حاصل شد. اینگونه نبود که زیر کولر فیلمنامه بنویسیم و بدهیم کسی بخواند و تایید کند. ما به منطقه جنگی سفر کردیم تا فیلمنامه درستی بنویسیم. البته صرفاً سفر به زیستگاه قهرمان داستان، باعث به وجود آمدن فیلمنامه خوب نمیشود اما قطعاً اثر گذار بود.
پروینی: ما در ابتدا یک فیلمنامه اولیه داشتیم که تقریباً ۳۰ درصد از آن قصه باقی ماند، در سفرهایی که به سوریه داشتیم قصه تغییرات زیادی کرد. ما به سوریه رفتیم و به صورت مستقیم با کسانی که با داعش جنگیدند و از نفرات دستگیر شده داعشی بازجویی کرده بودند، صحبت کردیم. آنها فیلمنامه را خواندند و اتفاقات واقعی را برای ما تعریف کردند که درنتیجه این پژوهشها، قصه نهایی «قلب رقه» حاصل شد. اینگونه نبود که زیر کولر فیلمنامه بنویسیم و بدهیم کسی بخواند و تایید کند. ما به منطقه جنگی سفر کردیم تا فیلمنامه درستی بنویسیم. البته صرفاً سفر به زیستگاه قهرمان داستان، باعث به وجود آمدن فیلمنامه خوب نمیشود اما قطعاً اثرگذار است.
*فکر میکنم تاکنون در سینمای ایران تجربه خیلی کمی هم داشتهایم که مستقیماً فیلم را در سوریه فیلمبرداری کنند.
سعید پروینی: پیش از این پروژه های سینمایی بودهاند که در سوریه فیلمبرداری شده اند اما آن پروژه برای خود کشور سوریه و کشورهای دیگر بوده است. در ایران فکر نمیکنم که فیلم سینمایی در سوریه ساخته شده باشد.
*لطفاً کمی درباره روند شکل گیری فیلم «قلب رقه» و انتخاب شهرام حقیقت دوست به عنوان بازیگر نقش اصلی توضیح دهید.
تقیانیپور: من با شهرام حقیقت دوست تئاتری کار کرده بودم و همکاری جدی ما از آنجا شروع شده بود. شهرام قرار بود که در سریال «نجلا» هم با ما همکاری داشته باشد اما در آن زمان گفت که همکاری ما بماند برای فیلم سینمایی. طرح فیلم «قلب رقه» را با او درمیان گذاشتم و کار را با بازیگران پیش بردیم. از یک جایی به این نتیجه رسیدیم که باید کار را شروع کنیم. ما برای ساخت این فیلم دست روی سالی گذاشتیم که داعش رو به افول بود یعنی سال ۲۰۱۶ میلادی و هرکسی دنبال این بود که مال و منالی برای خودش جمع و فرار کند. داستان عاشقانه این فیلم هم علاقه و تخیل شخصی من بود که کم کم در طول سفرهای ما به سوریه و در دل این خشونت دچار تغییرات زیادی شد. نگاه ما در طول مدت رصد و حضوری که در منطقه داشتیم، مدام تکامل پیدا کرد.
*شما یک تریلر اکشن جاسوسی در فیلم «قلب رقه» خلق کردید که فضاسازی، جلوههای ویژه، قهرمانسازی و مثلث عشقی که در آن وجود دارد در عین این که فیلمی خوش ریتم و جذاب را شکل داده اما کمی ذهن را به سمت سینمای هالیوود می برد. از همان ابتدا چقدر تصور شما این بود که صرفاً یک فیلم اکشن جاسوسی جذاب خلق کنید یا یک فیلمتان یک اثر ایدئولوژیک در حوزه مقاومت باشد؟ در واقع «قلب رقه» چه نسبتی با سینمای مقاومت دارد؟
پروینی: ما تاکنون جایی نگفتهایم که «قلب رقه» فیلم حوزه مقاومت است، یک فیلم اکشن جاسوسی ساخته شده که با توجه به بازخورد اکثر مخاطبان محترم و منتقدان، فیلمی اکشن و جذاب است، در زیرلایه داستان هم حرف مقاومت و رشادتهای رزمندگان حوزه مقاومت و امنیت را زدهایم که در ضمیر ناخودآگاه مخاطب هم تاثیر گذار بوده است. حال تعیین نسبت این فیلم با ایدئولوژی سینمای مقاومت و یا اکشن بودن بهعهده شما و مخاطبان.
اگر «قلب رقه» کمی به لحاظ بصری با چیزی که برای چشم مخاطب آشناست، فاصله دارد به این دلیل است که ما سعی کردیم همه جزئیات فیلم از لباس، صحنه پردازی و … را براساس واقعیت پیش ببریمتقیانی پور: ما در حوزه تئاتر با یکسری اساتید بزرگی کلاس داشتیم. یک روزی استاد احمد دامود گفتند که وقتی از یک چیزی خوشتان آمده آن را در قالب ژانر قرار ندهید و به ایدئولوژی خود نسبت به موضوع فیلم یا داستان پایبند باشید. اگر از یک فیلم لذت بردید دنبال این نباشید که در کدام ژانر است زیرا هدف تمام این ژانرها این است که مخاطب را سرگرم کنند.
*وقتی درباره یک نیروی نفوذی ایران در دل داعش فیلم میسازید ناخودآگاه این مساله به لحاظ محتوایی و حتی فرم روایت ذهن مخاطب را به این سمت و سو میبرد.
پروینی: برخی میگویند که چرا سیدرضا قهرمان این فیلم هیچ شباهتی با الگوهای معمول یک رزمنده و مامور امنیتی ندارد. به این دلیل که یک نیروی امنیتی در دل داعش نمیتواند پلاک گردنش بیاندازد، لباس سپاهی بپوشد، چفیه بیاندازد و … باید زیست و فضای کلی این آدم مانند داعشیها باشد به همین دلیل شما هیچکدام از این نشانه ها را در این آدم نمی بینید، گاهی لباس داعشی میپوشد، گاهی لباس افغانستانی، پاکستانی و … تنها یک سکانس در این فیلم وجود دارد که وقتی قهرمان اصلی احساس شکست میکند در کنج تنهایی به زیست اصلی خود برمیگردد، اینجا شخصیت این کاراکتر را در خلوت خودش می بینیم که با خدا مناجات میکند و شخصیت سیدرضا را معرفی می کنیم که مذهبی است. ما سعی کردیم در طراحی صحنه فیلم براساس واقعیت شهر در زمان دولت داعش پیش برویم در نتیجه شهر را تمیز به تصویر کشیدیم و گفتیم که زندگی در آنجا جریان دارد. شما هرچه در فیلمها و مستندها میبیند در دل بحران و خط مقدم همه چیز خاکی و کثیف است اما در مستندهای خارجی که در زمان حکومت دولت داعش ساخته شده است همهچیز تمیز و سازماندهی شده است زیرا پس از تشکیل دولت داعش واقعاً همه چیز سازماندهی شد. اگر «قلب رقه» کمی به لحاظ بصری با چیزی که برای چشم مخاطب آشناست، فاصله دارد به این دلیل است که ما سعی کردیم همه جزئیات فیلم از لباس، صحنه پردازی و … را براساس واقعیت پیش ببریم.
*عدهای فیلم شما را با «به وقت شام» ابراهیم حاتمی کیا مقایسه میکنند اما من میخوام قهرمان «قلب رقه» را با «روز صفر» مقایسه کنم. به عقیده من قهرمان شما باورپذیرتر است چون «روز صفر» یک داستان واقعی را روایت میکند که همه مردم از جریان آن اطلاع دارند اما قهرمان فیلم هویت و نام و نشان ندارد و خودش به تنهایی همه عملیات را پیش میبرد که این اتفاق باورپذیر نیست.
تقیانیپور: دوستی می گفت این چه قهرمانی است که شکست می خورد؟ اصولاً شکست جزوی از مسیر قهرمان در فیلم است. اگر شکستی پیش نیاید افتخاری نیز به دست نمی آید. قهرمان هم باید از شکست هایش درس بگیرد. من نمیتوانم بگویم این فیلم صددرصد واقعی یا صددرصد خیالی بوده است. اما ما نفوذ در دل داعش داشته ایم. حتی کسانی بوده اند که ایرانی نبوده اند اما زن و شوهر در دل داعش کار می کردند. من دوست داشتم که این عاشقانه را اینگونه روایت کنم. همه فکر می کنند که در فیلم باید صفر تا صد یک قهرمان، روایت شود اما سینما چند سکانس است و ما در پلانهای ابتدایی فیلم شخصیت رضا را معرفی می کنیم. افراد فکر می کنند که آدم های امنیتی همه باید شبیه به جیمز باند باشند. برخی نیز می گویند که «قلب رقه» یک جیمز باند ایرانی ارائه کرده است. من می گویم چه ایرادی دارد که سیدرضا یک جیمز باند ایرانی باشد؟
*متاسفانه این مشکل در بسیاری از فیلمهای ما دیده میشود که تصویری کلیشهای و گاهی کاریکاتوری از دشمن و ضدقهرمان ارائه میکنند. یک سریال اسرائیلی وجود دارد به نام «ارواح بیروت» که درباره شهید عماد مغنیه ساخته شده است. فارغ از مسائل تاریخی و سیاسی، این سریال شخصیتپردازی بسیار قوی از عماد مغنیه به عنوان ضدقهرمان ارائه میکند؛ شخصیتی باهوش که پس از چندین عملیات موفق حتی یک عکس از او منتشر نشده و تمام سازمانهای امنیتی آمریکا و اسرائیل چندین سال دنبال او هستند. طبیعتا این سریال براساس رویکرد و منافع کشور آمریکا و رژیم صهیونیستی ساخته شده است اما به قدری در شخصیتپردازی موفق عمل کرده که ممکن است به عنوان مخاطب حتی دروغ آنها را باور کنیم و بپذیریم.
تقیانیپور: میخواهم بگویم که داعش از نزدیک واقعاً همین شکلی است. یک کسی به من میگفت که مگر داعشی عاشق می شود؟ بله مگر ابن ملجم عاشق نشد؟ ابوعصام در فیلم عاشق این دختر است که او را آزار و اذیت نمی کند و با او کنار میآید. ابوعصام این فیلم ابله نبود بلکه تصمیماتش غیرقابل پیشبینی و هوشمندانه بود. ما مشاهده کردیم که نفوذی ما بارها از داعش شکست خورد و دشمن یک قدم از او جلوتر بود.
*طبیعتاً من به عنوان یک مخاطب توقع دارم بدانم داعش کیست که این همه آدم از کشورهای مختلف به این گروه پیوستند و آنها چه پشتوانه فکری دارند. چیزی که در فیلمها کمتر به آن اشاره میشود.
تقیانی پور: همه جا اعلام کردیم که «قلب رقه» یک عشق در دل بحران است. تا سال ۱۴۰۲ که ما این فیلم را می ساختیم درکل ۶ کتاب درباره داعش در ایران داشتیم ازجمله «حیفا»، «تنها در رقه»، «عشق داعشی من» و … من همه این کتاب ها را خواندم. با تمام این آثار ما هنوز نتوانستهایم داعش را به صورت کامل معرفی کنیم.
پروینی: طبیعتاً نمیتوان در یک فیلم سینمایی در ۹۰ الی ۱۰۰ دقیقه داعش و بنیانهای فکری این گروه را معرفی کرد. اگر بخواهیم به عمق این مساله ورود پیدا کنیم باید شخصیتها و عقاید را به صورت عمیق و با زیرلایههای روانشناسی و همچنین سیاسی بررسی و شخصیتپردازی کنیم که در یک فیلم امکانش وجود ندارد باید در این حوزه، سریال یا فیلمهای چندگانه تولید شود.
ادامه دارد ...