خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: محمدتقی تقی پور پژوهشگر یهودیت و صهیونیسم و مدیر موسسه حامیان آزادی قدس به تازگی یادداشتی با عنوان «یهودبیزاری نه «یهودستیزی» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح این مطلب در ادامه می آید؛
نظر به پارهای مباحث منتشر شده در هفتههای اخیر با موضوع «یهودستیزی»، به دلیل اهمیّت و جایگاه آن در حوزه ی مباحث سیاسی، تاریخی، تبلیغاتی و روانی، وظیفه دانستم نکاتی را به سمع و نظرِ مخاطبان برسانم:
افسانهای تحت عنوان «یهودستیزی» نه یک پدیدهی تاریخی، بلکه یک سناریوی ساخته و پرداخته ی برخی سران، رهبران و کانونهای دسیسهگر یهودی و دغل کار بنیاسرائیلی در مسیر انحراف افکار عمومی است. تحریفگران و دغلبازانی که همواره با انواع شگردهای شیطانی و دسایس تبلیغاتی و روانی، واقعیت را واژگونه جلوه و نمایش دادهاند. دقیقاً مثل افسانهی ساخته و پرداختهی «هولوکاست» که یک نمونهی بارز و برجستهی دیگر آن در تاریخ معاصر جهان است. افسانهی دروغینی که همچنان در جهان و نیز در داخل ایران اسلامی از سوی عدهای معلومالماهیت و بعضاً فریبخورده، دربارهی آن تبلیغ میشود.
تلاش مرموز در مسیر ترجمه، چاپ و انتشار کتاب، مقاله، تدوین و اجرای نمایشنامه، فیلم، سریال و حتی بعضی برنامههای صدا و سیمای جمهوری اسلامی، نشانگر آن است که عدهای به تبعیت از ماشین تبلیغات سیاسی و روانی سازمانهای توطئهگر بنیاسرائیلی، در مسیر اهداف و برنامههای آنها گام بر میدارند.
این در حالی است که شمار فراوانی از پژوهشگران، استادان و اندیشهمندان برجستهی جهان غرب، پس از دهها سال بررسیها و پژوهشهای میدانی و نیز تحقیقات مبتنی بر اسناد، متون و دادههای آرشیوی، با قاطعیت و صراحت تمام اعلام کردهاند که «هولوکاست» صرفاً یک افسانهی جعلی ساخته و پرداختهی بعضی اشخاص، نویسندگان، سازمانها و کانونهای یهودی در مسیر تعقیب بعضی اغراض سیاسی بوده است. برای نمونه؛ پروفسور روبر فوریسون استاد برجستهی دانشگاه لیون فرانسه، به عنوان یک کارشناس عالیرتبه و برجسته در حوزهی بررسی و ارزیابی اسناد جنگ جهانی دوّم، در کتاب گرانسنگ و کم نظیرِ «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوّم؛ واقعیت یا افسانه؟» که به زبان فارسی نیز منتشر شده، نوشته است:
«من تا سال ۱۹۶۰ به کشتار یهودیان در اتاقهای گاز به عنوان یک واقعیت در تاریخ معاصر، باور داشتم. پس از ۱۴ سال مطالعه، اندیشه و سالها تحقیق خستگیناپذیر، همانند بیست نفر از نویسندگان طرفدار «تجدیدنظر تاریخی» اطمینان یافتم که با یک دروغ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاههای اسیران لهستان، از جمله آشویتس و بیرکناو چندین مرتبه بازدید کردم و بررسی به عمل آوردم. در اردوگاههای اشتروتهوف (آلزاس ـ فرانسه) و مایدانک (لهستان)، مکانهایی را که به عنوان «اتاق گاز» معرفی میشدند، بازدید و بررسی کردم. در «مرکز اطلاعرسانی معاصر یهود» در پاریس، آرشیوها، دستنویسها، عکسها، شهادتهای کتبی و هزاران سند دیگر را مطالعه کردم. برای یافتن پاسخ بیوقفه از متخصصان و تاریخدانان و کارشناسان ذیربط، پرسش کردهام. سالها، اما بیهوده، به دنبال فقط یک بازمانده از ]میان مدعیان[ بازماندگان جنگ بودم که به چشم خود «اتاقهای گاز» را دیده باشد؛ به ویژه به کثرت مدارک ادعایی در این مورد وقعی نمیگذاشتم. به حتی یک مدرک، فقط یک مدرک راضی بودم؛ اما همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل، آن چه یافتم، تعداد بیشماری مدارک مجعول بود؛ پس از آن به سکوت تهدید و با مزاحمت، دشمنی و بالاخره افترا، توهین، بازداشت، محاکمه و ضرب و جرح مواجه شدم.»
بیشک، سناریوی تبلیغاتی و روانی «آنتیسمیتیسم» که در ادبیات فارسی به «یهودستیزی» ترجمه یا برای آن معادلسازی شده، روی دیگر سکّهی سیاهِ افسانهی «هولوکاست» و هر دو ساخته و پرداختهی یک آموزه، اندیشه و جریان سیاسی توطئهگر، حول محور شِگرد شیطانی «مظلومنمایی» برای یهود و یکی از ارکان سیطرهی این جماعت در جهان غرب و نیز سرزمین فلسطین است.
در برخی مباحث اخیر منتشر شده چنین تصریح گردیده است:
«خون برای فطیر مقدس [...] یکی از دلایل اصلی یهودستیزی است.» و در ادامه آمده است: «... فلان تاریخ، وقایع یهودستیزی در این مملکت رخ داده است؛ علتش چه بوده است؟ همین اتهام خون.» [!]
علاوه بر این، تأکید شده که در کتاب [...] اصرار بر این است که گفته شود: «یهودیها همیشه راحت و آسان از کنار ریشههای یهودستیزی و ریشهیابی این مسأله عبور کردهاند.»
در بخش دیگر مباحث موردنظر باز هم چنین تکرار شده است:
«میگوییم یهودستیزی واقعیت دارد، اما ریشهاش کجاست؟ در رفتار خود یهودیها؛ ولی دستاویز هم هست، چون گاهی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.»
در ادامه همین مبحث چنین اضافه شده:
«الان یهودستیزی دارد از داخل آمریکا گسترش پیدا میکند.»
و البته موارد دیگری که نقل و ذکر آن صرف نظر میشود.»
در عبارات و جملات یاد شده به صراحت، اصلِ «یهودستیزی» به عنوان یک واقعیت و یا پدیدهی تاریخی پذیرفته و به رسمیت شناخته شده است. این در حالی است که مستندات تاریخی به خوبی نشان میدهد که سران، رهبران، و کانونهای دسیسهگر یهودی، همواره هرگونه واکنش و عکسالعمل غیریهودیان در برابر اقدامات و رفتارهای ضداجتماعی و ضدانسانی یهودیان را «آنتیسمیتیسم» و به اصطلاح رایج در ادبیات فارسی «یهودستیزی» قلمداد کرداند. اساساً و به بیان دقیقتر و درستتر، هرگونه حرکتی که به افزایش و گسترش آگاهی، شناخت و بیداری مردم در برابر رفتارهای ضداجتماعی و ضدبشری یهودیان، منتهی شود. از نظر سازمانهای یهودی آنتیسمیتیسم [یهودستیزی] قلمداد میشود. این بدان معناست که آنها میگویند؛ شما نباید ما را بشناسید؛ شما نبایدکارنامهی ما را با پرچم یا لوگوی یهودی افشا کنید؛ شما نباید در برابر اقدامات شنیع، وحشیانه، نژادپرستانه و قومگرایانهی ما، عکسالعمل نشان دهید. چرا؟ چون «گل سرسبد عالم آفرینش» و «قوم منتخب و برگزیدهی نظام خلقت» هستیم. اصلاً بقیهی اقوام و ملّتهای جهان با ما «برابر» نیستند.
براساس این آموزهها و معیارها، غیریهودیان، «شبهانسان» هستند. غیریهودیان فقط در شکل و ساختار فیزیکی به انسان شباهت دارند. این خودبزرگ و برتربینی به موازاتِ دغلکاری، مخفیکاری، پولپرستی، فسادانگیزی، رباخواری، تحریفگری و ...، موجب آن شده تا گروههای کثیری از مردم جهان، نسبت به این جماعت، از خود، «نفرت» و «انزجار» بروز دهند. در جهان مسیحیت، علاوه بر دلایل یادشده، بسیاری از مسیحیان بر این عقیدهاند که سران و رهبران قوم یهود، حضرت عیسی مسیح علیهالسلام این پیامبر الهی را تکذیب و تکفیر کرده و پس از آزار و اذیت، به صلیب کشیدهاند. آن چنان که به روایت قرآن کریم، آنها، پیامبران الهی را به قتل میرساندند در حالی که علم به نبوت و رسالت آسمانی آنان داشتند. همهی اینها، منشأ «نفرت» از یهود در طول تاریخ این قوم و به بیان دیگر، «یهودبیزاری» بوده است. پدیدهی تاریخی «تنفر» از یهود یا «یهودبیزاری» را چگونه میتوان «یهودستیزی» یا «یهودآزاری» یعنی تهاجم پیشدستانه نسبت به یهود قلمداد یا تعبیر کرد؟ براساس مستندات متقنِ تاریخی، با جرأت و قاطعیت میتوان ادعا کرد که در طول تاریخ این قوم، هیچگاه پدیده «یهودستیزی» وجود و واقعیت نداشته است.
یکی از واضعان و مبلغانِ سناریوی یادشده، «هانا آرنت» یهودی (۱۹۰۶- ۱۹۷۵)، در تاریخ معاصر است. اگرچه این زنِ یهودی از سوی برخی یهودزادگان و یهودزدگان در داخل ایران، «سفیدنمایی» شده و به عنوان یک زن الگوی آزاداندیشی، روشنفکر، ضدخشونت، صلحطلب، حامی حقوق انسان و آزادیخواه معرفی و تبلیغ میشود؛ اما کیست نداند که او روی دیگر چهره خانم گلدا مایر نخستوزیر اسبق و وحشی اسرائیل است؟ هانا آرنت عضو ارشد «هَدَسه»، یعنی «سازمان زنان صهیونیست»، شاخهای از «سازمان جهانی صهیونیسم» بود. او از جمله زنان یهودی بود که برای حمایت و پشتیبانی از گروههای تبهکار و تروریست یهودی، مثل «پالماخ»، «اشترن»، «هاگانا» و «ایرگون» که قبل از تأسیس دولت غاصب اسرائیل در مسیر راهبرد اشغال آبادیها و روستاهای فلسطین، دست به قتلعام، اخراج و آوارگی صاحبان و ساکنان فلسطینی آن سرزمین میزدند، از هیچکمکی، حتی جمعآوری پول کوتاهی نکرد و دریغ نورزید.
او برای اثبات وجود «آنتیسمیتیسم»، به عنوان یک واقعیت سیاسی و پدیده تاریخی و تلاش برای ثبت و ضبط آن در حافظهی تاریخ و نیز ذهن و حافظه ی مردم جهان، حتی ناگزیر به اقرار و اعتراف نسبت به بعضی آموزهها و رفتارهای ضدانسانی قوم یهود در طول تاریخ، شده است. او در کتابی که در ارتباط با همین موضوع منتشر کرده به صراحت میگوید؛ یهودیها براساس ماهیت درونی و نه فقط بر مبنای عقیده، خود را متفاوت از همه ملل و اقوام میدانند.
او در همین کتاب میافزاید یهودیها به افسانهی قدیمی «قوم برگزیده» به شکلی مدرن پایبند مانده و بر این اساس به تلاشی جدید و اغلب بسیار پیچیده در راستای جداسازی خود از دیگر اقوام و ملتها ]به عنوان تافتهی جدا بافته[ دست زدهاند. آنها خود را نمک [عنصر طعمدهنده] روی زمین و ابنای بشر میدانند. هانا آرنت، علاوه بر این، به نقش و عملکرد سوء رهبران و پول سالاران ذینفوذ یهودی در دربار پادشاهان اروپا و یا مشاوران یهودی شاهان این ممالک و نیز کمکهای مالی و لجستیک آنها به طرفین جنگها و درگیریهای خونینی در سدههای هفدهم، هجدهم و نوزدهم اروپا اقرار میکند که تماماً به زیان و ضرر ملل اروپایی منتهی میشد، او معترف است که بدون این عناصر و عوامل، «یهودستیزی» هرگز نمیتوانست به وجود بیاید. این اقاریر بدان علت است تا اصلِ افسانهای تحت عنوان «آنتیسمیتیسم» به عنوان یک واقعیت و پدیدهی تاریخی القا و در تاریخ و حافظه ی عمومی ثبت و ضبط شود. یک نمونهی دیگر، برنارد لازار نویسنده مشهور یهودی است. او نیز «آنتیسمیتیسم» یا همان «یهودستیزی» در ادبیات فارسی را یک واقعیت و پدیده تاریخی دانسته و آن را تکرار کرده است. با این حال، به آموزهها، تعالیم و شیوههای رفتاری یهود به عنوان عامل اصلی و ریشه این قضیه اعتراف کرده و نوشته است: «اگر خصومت یا حتی نفرت و انزجار، صرفاً یک باور در یک شهر منفرد، متوجهی یهودیها شده بود، تبیین و تشریح دلایل محدود چنین روحیهای آسان میبود؛ اما به عکس، این نژاد (قوم یهود) با نفرت و انزجار تمام ملیتهایی روبرو بوده که در طول تاریخ در میان آنان سکونت داشته است. از آن جا که مخالفان یهود از متنوعترین گونههای نژادی بوده و در سرزمینهایی کاملاً دور از یکدیگر سکونت داشته و از قوانین، آداب و سنتهای متفاوت و مختلفی برخوردار و از افکار گوناگونی الهام یا روحیه گرفته و حیات فردی و زندگی اجتماعی آنان به گونهای شکل گرفته که نمیتوانستهاند دربارهی همهی امور، به شیوهی مشابه و یکسانی داوری نمایند؛ بنابراین؛ دلایل و انگیزههای کلی «آنتیسمیتیسم» باید همواره در درون خود بنیاسرائیل وجود داشته باشد نه در میان کسانی که در برابر آنها قرار گرفتهاند.»
در ادبیات سیاسی و قاموس اغلب سران، رهبران، گروهها و تشکلهای یهودی و براساس آموزه و یا فرضیهی «قوم برگزیده»، اگر یک یهودی، یک غیریهودی را به قتل برساند، قصاص قاتل یهود، «یهودستیزی» محسوب میشود. یا اگر یک یهودی به حریم شخصی و خانوادگی یک غیریهودی تعرّض کند و جرم، خیانت و جنایتی را مرتکب شود، هرگونه مقابله به مثل در برابر این مهاجم، مجرم و متجاوز یهودی، «یهودستیزی» تعریف میشود. مصداق بارز و برجستهی این موضوع، نسلکشی و قتلعام وحشیانه و دسته جمعی فلسطینیان در خانه و سرزمینشان است که طی یکصد سال اخیر، همواره استمرار داشته است. فاجعهی خونبار و تاریخی کشتار مردم بیدفاع باریکهی غزه طی یازده ماه اخیر، مرحلهی جدید و دیگری از این نسلکشی و قتلعام تاریخی در مرئی و منظر جهانیان است که خشم انسانی، اعتراض و همدردی عمومی را در سراسر قارههای عالم برانگیخته است.
گردهماییها، راهپیماییها، تظاهرات و اعتراضات ناشی از این فاجعهی بزرگ تاریخ، از دیدگاه تئوریسینها، استراتژیستها و کانونهای قدرتمند و ذینفوذ یهودی در ارکان قدرت سیاستگذاری و برنامهریزی و تصمیمسازی آمریکا و اروپا، «یهودستیزی» قلمداد میشود! از سوی دیگر، ضرب و جرح، حبس و بازداشت، قلع و قمع و جلوگیری از ادامهی تحصیل دانشجویان، برکناری استادان و رؤسای دانشگاهها به دلیل فریاد اعتراض نسبت به این وحشیگری بنیاسرائیل و حمایت از حقوق انسانی کودکان، زنان، سالخوردگان و جوانان مظلوم و بیدفاع غزه، مغایر و متضاد با ارزشهای جهان آزاد تفسیر و اعلام میشود. بیشرمانهتر از این، کارگزاران و مقامات عالیرتبهی آمریکایی و اروپایی، نسلکشی فلسطینیان در غزه و کرانهی باختری را هم، دفاع از این ارزشها و معیارهای حاکم و به رسمیت شناخته شده در جهان غرب تفسیر و اعلام میکنند. این بدان معنی است که در «نظام سلطهی یهودی» حاکم بر جهان یک اصل، معیار و ارزش بیشتر حاکمیت ندارد و آن فرضیه «حق تاریخی» «قوم برگزیده» برای آقایی، سروری و حاکمیت بر جهان است.
«قوم برگزیده» حق دارد در مسیر آرمان مبتنی بر افسانه توراتی و عهد عتیق، به هر اقدام و عملیاتی، ولو قتلعام هزاران و بلکه میلیونها انسان غیریهودی دست بزند. خانه، سرپناه، مدرسه و بیمارستان را بر سر غیریهود آوار و شطّی از خون جاری کند؛ با این حال، برمبنای قاموس یادشده، هیچ کس حق دفاع و مقاومت را در برابر این وحشیگری نباید داشته باشد. حتی فریاد اعتراض در برابر این فاجعه نیز ممنوع و ورود به خط قرمز و حریم ممنوعه و مساوی است با «یهودستیزی»! تخطّی از این «فراقانون»، مساوی است با بازداشت، زندان، محاکمه و محرومیت از هرگونه حقوق شهروندی. این همان «فراقانونِ آنتیسمیتیسم» است. این همان استبداد یهودی است که امروز آن چنان در دنیای غرب حاکمیت دارد که تمام دستگاهها و نهادهای امنیتی، نظامی، بازرسی و پلیس در آمریکا، کانادا، استرالیا، اتحادیهی اروپا مکلفند برمبنای این «فراقانون»، کوچکترین فریاد اعتراض در برابر شیوههای رفتاری و اقدامات ضدانسانی «اسرائیل» را در نطفه خفه کنند.
امروز هشت میلیارد نفر انسان از اقوام، ملل و مذاهب مختلف در تمام قارههای جهان، مُکلّف و محکوم به پذیرش این «فراقانونِ» انحصاری یک قوم و قبیلهی شانزده ـ هفده میلیون نفری و رعایت بیچون و چرای آن هستند. این «فراقانون» به تدریج در حال تبدیل شدن به یک معیار و ارزشِ غالب در نظام جهانی و ناسخ همهی ارزشها و معیارهای آسمانی و انسانی است!