به گزارش خبرنگار مهر، هفدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین، صبح امروز سهشنبه ٢٠ شهریور ماه ١۴٠٣ در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین «دهقانی» و مستشاران دادگاه «مرتضی تورک» و «امین ناصری» و «وزیری» نماینده دادستان در مجتمع قضائی امام خمینی (ره) به صورت علنی آغاز شد.
سران و اعضای این گروهک تروریستی مرتکب فجیعترین جنایتها و قتل هزاران انسان بیگناه از جمله کودکان و زنان شدند که هیچگاه به فراموشی سپرده نخواهد شد.
قاضی دادگاه با اشاره به اینکه ایران بزرگترین قربانی تروریسم محسوب میشود، گفت: جمهوری اسلامی ایران و قوه قضائیه برای تأمین صلح و عدالت بیشتر اقدام به مبارزه قانونی در چارچوب قوانین کیفری خود با تروریست کرده است..
وی افزود: اگرچه در قطعنامههای متعدد سازمان ملل، قطعنامه سال ۱۳۷۳، قطعنامه سال ۱۳۹۰ کمیته اجرایی مبارزه با تروریسم لوازم بسیاری برای سازمان ملل و دبیر کل آن ضروری دانسته است، اما عملکرد برخی از ناظران، گزارشگران و منتخبان از سوی سازمان ملل، دیدگاه بیدار و وجدان آگاه ملتها به ویژه ملتهای قربانی تروریسم را به استاندارهای دوگانه سازمان ملل متوجه میسازد. قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران امروز برابر با قوانین حقوقی صلاحیت رسیدگی به اتهامات وارده از جمله هواپیماربایی، کشتن کودکان و غیرنظامیان و به وحشت انداختن مردم را دارد و این پرونده در حال رسیدگی است.
وی بیان کرد: بر اساس آنچه که قطعنامههای نامبرده حتی برای دبیر کل سازمان ملل الزام ایجاد میکند این است که ناظرین و گزارشگران آنها از گروههایی که متهم به اقدامات تروریستی هستند دوری کنند تا زمانی که دادگاههای صالح به جرایم آنها رسیدگی کرده و در صورتی که از اتهامات برائت یافتند در میان آنها حاضر شوند. از سوی ملت ایران و رئیس دادگاه نصیحتی را به دبیر کل سازمان ملل میکنم. همانطور که میدانید تروریستها دشمنان ملتها محسوب میشوند و وظیفه سازمان ملل و دبیر کل آن مقابله با مرتکبین چنین اقداماتی است.
دهقانی بیان داشت: دبیرکل سازمان ملل بدانید امروز در تهران کیفرخواستی به شعب حقوقی آن واصل شده و ۱۰۴ متهم آن اقدامات تروریستی اعم از جنایت علیه بشریت را مرتکب شدهاند و این پرونده در حال رسیدگی است؛ لذا انتظار ملت ایران این است که سازمان ملل و دبیر کل این سازمان در میان چنین متهمانی حاضر نباشد و شورای امنیت سازمان ملل و دبیر کل سازمان ملل برای تحقق صلح عادلانه در دنیا با ملتها و دولتهای قربانی تروریست همراهی کرده و توان خود را برای استرداد و محاکمه متهمان این پرونده صرف کنند. اگر دادگاه به برائت متهمان رسید موضوع فرق میکند و اما اگر متهمان محکوم شدند، آنگاه حضور در کنار متهمان لکه ننگی در دامن کسانی است که ادعای صلح، عدالت و امنیت در دنیا را دارند اما در عملکرد استانداردهای چندگانهای دارند. با توجه به حضور تمام وکلای متهمان و نماینده دادستان و وکلای شکات، دادگاه را رسمی اعلام میکنم.
قاضی دادگاه بیان داشت: تروریستها دشمنان ملتها تلقی میشوند و وظیفه سازمان ملل مقابله با مرتکبین چنین اقدامات است. سازمان ملل برای تحقق صلح در دنیا با ملتهای قربانیان تروریسم همراهی کرده و مسیر را برای مبارزه با تروریسم سخت کرده است.
قاضی دادگاه در ادامه دستور توقیف اموال متهمان این پرونده را صادر کرد.
در ادامه امیر ملائی بالستانی، وکیل شکات در جایگاه قرار گرفت و گفت: در ابتدای جلسه قصد دارم با توجه به ضرور و زیان ناشی از جرم که مدارک آن در پرونده موجود و ثبت شده است، لایحهای مطابق با ماده ۱۰۷ قانون آئین دادرسی کیفری در خصوص تأمین خواسته کیفری به جهت جبران ضرر و زیان ناشی از جرم تقدیم دادگاه کنم.
در ادامه وکیل شکات لایحه خود را به دادگاه ارائه داد.
قاضی دهقانی بیان کرد: به عنوان رئیس دادگاه پس از مشورت با مستشاران دادگاه، ضمن موافقت با قرار تأمین خواسته کیفری درخواست شده از سوی وکیل شکات دستور توقیف و شناسایی اموال مرتبط با متهمان این پرونده را در راستای ماده ۱۰۷ قانون آئین دادرسی کیفری صادر و اعلام میکنم. اموال متهمان توقیف شود.
وکیل شکات گفت: با توجه به حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی، درخواست دارم ۲ نفر از خانوادههای معزز شهدا که جزو شکات هستند در جایگاه قرا بگیرند.
سیده طیبه موسوی، دختر شهید آیتالله سید کاظم موسوی در ادامه گفت: با توجه به اینکه در این حادثه اصل نظام مورد هدف قرار گرفته است و باید حساسیت نسبت به آن بیشتر باشد، اما دیر به آن رسیدگی شده است، از دادگاه تقاضای اشد مجازات را برای این جنایتکاران و برای حامیان آنها که در رأس آن رژیم جنایتکار آمریکا و فرانسه که همچنان از آنها حمایت میکنند، را دارم.
وی در ادامه گفت: درخواست جبران خسارتهای مادی و معنوی به خانوادههایی که در اثر این حادثه متحمل شدند را دارم.
وی در ادامه در پاسخ به سوال قاضی در مورد سمت شهید آیت الله موسوی، گفت: وی نماینده امام و قائم مقام وزارت آموزش و پرورش و معلم بودند و کار نظامی انجام نمیدادند، اما از کسانی بودند که در جلسات هفتگی حزب شرکت میکردند.
طیبه موسوی در ادامه در پاسخ به سوال قاضی در مورد خسارتهای وارده به این خانواده در فقدان پدر، گفت: برادر کوچکم در هنگام شهادت پدر چهار ساله بودند و وابستگی بسیار زیادی به ایشان داشتند. تمام امورات تحصیلی ما به واسطه پدر انجام میشد، با وجود اینکه پدر ساعات زیادی در خانه نبودند، اما در ساعات حضورشان محیط خانه را گرم میکردند که فقدان پدر صدمات زیادی به خانواده وارد کرد.
وی گفت: به نمایندگی از اعضای خانواده اینجا هستم، تمامی اعضای خانواده خواهان جبران خسارتهای مادی و معنوی وارده بر اثر شهادت و فقدان پدر هستند.
وی افزود: با توجه به اینکه من در زمان شهادت پدرم ۱۵ سال سن داشتم، بسیاری از مسائل را لمس کرده و با تمام وجود احساس کردم. بنده در آن زمان شاهد بودم که چگونه بعد از شهادت پدرم آواری از مصائب و مشکلات بر سر مادرم که در آن زمان تنها ۳۶ سال سن داشتند و زنی خانهدار بودند فرو ریخت. مادر من تا قبل از این اتفاق در اجتماع فعالیت چندانی نداشتند و بیشتر وقت خود را در منزل صرف تربیت فرزندان خود میکردند. بنده تنها دختر شهید هستم و ۵ برادر دیگر نیز دارم.
فرزند شهید آیتالله سید کاظم موسوی تصریح کرد: وقتی پدرم به شهادت رسیدند برادر بزرگ من در همان سال دیپلم گرفته بود و من در سال آخر راهنمایی مشغول به تحصیل بودم. برادران دیگر من در مقاطع راهنمایی و دبستان درس میخواندند و فرزند آخر خانواده ۴ سال سن داشت. پس از شهادت پدرم برای مادرم مشکلات زیادی به وجود آمده بود و یک زن تنها با مسئولیت ۶ فرزند خردسال و نوجوان و مسائل و مشکلاتی که از نظر اقتصادی، تحصیلی و اجتماعی با آنها مواجه شده بود.
این فرزند شهید ادامه داد: در حال حاضر که در محضر دادگاه حضور دارم به لطف الهی و با فداکاری و ایثار مادرم، ما فرزندان شهید در زندگی شخصی خود موفق بودهایم و زحمات مادرم به ثمر نشسته است. از ۵ برادر بنده ۴ نفر از آنان پزشک هستند و برادر دیگرم مهندس است و بنده نیز دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستم.
وی تاکید کرد: اینکه خداوند و روح پدر شهیدم در آن شرایط سخت حامی ما بوده باعث نمیشود که از گروههای تروریستی حامیان و عامران آنها و مسببین و عاملان شهادت این شهید بزرگوار شکایت نداشته باشیم؛ چرا که این گروههای تروریستی باعث بروز این حوادث تلخ شدند و این خسارتها را به خانوادهها تحمیل کردند. از ریاست محترم دادگاه تقاضا دارم که اشد مجازات را برای اعضای این گروهک تروریستی که هنوز هم دست از این کارها برنداشتند در نظر بگیرند.
موسوی با بیان اینکه دادگاه رسیدگی به اتهام این جنایتکاران باید سالهای پیش تشکیل میشد، تصریح کرد: تشکیل دادگاه برای حادثه ۷ تیر بسیار دیر اتفاق افتاد و بیش از ۴۰ سال از این ماجرا گذشته است. دستگاه قضائی بسیار پیش از این زمان باید به این موارد ورود پیدا میکرد چرا که که در حادثه ۷ تیر اصل نظام هدف گرفته شده بود. سالن محل انفجار فقط یک سالن نبود بلکه یک کشور بود و سران یک کشور در آن حضور داشتند. اگر مشابه این اتفاق در کشور دیگری رخ میداد و یک یا دو نفر از سران آن کشور ترور میشد حتماً حادثهای بزرگ قلمداد میشد و به طور ویژه به آن رسیدگی میشد.
در ادامه عبدالله خلیلی یکی از شهود پرونده در جایگاه حاضر شد و ضمن بیان اینکه میداند در صورت بیان مطالب غیرواقع محکوم و مجازات خواهد شد، با گذاشتن دست راست خود بر روی قرآن، قسم یاد کرد که تمام واقعیت را بیان کند.
خلیلی با دستور و تکرار سخن قاضی برای سوگند، گفت: قسم می خورم به قران کریم که دست راستم بر روی آن است و به والله، بالله، تالله جز به راستی نگفته و تمام حقایق را مطابق واقع برای دادگاه بیان کنم.
خلیلی ضمن تشریح زمان انفجار ساختمان ۷ تیرماه، گفت: میزی که منفجر شد، کنترل شده بود. آن شب شام بچهها را کنترل میکردم که به موقع توزیع شود، متوجه شدم کارتنهای جزوهها در جای همیشگی نیست. آمدم بیرون و به دنبال کلاهی که علت این موضوع را بپرسم، یکی از دوستان گفت که کلاهی رفت بستنی بگیرد.
وی افزود: من به آن فرد گفتم سریع به دنبال کلاهی برود، او رفت و برگشت گفت کلاهی نیست. مشغول همین صحبتها بودیم که سالن منفجر شد. با انفجار صورت گرفته، برقها رفت. همسایهها آمده بودند و عده زیادی در آن تاریکی حضور داشتند. عدهای برای سفید کردن کلاهی حضور داشتند. انفجار منجر به گیجی ما شد.
این شاهد تصریح کرد: یکی در تاریکی گفت من کلاهی را دیدم و او را به بیمارستان طرفه بردند، فردی فرستادیم بیمارستان طرفه اما او نبود. این موضوع چندین بار مطرح شد و عدهای بودند که میخواستند موقعیت را برای فرار کلاهی فراهم کنند. نبود مدیریت اطلاعات علت اصلی این حادثه بود. به صرف معرفی یک نفر، فرد میتوانست مشغول به کار شود. در نهایت شد آنچه نباید میشد.
در ادامه نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و سوالاتی را از خلیلی مطرح کرد.
نماینده دادستان گفت: یکی از محورهای کیفرخواست نفوذ سازمان تروریستی در ارگانها و سازمانهای دولتی بوده است که بیشتر برای جاسوسی این اقدام را انجام میدادند و این اطلاعات یا برای زدن افراد یا اقدامات تروریستی مورد استفاده قرار میگرفت و بعدها به رژیم بعث عراق کمک میرساندند و همکاری لجستیکی برای هدف قراردادن نظامیان جمهوری اسلامی داشتند.
وی یادآور شد: در دهههای ۷۰ و ۸۰ اهداف تغییر کرد و اطلاعات دروغی را در اختیار کشورهای غربی قرار میدادند. سوالی که مطرح است این است ما میدانیم از خرداد ۱۳۶۰ ماهیت مسلحانه رویکردشان را به منصه ظهور رساندند و بیشتر در پوشش سیاسی رویکرد خود را به جامعه نشان میدادند و اولین اقدام تروریستی آنها، انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی بود. علت حساسیت شما در مورد سوابق افراد و بررسی پروندههای افراد چه بود؟ زیرا نفوذ گروهک تروریستی در دستگاههای دولتی آن موقع هنوز جا نیفتاده بود و ما سندی دایر بر این نفوذ نداشتیم. بعدها فهمیدیم امثال کشمیری و کلاهی نفوذ میکردند و اطلاعات را در اختیار گروههای تروریستی قرار میدادند.
خلیلی در پاسخ به سوال نماینده دادستان گفت: رشد خارج از حد کاری امثالی مثل کلاهی در محیط کاری بود.
وی با اشاره به کلاهی (متهم انفجار ۷ تیر ۱۳۶۰ در ساختمان حزب جمهوری اسلام) و شکی که نسبت به او وجود داشت، گفت: رفتار او دو گانه بود و گاهی رسمی بود و گاهی نیز شوخیهایی میکرد.
در ادامه قاضی دهقان این سوال را مطرح کرد که چرا احتمال نفوذ در خصوص این فرد مطرح بود؟
خلیلی در پاسخ به قاضی دهقان بیان کرد: درباره شخص کلاهی فکر نمیکردیم کاری در این حدی انجام دهد. بیشتر ظن ما نسبت به رفتار او بود. مثلاً ایشان تلفن خصوصی تمامی مسئولین را داشت. مثلاً پرسیدم دوستان را دعوت کردید، مدام میپرسید که جلسه کجا برگزار میشود، پاسخ این سوال را نمیدادم، در نهایت پاسخ میداد که آره مثلاً حاج اسدالله را گفتم بیاید. ایشان شهید لاجوردی را حاج اسدالله صدا میکرد. این ادبیات و رفتار دوگانهای که داشت، تعجب برانگیز بود.
وی در ادامه بیان کرد: هر کسی اسلحه داشت تحویل میداد و موقع رفتن، میگرفت. اصلاً این سوال مطرح نمیشد که برای داشتن این اسلحه مجوز داری یا خیر یا این اسلحه را از کجا آوردی. اصلاً این سوالات مطرح نبود. تنها کسی که مقاومت میکرد و میگفت چرا اسلحه ام را میگیرید او بود و در نهایت هم به طور کلی اسلحه از او گرفته شد.
محمدی یکی از وکلای متهمان پرونده در جایگاه حاضر شد و از شاهد خلیلی این سوال را مطرح کرد که موتور کلاهی را پیدا کردید؟ شاهد خلیلی گفت: موتور را پیدا نکردیم.
قاضی در ادامه بیان کرد: از واقعه چهل سال میگذرد، جناب شاهد اگر خاطرتان هست عنوان کنید.
محمدی در ادامه سوالاتی مطرح کرد و گفت: پس از انفجار آقای زردوست به دنبال پرونده کلاهی بود. چرا اطلاعات او در پرونده نبود. شما خود را گناهکار نمیدانید؟ شاهد خلیلی گفت: خیر. وکیل محمدی گفت که چرا اطلاعات کلاهی در پرونده وجود نداشت؟ شاهد خلیلی گفت: این اطلاعات را قرار بود، بدهد و قرار بود (کلاهی) جابجا شود.
قاضی گفت: آقای وکیل ایشان (خلیلی) شاهد پرونده هستند، متهم نیستند. سوالی که از متهم پرسیده میشود با سوالاتی که از شاهد پرسیده میشود متفاوت است. اینکه پرسیده میشود شما احساس گناه میکنید، سوالی است که از متهم پرسیده میشود.
در ادامه نماینده دادستان گفت: طبق گزارش شهربانی در ۹ تیرماه ۱۳۶۰ نوع بمب ساعتی و داخل ساختمان و شمال غربی قید شده است.
طبق گزارش ارائه شده چیزی دایر بر این که در نقاط مختلف بمب کار گذاشته باشد وجود ندارد. در تمام گزارشات، محل کارگزاری بمب در ناحیهای که آیت الله شهید بهشتی بود عنوان شده است. با این انفجار کلاً سقف پایین افتاده است.
وی افزود: ملاک نظر در پرونده نظر کارشناس است و کسانی که در مقام شاهد در دادگاه حاضر میشوند فقط مطالبشان را میگویند و ما توقع نداریم مثل کارشناس باشند. گزارش کارشناس ماده انفجاری را بیان میکند و در انتها میگوید که این ماده با قدرت بالا بوده که باعث انهدام کل سالن شده است. اظهارات شاهد با گزارش پرونده انطباق دارد زیرا کلاهی در خصوص استحکام سالن و ستون سوال می کرده که اینجا کارشناس مواد منفجره میگوید انهدام کل ساختمان از طریق انفجار نیازمند دانش بالا و تخصصی در حوزه داشته است. ساعت ۲۰:۵۵ در آن برهه، زمان حضور افراد در سالن حزب بوده که بعد از آن کلاهی دیده نمیشود.
نماینده دادستان گفت: گزارش سپاه در همان زمان علت انفجار را از سوی گروهک تروریستی و توسط کلاهی عنوان میکند. مجدداً گزارش سپاه در سال ۱۳۶۰ خروج مسعود رجوی به صورت زمینی و رفتنش به فرانسه و بازگشتش به ایران قبل از انفجار را عنوان میکنند. حسب این گزارش مسعود رجوی در اواخر سال ۵۹ به صورت زمینی و غیرقانونی از کشور خارج و به فرانسه میرود و بعد از بازگشت او از فرانسه ما شاهد یکسری وقایع هستیم از جمله واقعه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و بعد از آن واقعه انفجار حزب جمهوری اسلامی. بعد از این اتفاق از طریق سرقت هواپیما به همراه کلاهی و چند نفر دیگر از کشور خارج و مجدداً به فرانسه برمی گردد.
در ادامه قاضی از زردوست درخواست کرد در جایگاه حاضر شود، و از او پرسید آیا اظهار داشته اید در کنار هر یک از ستونها مواد منفجره کار گذاشته شده بود؟
زردوست گفت: خیر، چنین اظهاری نداشتهام.
وی ادامه داد: آنچه اظهار کردهام این بود که کل سقف پایین آمده بود و ستونها خم شده بود. ضمن اینکه من مسئول تأمین امنیت نبودم تنها در این زمینه همکاری میکردم مسئولیت نگهبانی با شخص دیگری بود که آن شب نبود.
وی به کارتونی که روی میز قرار داده شده بود، اشاره کرد و گفت: هر انفجاری یک اثری از خود به جا میگذارد، یک اثر به صورت عمودی و یک اثر جانبی هم وجود دارد. بعد از آواربرداری آنجا کاملاً گود شده بود. محل انفجار، چون در نزدیکی ستونی بود که بار ساختمان بر روی آن و به سمت حیاط حزب بود آسیب دیده و به اصطلاح خالی کرده بود.
پیروزفر در ادامه خطاب به قاضی گفت: در گزارش ضابطین فقط آن جعبه نبوده و آن را در انفجار عامل انحصاری ندانسته، اما عوامل دیگر را نیز اعلام نکرده است. در مورد انفجار گزارشات تکمیلیتر را در این زمینه باید خواند و بررسی کرد، یک نکته دیگر اینکه در پرونده ۱۰ شاهد وجود دارد که خلیلی جزو آنها نبوده است، آیا وی شاهد جدیدی است؟ قرار بوده است امروز جلسه با خدابنده آغاز شود.
وی در ادامه گفت: پس از انفجار انتساب عمل مجرمانه به کلاهی و ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق چگونه احراز شده است؟
قاضی گفت: طبق کیفرخواست شاهد در خصوص موضوع شهادت، شهادت داده است.
قاضی در ادامه از شاهد پرسید آیا شما علم خاصی داشتید که کلاهی جز اعضای مجاهدین خلق بوده است؟
وی گفت: در اظهاراتی که سایر همکاران حزبی اشاره کرده بودند، وقتی صحبت از وضعیت منافقین میشد کلاهی میگفت باید صحبت آنها را هم شنید یعنی به نوعی از آنها طرفداری میکرد.
در ادامه وزیری نماینده دادستان گفت: طبق گزارش شهربانی در تاریخ ۹ تیرماه ۱۳۶۰ نوع بمب ساعتی، داخل ساختمان، قسمت شمال غربی بوده است و فردی هم که این گزارش را داده متصدی سروان فرهادیان بوده است.
وی ادامه داد: طبق گزارشات پرونده که با اوضاع و احوال حادثه هم انطباق دارد چیزی دایر بر اینکه در نقاط مختلف بمبی کار گذاشته شده باشد وجود ندارد و آنچه وکیل گفتند در هیچ یک از گزارشات وجود ندارد.
وی با بیان اینکه اظهارات شاهد با گزارشات ضابطین انطباق دارد، گفت: در تمامی گزارشاتی که در آینده نیز به آن اشاره خواهم کرد محل کارگذاشتن بمب را در ناحیهای که آیت الله شهید بهشتی حضور داشتند عنوان میکنند، با این انفجار کلاً سقف پایین آمده است، اظهارات شاهد مبنی بر وحدت ماده انفجاری بوده است که این هم با گزارشات ضابطین انطباق دارد.
وی خطاب به وکیل گفت: در این موضوع ملاک نظر کارشناس است، و ما انتظار نداریم که شاهد به شکل کارشناسی صحبت کند، گزارش کارشناسی میگوید هدف انهدام کل سالن بوده است که به این هدف هم میرسد.
وی گفت: در گزارش مواد منفجره را بسیار حساس و با قدرت تخریب بالا اعلام میکند، شاهد عنوان کرده است که کلاهی در مورد استحکام و قدرت ستونها سوال میکرد گرچه که تحصیلات مهندسی داشته است، نظر کارشناسی هم میگوید که انهدام کل ساختمان از طریق انفجار نیازمند دانش بالا و تخصصی در این حوزه است.
وزیری گفت: ساعت ۲۰:۵۵ دقیقه زمان حضور تمامی افراد در سالن بوده است که پس از آن کلاهی در جمع دیده نمیشود. کارشناس مواد منفجره را C۴، خمیری شکل، پنجاه تن و چاشنی را هم الکتریکی اعلام میکند.
وی گفت: کارشناس مکان مواد منفجره را همچون گزارش شهربانی مجدداً قسمت بالای سالن و در قسمت جایگاه مدیر جلسه عنوان میکند. همچنین قید شده است که سقف یکپارچه پایین آمده است همین موضوع را کمیسیون تحقیق انفجار ۷ تیر هم بیان و بر آن تاکید دارد.
وزیری گفت: علت انفجار را کمیسیون ۷ تیر بمب قوی در قسمت شمال و جایگاه مدیر جلسه عنوان میکند که منجر به تخریب ساختمان و فرو ریختن سقف با شهادت ۷۲ تن و مجروحیت ۲۴ تن دیگر میشود. مسئولیت این انفجار از سوی کمیسیون به منافقین منتسب میشود
نماینده دادستان گفت: گزارشات ۲۰ مرداد ۱۳۶۰ و ۱۰ شهریور ۱۳۶۰ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم علت انفجار را توسط گروهک و با انتقال مواد منفجره توسط کلاهی اعلام میکند.
وی گفت: گزارش کمیته مرکزی انقلاب اسلامی به شماره ۱۰۲۳۴۷ در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۶۰ کلاهی و منافقین را به عنوان عامل انفجار معرفی میکند.
نماینده دادستان گفت: گزارش سپاه در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ هم خروج مسعود رجوی به صورت زمینی و رفتن او به فرانسه و بازگشت او به ایران از مرز پاکستان قبل از این انفجار را عنوان میکند.
وزیری گفت: هرچند در جلسات دادگاه عنوان کردم مسعود رجوی در اواخر سال ۵۹ به صورت زمینی و غیرقانونی از کشور خارج میشود و به فرانسه میرود بعد از بازگشت وی از فرانسه که از مرز پاکستان به صورت غیرقانونی صورت میگیرد، شاهد وقایعی از جمله واقعه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و بعد از آن واقعه انفجار حزب جمهوری اسلامی است.
وی ادامه داد: مسعود رجوی از طریق سرقت هواپیما به همراه کلاهی و چند نفر دیگر از کشور خارج و به فرانسه برمیگردد، قبل از انفجار در فرانسه بوده برنامهها را گرفته و بعد از انفجار هم به کشوری برگشته که مدعی مبارزه با تروریسم است.
وزیری ادامه داد: در شهادت نامه سرهنگ هوایی «فضل الله قاضی عسگر»، حضور محمدرضا کلاهی در پروازی که مسعود رجوی را بعد از این انفجار به فرانسه منتقل میکرده است، وجود دارد.
وی همچنین گفت: اقرار همراهان مسعود رجوی در هواپیما به عاملیت کلاهی در انفجار حزب جمهوری اسلامی و تطبیق چهره به محض بازگشت به ایران در پرونده وجود دارد.
وزیری گفت: شهادت نامه رحیم دهقان از عوامل پروازی که مسعود رجوی هم در آن حضور داشته، حضور کلاهی را نیز تأیید میکند.
نماینده دادستان گفت: فیلم جلسه حبوش و مسعود رجوی دلالت بر انتساب این حادثه با گروهک تروریستی منافقین دارد، گزارش سالانه تروریسم منتشره توسط آمریکا در سال ۲۰۰۶ میلادی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را به گروهک تروریستی منافقین منتسب میکند همچنین گزارش مؤسسه رند آمریکا این اقدام تروریستی را به گروهک منافقین منتسب میکند. در زمان قرائت کیفرخواست به اظهارات عناصر جدا شده از گروهک که در مرحله بازپرسی حاضر شدند اشاره شد که دلالت بر اجرای این عملیات توسط گروهک منافقین دارد. بعد از این عملیات زمانی که کلاهی به عراق منتقل میشود و در ۲ جلسه قبل دادگاه مطلع اظهار کرد که در قرارگاههایی که ایشان را میدیدند همه به عنوان عامل انفجار حزب جمهوری ایشان را عنوان میکردند. کتابی که در زمان قرائت کیفرخواست به آن اشاره کردم دلالت بر توجیه کلاهی توسط ابریشمچی برای انفجار دفتر حزب دارد.
قاضی: طبق لایحهای که وکیل داد یکی از شهود در رعایت تبصره یک ماده ۲۱۴ از قانون آئین دادرسی کیفری به جهت برخی تهدیداتی که علیه ایشان صورت گرفته در محل خاصی قرار گرفته و اظهارات ایشان بیان خواهد شد.
قاضی در ادامه با بیان اینکه اظهارات آقای زردوست به عنوان شاهد در دادگاه صورت جلسه شده است، خطاب به زردوست گفت: حاضر هستید در دادگاه دست روی قرآن قرار دهید و قسم یاد کنید که جز به راستی صحبت نکنید و تمام حقایق را مطرح کنید.
زردوست به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و قسم یاد کرد.
محمدتقی زردوست، از شاهدان حاضر در صحنه وقوع جرم و مسئول دفتر شهید لاجوردی به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: در پرونده پرسنلی کلاهی مدارکی وجود داشت که وابستگی کلاهی به سازمان منافقین را نشان میداد. در پرونده دیدم که برادرم به شهید بهشتی نامهای زده اند که کلاهی در زمان دانشجویی با منافقین همکاری داشته است چرا کلاهی در حزب فعالیت دارد. شهید بهشتی نامه را زیرنویس کرده و به شهید جوادمالکی مسئول تشکیلات حزب ارجاع میدهد. شهید مالکی این گزارش را میخواند و متأسفانه مینویسد که کلاهی در کارهایی که به وی سپرده شده و فعالیتهایی که در مسائل انقلاب داشته باعث پذیرفته شدن در حزب شده است. برادرم مجدد شفاهی به شهید بهشتی مورد کلاهی را مطرح کرده بود.
قاضی گفت: سمت شما در آن زمان چه بود.
زردوست پاسخ داد: بنده آن زمان به عنوان مسئول دفتر شهید لاجوردی حکم کلی داشتم و برخی مأموریتهای خاص را انجام میدادم. شهید لاجوردی قرار بود در جلسه حاضر شود. شهید لاجوردی بعد از انفجار به عنوان نماینده دادستان برای کشف جرم به بنده مأموریت داد. ما به همراه آقای بخشیزاده در منزل کلاهی مستقر شدیم و در منزل وی جزوات عقیدتی منافقین را پیدا کردیم. دستپاچگی کلاهی قبل از انفجار و مدارک پیدا شده، وابستگی کلاهی را به منافقین اثبات میکرد.
قاضی خطاب به شکات متهمان گفت: اگر از شاهد سوالی دارید بپرسید.
محمدی، وکیل متهمان یک تا دو و ۶ تا ۲۶ در جایگاه حاضر شد تا سوالاتی از شاهد زردوست بپرسد.
وکیل محمدی در جایگاه قرار گرفت و گفت: بنده وکیل سازمان، مسعود رجوی و ۱۹ نفر دیگر از اعضا هستم که متهمهای ردیف یک تا دو و ۶ تا ۲۶ را دربر میگیرد.
وکیل از شاهد زردوست سوال کرد: زمان انفجار در منزل حضور داشتید، درست است؟ منزلتان کجاست؟ چه ساعتی بود؟ زمانی که صدا را شنیدید به پشت بام رفتید؟
زردوست پاسخ داد: بله. منزلم در سعدآباد قرار دارد. قبل از ساعت ۸ تا ۹ بود. همزمان که انفجار حاصل شد، پدرخانمم که محل زندگی شأن با دفتر حزب کمی فاصله دارد، ایشان هم به پشت بام رفته بودند و ایشان دقیقاً محل سرچشمه را دیده بودند که از آنجا دود بلند شده است. من نیز از جایی که بودم با توجه به نور شب، تشخیصم این بود که در آن محدوده غبار زیادی وجود دارد. تشخیص من دقیق نبود، اما پدر همسرم که به پشت بام رفته بود، دقیقاً محل دفتر حزب را دیده بود و با توجه به اینکه میدانستیم در روزهای یکشنبه در آنجا جلسه برگزار میشود، شکی برایمان باقی نماند این نهاد محل انفجار بوده است.
قاضی بیان کرد: سوال خود را دقیقتر بپرسید و از اینکه ایشان دود را از آن محل دیده چه نتیجهای میخواهید، بگیرید؟
وکیل شکات گفت: من مطمئن نیستم ایشان آن وقت شب دود را دیده باشند و محل دقیق دود را تشخیص داده باشند.
وکیل از زردوست پرسید: آقای کلاهی تا کی در ایران بودند و میدانید چند وقت بعد از کشور خارج شدند؟ با چه وسیلهای خارج شدند؟
زردوست پاسخ داد: خیر نمیدانم.
غلامرضا بخشیزاده یکی از شاهدان انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی که سمتش جانشین فرمانده اطلاعات تحقیقات کمیته بود در جایگاه حاضر شد.
بخشی زاده در جایگاه قرار گرفت، قاضی خطاب به او گفت: میخواهید شهادت دهید و قسم هم یاد کنید؟
بخشی زاده گفت: بله
قاضی به او گفت: مطلع هستید که اگر مشخص شود اظهارات شما کذب و یا مطابق با واقعیت نباشد، در صورت شکایت یا اعلام جرم طبق قانون آئین دادرسی کیفری تعقیب و طبق قانون مجازات اسلامی مجازات میشوید. پس دست روی قرآن گذاشته و سوگند یاد کنید.
بخشیزاده پس از ادای سوگند، گفت: درباره اتفاقی که افتاد باید بگویم، در آن زمان من جانشین فرمانده اطلاعات کمیته بودم. جلسه اول آقای زردوست فرمودند، زمان وقوع حادثه با توجه به اینکه منافقین اعلام جنگ مسلحانه با رژیم کرده بودند، جلسهای منزل آقای زردوست بود، که من نیز در آن جلسه حضور داشتم با تعدادی از دوستان که از کمیته و هم از دادستانی بودند، ما مطلع شدیم چنین اتفاقی افتاده است که همه سراسیمه به دفتر حزب آمدیم که در آن زمان همه چیز از بین رفته بود و مردم نیز در آنجا حضور داشتند و نیروهای امداد و نجات مانند آتش نشانی و آمبولانس نیز حضور داشتند. یک گزارشی نیز در آن زمان تهیه کرده و ارائه کردیم و در آن زمان بنده و آقای زردوست گزارش همه موارد را نوشتیم.
وی افزود: براساس حکم دادستانی و کمیته وارد عمل شدیم. در ابتدا نمیدانستیم این اقدام از سوی چه کسانی صورت گرفته است. وقتی بررسی کردیم و با افراد مختلفی صحبت کردیم که همین آقای کریمی هم یکی از آن افراد بود، در بررسیها به اسم آقای محمدرضا کلاهی رسیدیم. همان شب پرونده پرسنلی این فرد را مطالعه کردیم. در قسمتی که باید نام معرف خود را مینوشت، جای هر ۴ گزینه ضربدر زده بود، شهید حبیب مالکی که خداوند او را رحمت کند، برادر آقای جواد مالکی که مسئول تشریفات بود، ایشان آنجا قید کرده بودند که آقای کلاهی مواضع تحلیلهای سیاسی او مغایر با اخلاق نظام است و به نظر من از لحاظ اعتقادی مشکل دارد. اخوی آقای زردوست نیز گزارشی داده بودند که ایشان مشکل دارد.
وی ادامه داد: قبل از این هم بنده یک بار به آقای مالکی گفته بودم که مواضع آقای کلاهی مشکل دارد و در جلسات حوزه که میآید از بنی صدر دفاع میکند و همه میگویند منافقین، او میگوید مجاهدین؛ بنابراین با افراد مختلفی که صحبت میکردیم نسبت به این قضیه، اعتراض داشتند که چرا این شخص چنین مشکلاتی داشته است. یک روز به آقای مالکی گفتم، این جوانی که شما معرفی کردید، این را عوض کنید. او پاسخ داد کسی را پیدا نکرده ام، خودت میآیی به جای او کار کنی؟ بعد از آن دیدم که آقای مالکی این موضوع را به چند نفر دیگر نیز گفته است که مثل این فرد تاکنون پیدا نکرده ام. چراکه کلاهی فردی پیگیر بود، وقت میگذاشت و صبح زود میآمد و برنامه ریزی میکرد، در هر جلسهای نیز سعی میکرد تا همه را دعوت کند که در آن جلسه هم شهیدان لاجوردی و کچویی هم بنا بود شرکت کنند و از ایشان هم دعوت شده بود، اما خوشبختانه شهید لاجوردی نتوانسته بود بیاید. خلاصه ما به این نتیجه رسیدیم که انفجار کار کلاهی بوده است.
بخشیزاده بیان کرد: مستند دیگری که میتوان ارائه کنم، همان شب که با مجوز دادستانی به منزل کلاهی رفتیم، وقتی به منزل او مراجعه کردیم، پدر او خیلی اعتراض میکرد که چرا این وقت شب وارد منزل ما شدید و من وقتی وارد شدم، یک حال بود و داخل آن عکسی از شاه در زمان جشنهای ۲۵۰۰ ساله بزرگ نصب شده بود. وارد اتاق او شدیم که ۹ متری بود و در آن تختی قرار داشت و کنارش یک رادیوی ساعتی و کتابخانه هم در کنارش داشت. در این کتابخانه اکثر کتابها و جزوات منافقین و دکتر شریعتی به چشم میخورد. یا مواضع خواهر او که در گزارش تقدیمی به آن اشاره کردیم، او میگفت چرا تا هر اتفاقی میافتد آن را گردن مجاهدین میاندازید؟ پدرش هم شروع به بدوبیراه گفتن به نظام کرد و میگفت اگر شما کلاهی را دیدید، پشت گوش تان را هم میبینید. پس مشخص بود که جریان سازمان یافتهای اتفاق افتاده بود.
بخشیزاده شاهد حادثه انفجار حزب گفت: اعتقاد داریم عامل اصلی کلاهی بوده است و افراد دیگر هم دست داشتند، اما ما به این افراد دست پیدا نکردیم.
قاضی از وکلا و نماینده دادستان پرسید که از شاهد سوالی دارید.
وکیل شکات از شاهد پرسید: خانواده شما اطلاع داشتند که شما منزل آقای زردوست بودید.
بخشیزاده پاسخ داد: بله زمانی که به درب منزل کلاهی مراجعه کردیم و در مورد حادثه انفجار حزب سوال صحبت کردیم. پدر کلاهی از ما پرسید به چه کسی مظنون هستید و ما گفتیم منافقین. پدر کلاهی گفت هر اتفاقی که در کشور رخ میدهد را به مجاهدین نسبت میدهید. برای ما جالب بود که پدر کلاهی به جای واژه منافقین از واژه مجاهدین استفاده کرد.
وکیل شکات خطاب به بخشیزاده گفت: چطور از آن فاصله دور توانستید محل انفجار ساختمان حزب را تشخیص دهید.
قاضی گفت: این حادثه مربوط به چهل سال قبل است و آن زمان ساختمانهای بلند مرتبه وجود نداشتند و مردم آن زمان با رفتن به پشت بام وقایع را دنبال میکردند. همین الان هم اگر در شرق تهران اتفاقی رخ دهد دیده میشود.
وزیری، نماینده دادستان گفت: سوال وکیل شکات ارتباطی با دادگاه ندارد. اگر ایشان دود را دیده باشد یا ندیده باشد تأثیری در انفجار ساختمان حزب ندارد.
قاضی گفت: به این مورد وکیل شکات باید اعتراض کند که اعتراضی نداشته است.