خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ محمد ترکاشوند متولد ۱۳۶۴ لیسانس مدیریت و طلبه سطح دو حوزه علمیه و مسئول گروه جهادی بیرق الرضای شهرستان ملایر است. منطقهای که ما در آن فعالیت میکنند آسیبهای اجتماعی فراوانی دارد و تقریباً کسی جرأت نمیکند قدم به آن منطقه بگذارد. البته اعضای این گروه اسیر ظواهر و شرایط نشدند.
اولین بار میخواستند موکبی برای امام حسین (ع) در این محله برپا کنند. آنها نگران درگیری با اراذل و اوباش بودند اما آرام آرام با احترام و ادب آنها را به خود جذب کردند. در زمان فعالیت موکب افراد زیادی با خالکوبی میآمدند و خودشان غذا میپختند و پخش میکردند. آنها داخل موکب سیگار میکشیدند.
بچههای گروه اتاقی برای سیگار کشیدن درست کردند و بر خلاف انتظار به راحتی این مساله را پذیرفتند و به آقای ترکاشوند میگفتند: حاجی هر چه بگویی ما میگوئیم چشم
ابتدا کمی نسبت به این گروه حساسیت وجود داشت ولی کم کم اختلافها بر طرف شد و مسیری برای حضور همه اعضای گروه در محله فراهم شد. آنها جلسات خوبی را در محله با نام گفتوگوهای دوشنبه پایه گذاری کردند. این جلسات به نوعی اتاق فرمان برنامههای محله بود که جزئیات فعالیتهای آنان در محله را مشخص میکرد.
بحثهای عقیدتی هم در این جلسات انجام میشد. هفته به هفته موضوعها را انتخاب میکردند و اعضای گروه به سراغ تحقیق و بررسی در خصوص این موضوعها میرفتند و سپس نتیجه تحقیقات در جلسات به بحث گذاشته میشد. هر چند وقت یک بار هم یکی از اساتید را برای پاسخگویی به نکات مجهول دعوت کردند. در همین جلسات با حضور فعالان محله مسائل و موضوعهای محله هم به بحث گذاشته میشد.
تقریباً دو سال به صورت مستمر در محل توزیع بستههای معیشتی را بر عهده دارند. در همین مسیر توزیع اقلام متوجه مشکلات ساختمانی نیازمندان شدند و شروع کردند به کارهای مختلف از رنگ آمیزی خانهها تا ساخت سرویس بهداشتی و آشپزخانه.
گاهی خانهها قابل تعمیر نبودند و آنها خانهها را تخریب و نوسازی میکردند. گروهی که در این فعالیت مشغول بود حدوداً ۱۰ نفر بودند. گروههای جهادی دیگر را هم دعوت به کار میکردند.
مثلاً گروه جهادی امام حسین (ع) فردی را داشت که ایزوگام کار بود، فرد دیگری در این گروه بود که برق کشی بلد بود. هر کدام از اینها میآمدند و کاری انجام میدادند و پولی بابت دستمزد درخواست نمیکردند. از شهرداری هم در بحث مجوز کمک میگرفتند. گاهی هم سیمان و ماسه و آجر و مصالح دیگر را به آنها میدادند.
خیرین مختلف از تهران و مشهد و شهرهای دیگر به مآنها کمک میکنند. صفحهای هم در فضای مجازی به نام «بیرق الرضا» راه اندازی کردند که گزارش فعالیتها را در آن منتشر میکنند.
خیرین با دیدن این گزارشها به آنها کمک میکردند. مثلاً لوازم خانگی از تهران برای آنها ارسال میکردند یا در موردی دیگر فردی هزار کیلو برنج خرید و برای آنها فرستاد برای ساخت خانه هم مبلغی پول از مشهد برایشان ارسال شد.
آقای ترکاشوند فقط به فعالیت در فضای مجازی اکتفا نکرد. از آرایشگاههای محله برای خبررسانی استفاده میکرد. با چند آرایشگاه صحبت کرده و با آنها رفیق شده بود. آنها هم مبلغ و حامی گروه در محله شدند. به گونهای که مردم به آنها پول میدادند تا به دست آنها برسد.
علت اینکه آرایشگاه محل را برای اطلاع رسانی انتخاب کردند این بود که آرایشگاهها محل رفت و آمد هستند و همه مردم به آنجا مراجعه میکنند و با هم گپ میزنند. آرایشگاه مثل سوپر مارکت نیست که مردم زمان کمی در آن حضور داشته باشند و به همین دلیل خبری که از طریق آرایشگاه منتشر میشد به سرعت در محله بازتاب مییافت.
این گروه با تمامی ارگانها ارتباط داشت و در زمان انجام برخی فعالیتها مانند افتتاحیهها از ظرفیت تمامی ادارهها و نهادها بهره میگرفت.