به گزارش خبرنگار مهر، فیلم سینمایی «آغوش باز» به کارگردانی بهروز شعیبی به تازگی اکران خود را در سینماهای کشور آغاز کرده است. به همین بهانه محمد جلیلوند نویسنده سینمایی در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده درباره این فیلم و ویژگی هایش مطالبی نوشته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«بخشی از فیلمهای تاریخ سینمای جهان را ملودرامهای عاشقانه تشکیل میدهند که تعدادی از آنها به عنوان شاهکارهای مسلم سینمایی از دل زمان عبور کرده و به ماندگاری رسیدهاند. در سینمای ایران نیز گهگاه به نمونههای درخشانی در این باب برمی خوریم که گذر زمان روی آن تاثیر نگذاشته و مخاطبان پروپا قرصی برای خود دست و پا کردهاند. برای نمونه هم میتوان به «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی و «شبهای روشن» ساخته فرزاد موتمن اشاره کرد.
این روزها فیلمی با نام «آغوش باز» به کارگردانی بهروز شعیبی روی اکران سینماهای کشور است که تازهترین ملودرام عاشقانه سینمای ایران به حساب میآید. شعیبی و نویسندگان فیلمنامه آغوش باز قصه خود را حول محور کنسرت خوانندهای به نام پیام چیدهاند که در روز نخستین اجرای خود به مشکلات عدیدهای برخورد کرده که میتواند کل اجرای او را به خطر بیندازد. قصهای آشنا که در یک ظرف زمانی محدود بیست و چهار ساعته گذشته و عشق به عنوان تم اصلی نقش پررنگی در شکلگیری قصه آن دارد. در همان سکانسهای مربوط به تمرین گروه، شخصیتهای اصلی از پیام و نگین تا هومن و شادی به خوبی معرفی شده و کاشت اطلاعات هم انجام میشود. به ویژه درگیری نگین با شادی بر سر طراحی صحنه و لباس که تنش حاکم بر داستان را بالا میبرد.
صبح روز بعد هم نقطه عطف نخست فیلمنامه شکل گرفته و قصه را وارد مسیر تازهای میکند. جایی که اتصال برق سالن دکور کنسرت را تا حدود زیادی از بین برده و حال باید گروه چارهای برایش بیندیشد. در عین حال موضوع هم باید از پیام مخفی بماند. همه اینها دست به دست هم داده تا شتاب بیشتری بر داستان حاکم شده و رگههایی از کمدی هم در آن ظاهر و شوخیهایی شکل گیرد. برای مثال میتوان به بدوبدوهای هومن برای پیدا کردن هاردی که در دست شادی است، اشاره کرد که بخش مهمی از نیمه میانی فیلم را به خود اختصاص میدهد. در این بین ۲ داستان فرعی هم به قصه اصلی اضافه میشوند که اولی حول محور زهره همسر پیام میچرخد که یک روز مانده به اجرا غیبش زده و تلفنش را هم جواب نمیدهد. دیگری نیز مربوط به پدر پیام است که همراه همسرش که به آلزایمر مبتلاست زندگی عاشقانهای دارد. داستانکی که شروع غافلگیرکنندهای داشته و رودست خوبی هم به تماشاگر میزند. در عین حال حس و حال عاشقانه متقاعدکنندهای دارد و تم عشق را کاملاً پررنگ میکند. همان چیزی که در زندگی پیام با زهره به نوعی گم شده و به عبارت بهتر زنگار بسته است.
هومن و شادی ضلع سوم مثلث عاشقانه فیلم هستند که یکسره متفاوت با بقیه بوده و رابطه شان گره خورده به پول و مسائل مادی است. هر چند که هومن در روند پیشرفت داستان متحول شده و در نهایت شادی را ترک میکند. هومن تیپ-شخصیت آشنایی است که نقش مهمی در پیشبرد داستان داشته و بهتر از بقیه از کاردرآمده است. در عین حال شخصیتهای فرعی نیز بیشتر تیپ هستند که نمونههای خوب آن را در وحید مسئول اجرای دکور و نیز کنسرتگذار کهنهکار می بینیم. البته بخشهای مربوط به پیام و فرزندانش که بخش زیادی از زمان نیمه میانی فیلم را به خود اختصاص داده میتوانست کوتاه تر و موجزتر بوده و بخش حضور آنها در خانه پدری زودتر برگزار شود.
بهروز شعیبی از آن دسته فیلمسازهایی است که علاقه به تجربه در ژانرهای مختلف داشته و کارنامه کارگردانیاش هم گواه همین موضوع است. «آغوش باز» تجربه تازه او در باب ملودرام عاشقانه است که جمع و جور و گرم از کاردرآمده و شروع و پایان خوبی دارد. در عین حال شعیبی در انتخاب بازیگران «آغوش باز» سراغ گزینههای تکراری نرفته و نقشها را به تناسب با شخصیتهای فیلمنامه برگزیده است. حامد کمیلی با توجه به جنس صدا و اکتهایش انتخاب خوبی برای نقش پیام بوده است. در عین حال نمیتوان به محسن کیایی در نقش هومن اشاره نکرد که شیرینی همیشگیاش را به نقش تزریق کرده و چند شوخی بامزه را خلق کرده است. نمیتوان از گروه بازیگران فیلم گفت و از احترام برومند یاد نکرد؛ در نقش مادر پیام که ابتلایش به آلزایمر را به شکل مطلوبی به تصویر کشیده و تصویر زنی تحصیلکرده و با اصالت را بدون توسل به اغراق و با کمترین اکت به نمایش گذاشته است.
«آغوش باز» در زمانی که گیشه سینمای ایران در اختیار آثار کمدی است، گزینه مناسبی برای تماشای اثری متفاوت به حساب میآید.»