یک روزنامه لبنانی با اشاره به ابتکار عمل‌های گذشته سید حسن نصرالله در رهبری حزب الله لبنان، استراتژی عمومی وی برای جنگ با دشمن صهیونیستی را ترسیم کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه لبنانی الاخبار در گزارشی مفصل به بررسی استراتژی سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در جنگ سوم لبنان که به احتمال زیاد، دامنه‌های آن آغاز شده، پرداخته و می‌نویسد که با وجود اینکه حزب الله نسبت به احزاب دیگر دنیای عرب و اسلام حزب بزرگی نیست، اما می‌توان گفت تاثیرگذارترین و قوی‌ترین و مشهورترین این احزاب است و عناصر آن با تجربه‌ترین و خبره‌ترین افراد هستند. همین موضوع باعث شده که این حزب به مانعی واقعی در برابر بسیاری از پروژه‌های غربی در منطقه از جمله تجزیه کشورهای منطقه یا نظامی سازی یا ایجاد جنگ داخلی در منطقه شود.

از سوی دیگر تعهد این حزب به آرمان فلسطین به عنوان آرمان محوری جهان اسلام و ادامه فعالیت‌های مقاومت در برابر اسرائیل که یکی از بزرگترین ابزارهای نظامی و اقتصادی ساخته استعمار غرب است، آن را در عرصه تحولات منطقه نگه داشته است.

الاخبار می‌افزاید که سید حسن نصرالله از زمان تصدی پست دبیر کلی حزب الله لبنان دو استراتژی کلی را مد نظر خود و حزب الله لبنان قرار داده است: رویکرد اول: حمایت از لبنانِ آزاد و متحد و امن و مستقل است که یک دولت قوی و عادلانه در آن روی کار باشد و رویکرد دوم: نقش آفرینی در آزادی فلسطین و بازگرداندن این سرزمین به صاحبان واقعی آن است. لذا جنگ‌هایی که حزب الله در این مدت با آن مواجه شده، حلقه‌های متصل به هم از یک زنجیره است که هر کدام از آنها بر اساس یکی از این دو استراتژی داخلی و خارجی استوار است.

اول: جنگ‌های حزب‌الله لبنان

الاخبار در مقاله خود تصریح می‌کند که برخی از جنگ‌هایی که حزب الله در دوره دبیرکلی سید حسن نصرالله وارد آن شده، جنگ‌های دفاعی است که از جمله آنها جنگ جولای ۱۹۹۳ و جنگ ۱۹۹۶ یا جنگ ۳۳ روزه است. در برخی موارد نیز حزب الله عملیات پیش‌دستانه‌ای انجام داده که از جمله آنها مداخله در سوریه در سال ۲۰۱۱ و پشتیبانی از غزه در عملیات طوفان الاقصی در سال ۲۰۲۳ است.

همه این جنگ‌ها به شدت حساب شده بوده و باز تعریفی از فضای امنیتی و تمامیتی حزب الله در آن مطرح بوده و موفق شده موازنه قدرت در لبنان و منطقه را بازسازی کند. حزب الله لبنان که روزگاری از روستاها و مناطق دوردست آغاز به کار کرد، امروز تأثیری فراتر از منطقه دارد.

الاخبار در این مقاله به دو نکته اساسی در مورد جنگ‌های حزب الله اشاره کرده و در تشریح بیشتر این دو رویکرد می‌نویسد:

اول: نگاه نصرالله به جنگ‌های حزب الله لبنان چه دفاعی و چه پیش دستانه، نگاهی مادی و پراگماتیک و استراتژیک مبتنی بر منافع ملی یا قومی است.

دوم: نصرالله ورود به جنگ‌های تحمیل شده به حزب الله را با انگیزه‌های اعتقادی و تاریخی دنبال می‌کنند و تلاش دارد از طریق مراحل توسعه و پیشرفت این حزب به سوال‌های تاریخی و دینی مرتبط جهت تحقق اهداف ایدئولوژیک این حزب پاسخ دهد. به همین علت سخنرانی‌های دبیرکل حزب الله مملو از نشانه‌های دینی و تاریخی است.

نصرالله در عین توجهی که به واقعیت‌ها و شرایط مادی و مبانی اخلاقی و دینی دارد، ابعاد و امدادهای غیبی و معنوی را نیز از دیده پنهان نگه نمی‌دارد. لذا جنگ‌هایی که حزب‌الله وارد آن می‌شود، با رویکردهای مادی و دینی و انگیزه‌های اخلاقی و تاریخی همراه است و بخشی از تقابل حق در برابر باطل است. وی در ابعاد واقعی این جنگ‌ها، موضوعاتی نظیر اهداف مستقیم مردم یا مصالح عالی کشور را مطرح می‌کند و در بُعد دیگر آموزه‌های قرآنی و اخلاقی و اهمیت آن در شکست دادن دشمن را برجسته می‌سازد.

دوم: ائتلاف‌های سید حسن نصرالله

یکی از مهمترین مأموریت‌های سید حسن نصرالله از زمان تصدی پست رهبری حزب الله لبنان، ایجاد ائتلاف‌های داخلی و منطقه‌ای است. او مناسبات خود با جنبش امل را که مدت‌ها دچار پیچیدگی و ابهام بود، شفاف کرد و صلاحیت‌های سیاسی و نظامی هر کدام از این بخش‌ها را باز تعریف کرد. موضوع مقاومت یکی از محورهای اساسی مورد توافق بین سید حسن نصرالله و نبیه بری رئیس پارلمان لبنان و رئیس جنبش امل بود و آنها را از کشمکش‌های حزبی دور نگه داشت. در ادامه، تفاهم‌های انتخاباتی و عقلانی توسط حزب الله با احزاب دیگر ایجاد شد که باعث شد مقاومت محیط مناسبی برای گسترش فعالیت‌های خود در عرصه سیاسی ایجاد کند. این ائتلاف نقش خود را در بسیاری از جریان‌های داخلی و تجاوزهای رژیم صهیونیستی نشان داد.

تفاهم دیگری که حزب الله لبنان در این دوره رقم زد، ائتلاف با جریان آزاد ملی بود که مبتنی بر سیاست باز در قبال تمامی ساختارهای فرقه‌ای و سیاسی در لبنان بود. این ائتلاف در واقع اقدامی جسورانه از سوی دو طرف بر خلاف موازنه‌های سنتی و کلاسیک موجود در لبنان بود.

شکی نیست که نصرالله برای تقویت مناسبات خود و تعمیق حضور در عرصه داخلی به این دو ائتلاف بسنده نکرد و دامنه تلاش‌ها و ارتباطات خود را در مواقع نیاز گسترش داد. او دیدگاه مشخصی به لبنان به عنوان کشور خود دارد. درست است که جریان‌هایی که با حزب الله لبنان وارد تفاهم شده‌اند، مرام‌های مختلفی دارند، اما این نشان می‌دهد که نصرالله معتقد است تقویت جایگاه حزب الله با منزوی کردن دیگران یا نادیده گرفتن منافع آنها- حتی اگر توجیه سیاسی و اخلاقی داشته باشد- باعث انزوای این حزب می‌شود و توافق‌های فی مابین را به رویکردهای خصمانه می‌کشاند.

نصرالله معتقد است که باید از یک جانبه گرایی و رویکردهای تک قطبی عبور کرد تا بتوان مشکلات را از طریق گفت و گو حل نمود.

او در ائتلاف‌های خارجی خود که بخشی از روند توسعه حزب الله و مسئولیت‌های سیاسی و استراتژیک آن است، نیز وارد عمل شد. او احزاب عربی و اسلامی که اولویت‌ها و مسئولیت‌های مشترکی از جمله در زمینه آرمان فلسطین و آزادی فلسطین داشتند را به یاری طلبید. وی معتقد است که این ائتلاف‌ها می‌تواند نقطه عطف مهمی در روند تقابل با استعمار مستقیم و غیر مستقیم و آزادی از هیمنه این نیروها باشد.

سوم: از رهبری حزب‌الله تا رهبری محور مقاومت

این مقاله می‌افزاید که تأثیرگذاری حزب الله لبنان روز به روز بیشتر می‌شود، درست است که رقبای داخلی و بین‌المللی حزب الله تمام تلاش خود را برای تخریب وجهه و تسویه حساب‌های شخصی و به فرسایش کشاندن حزب الله انجام می‌دهند، اما این اتفاقات باعث نمی‌شود نصرالله اولویت‌های استراتژیک حزب الله را کنار بگذارد. بعد از آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ و بعد از اینکه واقعیت‌های مهمی در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ مشخص شد، حزب الله الگوی جدیدی از احزاب ایدئولوژیک را ایجاد کرد که فراتر از احزاب ایدئولوگ عربی بود که اسرائیل پیش از این با آنها وارد جنگ شده بود.

سید حسن نصرالله بعد از دیدار سه جانبه با محمود احمدی نژاد و بشار اسد رؤسای جمهور ایران و سوریه در دمشق در فوریه سال ۲۰۱۰ صحبت از محور مقاومت را آغاز کرد، محوری که جریان غربی- اسرائیلی در منطقه را به چالش کشیده و آن را تحت تأثیر قرار داد. سردار قاسم سلیمانی مسئولیت اصلی و هماهنگ کننده میدانی تأسیس این محور بود.

بعد از سال ۲۰۱۰ رویکردهای مورد نظر نصرالله بیش از پیش آشکار شد، او فهمید که باید تلاش خود را معطوف به عرصه‌هایی بکند که نقش اساسی در آزادی فلسطین و از بین بردن هژمونی غرب در منطقه دارند، لذا بعد از چندین سال محورهای مقاومت در یمن و عراق و سوریه و فلسطین وارد ائتلافی شدند که از ابعاد استراتژیک آن به خوبی مطلع بودند و در عین حال تبعات امنیتی و اقتصادی و سیاسی ائتلاف خود را نیز می‌شناختند.

نکته مهم در این زمینه این بود که آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن اطمینان داشتند که نمی‌توانند با روند عادی‌سازی، ملت‌های منطقه را از آرمان فلسطین دور کنند یا جبهه‌های مقاومت را با فشارهای موجود از هم جدا کنند. وحدت عرصه‌های درگیری توسط محور مقاومت درست در تناقض با آن چیزی بود که غربی‌ها به دنبال آن بودند و می‌خواستند محوری یکپارچه بر اساس منافع خود در منطقه بسازند.

سید حسن نصرالله تلاش زیادی برای تکمیل نقش‌ها در این محور و ترسیم نقشه‌ها و آماده سازی عوامل و امکانات آن انجام داد و ارتباطات و نشست‌های زیادی را با رهبران جریان‌های مقاومت داشت و تجربیات سیاسی و نظامی حزب الله را به آنها منتقل کرد. این بدان معنی بود که جنگ نصرالله با اسرائیل دیگر منحصر به او نبود و وی باید خود را برای دور جدیدی از جنگ‌ها که با همراهی متحدان منطقه‌ای آن ایجاد می‌شود و پیروزی قاطعی برای آنها خواهد داشت و نقشه‌های منطقه و جهان را تغییر می‌دهد، آماده کند.

با تأثیرگذاری محور مقاومت در تقابل با طرح‌های جنگی دشمن در سوریه و یمن و عراق و تهدیدات دشمن در مقابل ایران، نصرالله به عنوان یک رهبر منطقه‌ای خود را نشان داده و نگاه‌ها و ایده‌های خود را در خصوص آینده تحولات منطقه مطرح کرد و تحولاتی را نشان داد که می‌تواند باعث حمایت از امت اسلام و حفظ تمامیت و هویت آن شود.

چهارم: تقویت بنیه نظامی حزب الله لبنان

پیش بینی جنگ بزرگ منطقه‌ای همیشه در نگاه سید حسن نصرالله وجود داشت و او همواره خود را برای این روز بزرگ آماده می‌کرد، روزی که نیازمند آمادگی‌های لجستیک و انسانی مداوم بود. مهار خطرات داخلی و خارجی دشمن، نیازمند همگرایی‌های سیاسی و استراتژیک و ارزیابی دقیق موازنه‌ها و قدرت‌های داخلی و خارجی بود. او معتقد است که وجود ارتشی آموزش دیده و قدرتمند می‌تواند اهداف دشمن را از بین ببرد و پیروزی بر دشمن را در جنگ آینده رقم بزند، به همین علت از سال ۲۰۰۶ تاکنون بیشترین تلاش خود را برای جذب جوانان لبنانی آغاز کرد تا آنها را برای روز مبارزه بزرگ آموزش دهد. وی در عین حال تلاش زیادی از خود نشان داد تا با دو دشمن در آن واحد جنگ نکند. تصمیمات او دقیق و حکیمانه و بدون مواضع انفعالی و احساسی بود.

ساماندهی توان مبارزاتی قوی و یکپارچه حزب‌الله، نتایجی را ایجاد کرده که به تغییر موازنه‌های قدرت در منطقه و جهان منجر می‌شود. شکی نیست که حوادث لبنان بعد از سال ۲۰۰۶ و حوادث سوریه و عراق و یمن، اهمیت تلاش‌ها و ابتکار عمل‌های حزب الله را که همگی مبتنی بر استراتژی کلی سید حسن نصرالله است را نشان می‌دهد. حزب الله بعد از جنگ ۲۰۰۶ به دنبال تقویت خطوط مواصلاتی خود و تقویت حضور در مناطق مختلف برای تأمین پشتیبانی از خود و تأمین مالی و تسلیحاتی برآمد و سپس ابتکار عمل حضور در سوریه و عراق را در پیش گرفت در ادامه هیئت‌های لجستیک و مستشاری خود را به یمن فرستاده تا حامی انصارالله یمن باشد. تمامی این تحولات، یک توسعه استراتژیک در تقابلی است که می‌تواند تقابل نهایی و سرنوشت ساز باشد.