جهان، آکنده از درد و رنج است. اما آنچه در ذهن بخش وسیعی از جامعه ایرانی در دوره پیش و پس از انقلاب شکل گرفته است این است که غرب، بهشتی است که آن سوی دنیا شکل گرفته و ما انسانهای شرقی به جرم دور بودن از آنها در جهنم شرق تبعید شدهایم؛ و تمام آنچه برای ما شرقیها باقی مانده حسرت و رؤیای یک روز زیستن در آن بهشت است.
بخشی از جامعه ایران درکی از غرب دارد که آنجا هر آنچه در حال شکل گیری است بر اساس یک نظم دقیق است و اگر فقیر یا ضعفی هم وجود دارد به خود فرد یا عدم درایت او مربوط میشود و این فانتزی نوعی پارادوکس را به وجود آورده است که میگوید در ایران هر سوژه انسانی اگر با عدم موفقیت رو به رو شود نوک پیکان حمله به سیستم و البته نظام است. اما همین فرد در کانادا یا فرانسه خودش باید پاسخگوی نیازهایش باشد زیرا غرب و تصمیمات غربی هیچگاه غلط نیست. این دقیقاً همان فانتزی است که در ذهن بخشی از جامعه، پرطرفدار است.
اما سوال اصلی اینجاست که آیا غرب در واقعیت هم همان قدر شیک و بدون کم و کاست است؟ در سالهای اخیر حجم زیادی از ایرانیان که در کشورهای مختلف غربی بعد از آنکه با دیوار واقعیت رو به رو شدهاند شروع به درد و دل کردهاند و سعی کردهاند نشان دهند که آن بهشت زیبا چقدر چهره غیر جذابی دارد و زیستن در آن سوی دنیا هم با انبوهی از مشکلات همراه خواهد بود؛ همین وضعیت جدید پرسش از مهاجرت و زیستن در غرب را با چالشهای متفاوتی رو به رو کرده است.
مرغ همسایه غاز نیست
ارژنگ امیرفضلی بازیگر و کارگردان پیشین سینما و تلویزیون، از آن نفراتی بود که از چند ماه پیش لب به درد و دل باز کرد و چالشها و مشکلات غرب و هزینههای سرسام آور زندگی در کانادا را بازگو کرد. او با اشتراک پستی در صفحه اینستاگرام خود شروع به شمارش هزینههای یک زندگی معمولی و مخارج روزانه با درآمد ۳۰۰۰ دلار را بیان میکند.
طبق گفتههای او با درآمد ۳۰۰۰ دلاری که یک شهروند کانادایی به دست میآورد، مبلغی در حدود دو هزار و ۴۰۰ دلار آن صرف اجاره خانهای یک خوابه در محلهای با سطح معمولی میشود. مابقی پولی که از این میزان درآمد باقی میماند ۶۰۰ دلار است که به گفته این بازیگر با خرید مایحتاج زندگی که شامل اقلام خوراکی و خرید اینترنت مصرفی و هزینه رفت و آمدش میشود دیگر پولی برای هزینههای درمانی که ممکن است در طول یک ماه پیش بیاید باقی نمیماند.
پاریس یا شهر موشها؟
در جای دیگر هم نقض ضرب المثل «مرغ همسایه غازه» توسط تمام کسانی که امسال در المپیک پاریس حضور داشتند روایت شد. فرانسهای که به تولید عطر و رایحههای خوشی که تولید میکند معروف است صدای اعتراض توریستها را از بوی بدی که در سطح شهر جاری است در آورده است. همچنین پاریس چهارمین شهر آلوده به موش در جهان پس از شهر Deshnoke در هند، لندن در انگلیس و نیویورک در ایالات متحده است. تعداد موشهاش شهر پاریس حدود سه برابر جمعیت ساکنان آن است و براساس گزارش نشریه آمریکایی «فوربس» تعداد موشها در پاریس به ۶ میلیون میرسد، درحالی که جمعیت این شهر بیشتر از ۲.۱ میلیون نفر نیست. المپیک ۲۰۲۴ پاریس بهانهای شد تا ان احساس شعف و سفید شویی که توسط برخی از مردم در مواجهه با غرب صورت میگیرد در واقعیت عیان شود و چهره چرک این شهر در نمای دید همه مخاطبان قرار بگیرد.
علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی که چندی پیش مهمان برنامه تلویزیونی جهان آرا در شبکه افق شده بود، در بخشی از صحبتهایش اشارهای به روزهای المپیکی در شهر پاریس میکند و میگوید: «در پاریس انقدر زباله و موش وجود داشت که گاهی باور نمیکردیم اینجا پایتخت فرانسه است، حتی با توجه به نظافت شهر برای المپیک اما باز هم شرایط به گونهای بود که توریستها هم از این شرایط شوکه شده بودند. جلوی هتل ما رودخانهای بود که ما کنار آن مینشستیم. باورتان نمیشود موشها به راحتی رد میشدند ما هم جلوی آنها نان میانداختیم یا از روی کفشمان رد میشدند. این را کاش یک بار شما از کسانی که در پاریس زندگی میکنند بپرسید، پاریسی که همه میگویند خیلی تمیز است. یا بحث متروهایشان…»
علیرضا دبیر در ادامه گفت: «در آن دو هفته المپیک مثلاً پاریس را تمیز و تزئین کرده بودند. ما میخواستیم به سالن مسابقات برویم روزی نبود که خاکی نشویم. اگر نگاه کرده باشید حتی کفش کشتی بچهها خاکی بود»
به ما میگویند «فراری»
چهرهاش پشیمان و پر از گلایه است. لحن صحبت کردنش هم غضبش را به رخ میکشد. در همین حال دوربین تلفن همراهش را روشن کرده و با گفتن جمله «چیزهایی که پناهندگان اروپا نشینان به شما نمیگویند» درد دلش را آغاز میکند: یک، دولتهای اروپایی برای خرید مایحتاج زندگی و اعطای مبلغ ناچیزی به پناهندگان به آنها کوپن میدهد. برای این کار لازم است که پناهندگان ساعتهای طولانی را در صف بایستند و بعد از اینکه از خودشان و تک اعضای خانوادهشان احراز هویت صورت گرفت میتوانند پول را دریافت کنند.
دو، تمام کسانی که به اروپا میآیند و میگویند ما به کمپ نرفتیم دروغ است و همه باید بین ۶ ماه تا یک سال داخل کمپها بمانند کمپهایی که مثلاً خانوادهها را با دو خانواده آفریقایی در یک اتاق میگنجانند؛ جوانها را هم با آدمهای نادرست در یک جا. حمامهایی که بیش از ۱۰۰ نفر از آن استفاده میکنند و سرویسهای بهداشتی که بسیار کثیف است.
سه، در دولتهای اروپایی به پناهندگان «فراری» میگویند. حالا ما از دولتی که نام فراری را برایمان انتخاب کرده و برای دریافت مبلغ ناچیزی مجبور به تحمل این خفت میکند طرفداری میکنیم و از رهبر و کشورمان بد میگوئیم و از فوت رئیس جمهورمان خوشحال میشویم…
این مدت پرده از روی حقیقت برداشتن و رخ نمایاندن حقیقت پوشالی غرب فقط توسط چهرههای مشهور نبود و این جملات صدای یکی از آن کسانی بود که خیال میکردند در جایی غیر از وطن هم میتوان پناه گرفت. آنچه که ارژنگ امیرفضلی، علیرضا دبیر و این پناهنده ایرانی و صدها نفر دیگر از وضعیت خود در کانادا، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی به اشتراک میگذارند و واقعیتی که در آن کشورها جریان دارد بحث جدیدی نیست و هر انسان منصفی در هر کجای دنیا که زندگی کند، میداند هیچ نقطهای از دنیا بدون عیب و بدون سختی زیستن ممکن نبوده و جهان همواره مملو از درد و فرازو نشیبهای متعدد است.