به گزارش خبرنگار مهر، اولین پیشنشست همایش علمی هیأت و آئینهای مذهبی ۱۴۰۳، با عنوان «هیأت در بوم ایران» و با حضور میثم مهدیار معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، در مکان این پژوهشگاه برگزار شد.
مهدیار با اشاره به قدمت زیاد آئینها و مناسک مذهبی و ساختها و نهادهای اجتماعی مرتبط با آنها بیان داشت: به دلایل مختلف، در حوزه علوم اجتماعی و انسانی این مناسک و آئینها چندان مورد توجه قرار نگرفته اند. متأسفانه دانشهای جدید در کشور ما، بیشتر به شکل ترجمهای و تقلیدی است؛ بنابراین، حتی چنین مسائل مهمی که نسبت خاصی با بوم و تاریخ ما دارد، یا مورد توجه اصحاب علوم اجتماعی قرار نمیگیرد و یا به صورتی بسیار سطحی و سیاستزده از آنها بحث میشود. به همین دلیل، ادبیات علمی جدی در این زمینه وجود ندارد و پیوندهای بنیادینی که بین دین، نهادها و آئینها برقرار است، مورد بررسی واقع نمیشود.
نگاه ما به مسائل اجتماعی سیاست زده است
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات افزود: گویی گفتمان غالب علوم اجتماعی در کشور ما، خودش را مقابل ایده مرکزی نظام سیاسی مستقر تصور میکند، به همین جهت هم بسیاری از این دست موضوعات را از زاویهای سطحی و با نگاه سیاست روزمره، مورد خوانش قرار میدهد. مثلاً چون جمهوری اسلامی نسبت نزدیکی با آئینها و مناسک مذهبی دارد، این مناسک به صورت عمیقی مورد مطالعه قرار نمیگیرند و به شکلی سیاست زده و همراه با پیشفرضهای بسیار زیاد درباره آنها اظهار نظر میشود. البته بُعد سیاسی این موضوع باید بخشی از توجهات و تحلیلها را در پی داشته باشد، اما وقتی با وجود فقر ادبیات در این حوزه، عمده گفتارها سمت و سوی سیاسی به خود میگیرد، نشان از نوعی ناهنجاری است.
مهدیار اظهار داشت: به طور کلی، متأسفانه این مسائل سیاسی روزمره است که جهت گیری های نظری در ایران را تعیین میکند و بر اثر میزان بودجههای پژوهشی، جناح بندی ها و گرایشهای سیاسی و حتی گاهی با تغییر دولتها، چارچوبهای نظری هم تغییر میکند! به همین خاطر است که محققان ما بدون اتکا به یک سنت پژوهشی و نظری، بعضاً حرکتی زیگزاگی دارند و تحلیلهای آنها، کاریکاتوری میشود؛ به این صورت که مثلاً تحلیل امسال یک محقق، تحلیل سال گذشته همان محقق را نفی میکند و با هم تناقض دارند. رسانه زدگی فضا نیز، به طرح این مسائل در سطح یادداشتهای فیسبوکی و تلگرامی، دامن میزند.
این پژوهشگر اضافه کرد: مثالهای زیادی برای این معضل دارم. برای نمونه، یکی از مدرسین جامعهشناسی درباره زنجیرزنی دختران در کرج، توییتی به این مضمون زده بود که درب هیأتها را باز کنید تا هر کس و با هر سلیقهای وارد شود! در حالی که همین دوست عزیز، سال گذشته در نقد برنامههایی چون معلی و محفل، نگاه ذات گرایانه ای به تلویزیون داشت و معتقد بود ورود به هیأت، نیازمند آداب تشرف است و ذات مناسک با ذات تلویزیون همخوانی ندارد. یا یکی از همین دوستان، در مورد فیلم آن خانم بی حجاب در ترکیه که از هیأت صحبت میکرد، به نوعی عرفی شدن آئینهای مذهبی را توجیه میکرد، اما سالهای قبل درباره نوستالژی هیأتهای قدیمی و سنتی مینوشت و بر این باور بود که هیأت هرچه قدیمی تر، اصیلتر! حال، کسی که دغدغه اصالت دارد و اصالت را هم در زمان خلاصه کرده است، چگونه میتواند طرفدار عرفی شدن باشد؟
وی با اشاره به فراگیر بودن پدیده هیأت و آئینهای مذهبی در کشور به نحوی که حداقل برای دو ماه محرم و صفر، میلیونها نفر را به صحنه میآورد، ابراز داشت: عجیب و مایه تأسف است که این مسئله مهم، به تنهایی به یک حوزه پژوهشی مستقل و جدی تبدیل نشده است. همین نشان میدهد که ما با یک علوم انسانی و علوم اجتماعی نرمال مواجه نیستیم.
مهدیار عنوان کرد: من در این جلسه تلاش میکنم قدری بین بوم و تاریخ ایران، با هیأت به مثابه پدیداری اجتماعی پیوند برقرار کنم. همان طور که گفته شد، علوم انسانی و اجتماعی ما با تاریخ ایران بیگانه است و چارچوبهای نظری موجود نیز، مورد نقد و خدشه هستند. از طرفی، چارچوبهای نظری بومی نیز منقح نشده است و در این حوزه، با دشواریهایی رو به رو هستیم.
هیأت با معنا و صورت خودش تنها در ایران ریشه دارد
وی افزود: هنگامی که بررسی میکنیم متوجه میشویم که تنها در ایران است که «هیأت» داریم. مثلاً در عراق، مفهوم «موکب» را داریم، اما هیأت با معنا و صورت خاص خودش، تنها در ایران ریشه دارد. پس باید پرسید چگونه ساخت اجتماعی هیأت به شکل امروزی، در ایران نهادینه شده است؟ از بازار تهران تا روستاهای حاشیه کشور، هیأتها را میبینیم. درست است که از بعد از شهادت امام حسین (ع)، مراسم عزاداری شکل گرفته است، اما ساخت اجتماعی و مفهومی به نام هیأت که مجرای این عزدارای است و شکل امروزین آن در ایران، حداقل صدسال قدمت دارد، فقط در محیط کشور ما به وجود آمده است. موکب در عراق، وجهی عشیرهای دارد، اما هیأت در ایران، وجهی محلهای دارد. چرا چنین تفاوتی ایجاد میشود؟
مسئله دیگر آن که هیأت در ایران وجهی خودآیین دارد؛ یعنی افرادی با یک سلسله مراتب ویژه در یک ساخت مشارکتی، دور یکدیگر جمع میشوند و مثلاً هیأتی که در تهران تشکیل میشود، به لحاظ اندازه، فرم و محتوا تقریباً شبیه همان هیأتی است که در دیگر نقاط کشور تشکیل میشود؛ بنابراین میتوانیم برای هیأت از یک تیپ ایده آل سخن بگوییم. حال باید پرسید آیا این پدیده با بوم و تاریخ ایران نسبتی ندارد؟ قبلاً در این رابطه، بحثهایی شده است. برای مثال، بخشی از این ساخت، شباهتهایی با جماعت واره های سنتی ایران مانند اصحاب فتوت و قلندریه و… دارد.
مولفههایی از هیأت را میتوانیم در جماعت واره های تاریخی خود ببینیم؛ مفاهیمی مثل پیر، مرشد و سقا. فتوت نامههایی که تدوین می شده، هم وجه صنفی داشته، هم پیوندی با الگوهای دینی و هم پیوندی با وجوه اقتصادی برقرار می کرده است. در هیأت نیز، این مؤلفهها به چشم میخورد و مفاهیمی مانند پیرغلام، معنای خاصی دارد. اما این شباهتها، به صورت کامل توضیحدهنده نیست. ما جماعت واره های زیادی در طول تاریخ داشته ایم که به مرور ناپدید شدهاند؛ پس چرا هیأت در دوران مدرن نه تنها از بین نمیرود، که دائماً بازتولید میشود؟ از طرفی، جماعت واره های فتوتی تنها در بخشهایی از ایران حضور داشته اند، اما هیأت در همه نقاط کشور گسترش پیدا کرده است.
نگاه تخاصمی نسبت به بوم ایران در آثار برخی بزرگان وجود دارد
این استاد جامعه شناسی با نقد برخی از نگاههای اصحاب علوم اجتماعی گفت: گویی یک حالت تخاصمی نسبت به بوم ایران وجود دارد و در گفتارهای افرادی چون کاتوزیان، آبراهامیان، بشیریه و…، بوم ایران، مانع شکل گیری عقلانیت، مانع ایجاد طبقات و مانع توسعه فرض میشود. همچنین، گفته میشود بوم ایران باعث شکل گیری استبداد ایرانی، باعث به وجود آمدن برخی خلقیات منفی در ایرانیان و موجب تشکیل جامعه کوتاه مدت شده است. من میخواهم بگویم از قضا بوم ایران و محدودیتهای آن، نوعی خلاقیت و عقلانیت متناسب با خود و ساختهای اجتماعی بلندمدت را به وجود آورده است. چگونه است که هیأت از دهه ۱۳۰۰ به این سو، به عنوان یک ساخت اجتماعی خاص در شهر و روستا تکثیر شده است و فراتر از تقسیم بندیهای مدرن عمل کرده است؟ این جنبه پرسشبرانگیز هیأت است.
من نگاهی را مطرح میکنم که مرهون تلاشهای مرتضی فرهادی ناظر به مسئله ساختهای اجتماعی یاریگری در ایران است. هیأت هم یک ساخت یاریگرانه است و من بین کشاورزی در ایران با پدیده هیأت، ربط و نسبتی می بی نم. از جمله وجوه عقلانیتی که بوم ایران ایجاد کرده است، یک فرهنگ مشارکتی خاص است که از این جهت، پتانسیلهای فرهنگی ویژهای را هم شکل داده است و باعث شده جامعه ایران، یک جامعه پایدار و بلندمدت شود که نزدیک به سه هزار سال دوام آورده است. یکی از مهمترین ساختهای اجتماعی یاریگرانه در ایران، وارهها و بُنهها بوده است. بُنه، یک ساخت همکاری بین چند خانوار در یک محله بوده است که چون محدودیت منابع آب داشته اند و فقط مقاطعی از سال را می توانسته اند کشاورزی کنند، برای کاهش هزینههای تولید، گاوآهن، هزینهها و استفاده را بین خود سهم بندی می کرده اند. این مشارکت محلی، تعداد خانواده مشخصی را در برمیگرفت و اندازه بنه ها در هر محله، بزرگتر از یک حد معینی نمیشد.
وی افزود: اکنون نیز، هرچقدر تراکم جمعیتی در یک محله بیشتر شود، تعداد هیأتها بیشتر میشود و این طور نیست که فقط یک هیأت وجود داشته باشد و بسط پیدا کند. بنابراین معتقدم حافظه تاریخی ما از واره و بنه، در حال بازتولید در قالب هیأتهای محلی است. واره نیز، یک ساخت مشارکتی زنانه و نوعی تعاونی سنتی بوده است که زنان روستایی جهت هم افزایی در تولید محصولات لبنی و کاهش هزینهها، آن را ایجاد میکردند. این که مجالس زنانه و هیأتهای خانگی در ایران، بدون هرگونه آموزش خاصی، تشکیل و تکثیر می شده و میشود و حتی در دیگر حوزههای اجتماعی مانند تشکیلات قرض الحسنه هم سرریز میگردد، برآمده از یک فرم بومی تاریخی است که از دل جامعه و متناسب با اقتضائات خاص اقلیم ایران، جوشیده است. همین جوشش هم باعث پایداری آن شده است.
نگاه قدسی ایرانیان به جهان در اندیشه شیعی متجلی شده است
میثم مهدیار در ادامه سخنان خود یادآور شد: از سوی دیگر نیز، اصناف مختلف طی تاریخ فرهنگی ایران، جهت تنظیم روابط بین خود، نظام نامههای اخلاقی را در قالب متونی مثل فتوتنامه تدوین می کرده اند که در بالادست این سلسله مراتب، شخصیت ویژه ای تحت عناوینی چون پیر و مراد و ریش سفید قرار می گرفته است که ایرانیها برای او احترام و جایگاه خاصی قائل بودهاند. بنابراین میتوان گفت یکی از مواردی که زمینه ساز عشق و ادب ایرانیان نسبت به اهل بیت (ع) شد، شبیه سازی و برقراری ارتباط بین حضرات معصومین (ع) با همین شخصیتهای مورد احترام بوده است. به همین خاطر هم در طول تاریخ ما، جماعت واره های فتوتی، در آیینهایی حول نام اهل بیت (ع) بازتولید شدند.
صاحب نظران اسطوره شناسی قائلند که در طول تاریخ، مردمان ایران همواره به آسمان نگاه دوخته بوده اند. آئینهای جمعی باران خواهی و برکت افزایی در بوم ایران، ریشه تاریخی دارد. یکی از این آئینها، فدیه و قربانی دادن بوده است و اسطوره سیاوش نیز، همیشه مورد توجه قرار داشته است. ایرانیان بعداً بین این آئینها و اسطوره سیاوش با داستان حضرت اسماعیل (ع) و پس از آن، با واقعه شهادت امام حسین (ع) پیوند و تناظر برقرار کرده اند. پس میتوان گفت گرایش مردم ایران به اهل بیت (ع)، بی نسبت با شرایط اقلیمی و بومی ایران نبوده است. همچنین، تفسیر ایرانیان از جهان و نگاه قدسی آنان به سیاست در طول تاریخ دیرینهشان، که در مفاهیمی مانند فرّه ایزدی قابل مشاهده است، در اندیشه شیعی متجلی بوده و جایی در اندیشه سنی نداشته است. امام در نگاه تشیع، از جایگاهی الهی و مقامی بسیار معنوی برخوردار است، در حالی که از منظر اهل سنت، خلیفه از آن قدسیت ویژه بهره مند نیست. در نتیجه، ایرانیان با اندیشه شیعی، احساس قرابت بیشتری می کرده اند.
هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات جمع بندی نمود: هیأت محل تقاطع چند بردار تاریخی است. یک بردار، سنتهای تاریخی صنفی ما همچون مناسک فتوتی است. بردار تاریخی دیگر، ساختهای مشارکتی محلی مانند بنه ها و واره ها است. تلاقی این بردارها در بستر و زمینه بوم و اقلیم خاص ایران، باعث تکثیر و بازتولید آنها در قالبی با نام هیأت و آئینهای مذهبی میشود و چون هیأت از دل تاریخ فرهنگی و بوم ایران برآمده است، پایدار مانده است؛ وگرنه ما نهادها و ساختهای مدرنی داشته ایم که از بین رفته اند؛ اما شما می بییند که مثلاً هیأت بزّازان و صنف لباس فروشان، هنوز به حیات خود ادامه میدهد. اگر پدیده هیأت و آئینها، اینگونه مورد قرائت قرار بگیرد، دیگر نمیتوان با فهمی سیاست زده مدعی شد که برای مثال، دخالت حکومت موجب ماندگاری و تکثیر هیأت و مناسک شده است؛ بلکه بهعکس، باید گفت حکومت در ایران، خود محصول شبکه هیئات است.
جمهوری اسلامی محصول تاسوعا و عاشوراست
بازخوانی تاریخ نشان میدهد که علویان و دیلمیان نیز، ابتدا جنبشهایی خونخواهانه و در مواجهه با دشمنان اهل بیت (ع) بوده اند و سپس، قدرت گرفته و به دولت تبدیل شده اند. جمهوری اسلامی نیز، محصول تاسوعا و عاشورای حسینی است و این محرم سال ۵۶ و ۵۷ است که انقلاب اسلامی را رقم زد. همچنین، جنگ ۸ ساله را همین هیأتها و فرهنگ عاشورایی به پیش برد. کسانی که با وارونهسازی مفاهیم، از مناسک حکومتی، هیأتهای حکومتی و فرهنگ حکومتی سخن میگویند، در حقیقت، در حال تحقیر مردم ایران هستند؛ زیرا برای این مردم هیچ عاملیت و عقلانیتی تصور نمیکنند. حتی اگر حکومت هم از هیئات، مناسک و آئینهای مذهبی حمایت میکند، این مردم هستند که آنها را انتخاب میکنند و با شور و شوق، حضور مییابند؛ چرا که این آئینها، ریشه در بوم این سرزمین دارد و مردم، بین خودشان و این آئینها، نسبتی میبینند.