خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: شهید سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در طول سه دهه رهبری خود، به دلیل رهبری کاریزماتیک و استراتژیک، داشتن شخصیت مذهبی و ایدئولوژیکی و پیوند نزدیک با نهادهای مذهبی در کشورهای مختلف، تقویت محور مقاومت و شکستن تابوی شکست ناپذیری رژیم اسرائیل، توانایی وی در مدیریت بحرانها و ارتباط نزدیک با جامعه و مردم لبنان، به یک چهره کلیدی و مؤثر در لبنان و جبهه مقاومت تبدیل شد.
سید مقاومت به دلیل مهارتهای رهبری، حمایت مردمی، موفقیتهای نظامی و هماهنگی با متحدان منطقهای و بینالمللی از طرفی توانست حزبالله را به یک نیروی قدرتمند در صحنه داخلی لبنان و منطقه تبدیل کند و از طرف دیگر خودش را به عنوان یکی از چهرههای کلیدی جبهه مقاومت در جهان مطرح نماید.
اما رژیم صهیونیستی به صورت عام و نتانیاهو به صورت خاص که همواره ترور را بهعنوان ابزار فشار روانی و حذف مخالفان خود مورد استفاده قرار میدهند، از یک طرف به علت عدم تحقق دستاورد در یک سال گذشته بعد از هفتم اکتبر و از طرف دیگر، قدرت گرفتن روزافزون حزبالله به عنوان یک تهدید نظامی مستقیم برای تل آویو و نقش محوری نصرالله بهعنوان یک رهبر کاریزماتیک، ترور سید مقاومت را با هدف دستاوردسازی برای نتانیاهو، تضعیف و بیثباتی در ساختار رهبری حزبالله و کاهش نفوذ و قدرت مقاومت در منطقه، در دستور کار قرار دادند.
اما حالا و پس از شهادت سید مقاومت، مهمترین سوالی که در میان محافل سیاسی، ببینالمللی، رسانهای و حتی مردمی مطرح است، آینده حزب الله و مقاومت است. آیا ترور سید حسن نصرالله منجر به تضعیف حزبالله و مقاومت خواهد شد؟
به اعتقاد نویسنده، به ۴ دلیل، ازجمله تجارب تاریخی حزب الله، ماهیت و شرایط سازمانها و جریانهای ایدئولوژی محور، ساختار سازمانی و نیز جایگزینپروری در حزب الله، بعد از شهید نصرالله نیز حزب الله و مقاومت روند رو به رشد خود را با انسجام و حمایت بیشتری، ادامه خواهد داد.
تجارب تاریخی نشان داده که حزب الله سازمانی قائم به فرد نیست و هر وقت رهبران ارشد این سازمان ترور و به شهادت رسیدند، شاید طی مدت کوتاهی این سازمان درگیر مسائلی شود که طبیعت دوران انتقال در هر سازمانی محسوب میشود اما در بلند مدت باعث تقویت و قویتر شدن این جریان شده است و در تغییر دو دبیر کلی قبلی این سازمان نیز این ادعا اثبات شده است.
تقریباً همه کارشناسان این موضوع را تأیید میکنند که جریانها و گروههایی که ایدئولوژی محور هستند و برای آن ایدئولوژی خون و شهید و هزینههای زیادی دادند، ترور و شهادت فرماندهانشان باعث قدرتمندتر شدن و افزایش پشتوانه مردمی آنها میشود و در تاریخ حزب الله نیز این واقعیت کاملاً مشخص است.
از طرف دیگر، حزبالله یک گروه نظامی و سیاسی با ساختار سازمانی قوی است که به یک فرد خاص وابسته نیست. این سازمان، از رهبران مختلف و منابع مالی و نظامی پایداری برخوردار است که توانستهاند در طول دههها، مقاومت را حفظ و حتی تقویت کنند. شهادت رهبران قبلی حزبالله مانند سید عباس موسوی و عماد مغنیه نشان داده که این سازمان توانایی ادامه فعالیت و حتی تقویت خود پس از این دست اقدامات را دارد.
و در توضیح دلیل چهارم باید گفت، حزبالله معمولاً برای جایگزینی رهبران خود برنامهریزی میکند و افراد دیگر در صف جانشینی رهبر قرار دارند. با شهادت نصرالله، مطمئن باشید جانشین وی احتمالاً با تکیه بر حمایت گسترده مردمی و ساختار قوی سازمانی حزبالله، رهبری را بهسرعت در دست خواهد گرفت.
اما در مقابل این دلایل، دشمنان حزب الله و مقاومت مثل آمریکاییها و اسرائیلیها معتقدند، شرایط حال حاضر متفاوت است و شهادت سید حسن نصرالله، تضعیف و کاهش نفوذ حزب االه و مقاومت را به همراه خواهد داشت.
نویسنده در این مرحله برای پاسخ به آمریکاییها و صهیونیستها به سراغ ادبیات و نظریات خود آمریکاییها و غربیها میرود و از نگاه مبانی نظری خودشان، شرایط مقاومت و حزب الله بعد از شهادت سید مقاومت را بررسی و تشریح، میکند.
ما در علوم سیاسی، روابط بینالملل و جامعهشناسی، نظریهها و مبانی نظری مختلفی داریم که به سازمانهای سیاسی نظامی، جریانهای مقاومت، تروریسم دولتی و حرکتهای اجتماعی اشاره دارند. در ادامه، ضمن معرفی برخی از این نظریهها و مبانی نظری، آینده مقاومت را بر اساس اصول آنها، بررسی میکنیم.
نظریه کاریزما و جایگزینی رهبری ( Charismatic Leadership and Succession)
در ابتدا از نگاه نظریه کاریزما و جایگزینی رهبری به موضوع نگاه کنیم. ماکس وبر در نظریههای خود پیرامون مشروعیت و کاریزما، به اهمیت رهبران کاریزماتیک در جنبشهای اجتماعی و سیاسی پرداخته است. وبر تأکید میکند که سازمانهایی که بر پایه ایدئولوژی و ساختارهای نهادی مستحکم بنا شدهاند، میتوانند از انتقال رهبری پس از مرگ یا ترور یک رهبر کاریزماتیک نیز گذر کنند. در مورد حزبالله، گرچه سید حسن نصرالله بهعنوان یک رهبر کاریزماتیک نقش مهمی ایفا میکند، اما حزبالله به دلیل ساختار منظم و ایدئولوژیک، توانایی جایگزینی رهبری بدون از دست دادن انسجام سازمانی و اهداف ایدئولوژیک را دارد.
نظریه بازگشت خشونت ( Blowback Theory)
این نظریه که در سیاست خارجی و روابط بینالملل مطرح میشود، بیان میکند که اقدامات خشونتآمیز و سرکوبگرانه علیه گروههای مخالف، بهجای کنترل و تضعیف آنها، ممکن است منجر به پیامدهای ناخواسته و افزایش مقاومت آنها شود. در واقع، خشونت بیش از حد یا ترور رهبران این گروهها به افزایش حمایت مردمی و مشروعیت آنها در بین هوادارانشان منجر میشود. حزبالله لبنان در گذشته نیز با ترور رهبرانش مواجه شده و در هر بار نهتنها تضعیف نشده، بلکه توانسته است حمایتهای گستردهتری را جذب کند.
نظریه جنبشهای اجتماعی ( Social Movement Theory)
نظریه جنبشهای اجتماعی نیز به روشنی ادعای ما را اثبات میکند. این نظریه میگوید، جنبشهای اجتماعی که دارای پایگاه مردمی و ایدئولوژیک قوی هستند، میتوانند از ترور یا سرکوب رهبرانشان برای تقویت خود استفاده کنند. در این چارچوب، شهادت رهبران میتواند به نمادی برای مقاومت تبدیل شود و انگیزههای جدیدی برای بسیج نیروهای جدید و حفظ پایداری ایجاد کند. در خصوص حزبالله، ساختار اجتماعی و فرهنگی شیعیان لبنان که مبتنی بر مفهوم «شهادتطلبی» است، میتواند شهادت سید حسن نصرالله را بهعنوان یک نقطه قوت و انگیزه برای ادامه راه و تقویت جنبش معرفی کند.
نظریه تضاد ( Conflict Theory)
نظریه تضاد در جامعهشناسی که پایههای آن از نظریههای کارل مارکس شکل گرفته است، معتقد است که تضاد و تنشهای بین گروههای اجتماعی منجر به تحولات اجتماعی و افزایش توان گروههای تحت فشار میشود. این نظریه بیان میکند که ترور رهبران گروههای مقاومتی نهتنها نمیتواند جنبشها را متوقف کند، بلکه به شدت تضادها افزوده و میتواند به تقویت آنها منجر شود. در این چارچوب، فشارهای رژیم صهیونیستی بر حزبالله، حتی در صورت ترور رهبران کاریزماتیک، به احتمال زیاد منجر به واکنشهای شدیدتر و انسجام بیشتر در میان اعضا و هواداران این گروه خواهد شد.
نظریه سرمایه اجتماعی ( Social Capital Theory)
حزبالله لبنان دارای شبکههای گستردهای از سرمایه اجتماعی است که شامل پیوندهای ایدئولوژیک، اجتماعی و اقتصادی با بخشهای مختلف جامعه لبنان و منطقه است. نظریه سرمایه اجتماعی تأکید میکند که سازمانها و گروههایی که دارای شبکههای قوی اجتماعی هستند، حتی در صورت از دست دادن رهبری اصلی خود نیز میتوانند به فعالیت ادامه دهند و حتی قدرت بیشتری پیدا کنند. حزبالله از این نظر، بهدلیل پیوندهای عمیق با جامعه شیعه لبنان و حمایت منطقهای از سوی ایران، بهطور بالقوه میتواند پس از شهادت نصرالله همچنان قوی بماند.
نظریه مقاومت ( Resistance Theory)
نظریه مقاومت بر این اساس است که فشارهای خارجی و اقدامات خشونتآمیز علیه گروههای مقاومت معمولاً منجر به افزایش انسجام داخلی و تقویت هویت جمعی آنها میشود. در این چارچوب، ترور رهبران مقاومت اغلب بهجای تضعیف، موجب تقویت حرکتهای مقاومتی میشود، زیرا اعضا و حامیان چنین گروههایی همدلی و همبستگی بیشتری با اهداف مقاومت پیدا میکنند و در مقابل دشمن [رژیم صهیونیستی] بسیج میشوند. این مسأله در مورد گروههایی مانند حزبالله که ریشههای ایدئولوژیک و مردمی دارند، بسیار پررنگتر است.
جمعبندی
در نهایت با توجه به ۴ دلیل مذکور و ۶ نظریهای که در حوزههای سیاسی، بینالمللی و اجتماعی، مورد بررسی قرار گرفت، میتوان گفت، شهادت سید حسن نصرالله به احتمال قوی باعث تضعیف حزبالله و جبهه مقاومت نخواهد شد، بلکه افزایش وحدت، انسجام و همبستگی داخلی و حمایت خارجی بیشتر از این سازمان را به همراه خواهد داشت.
علاوه بر موارد فوق، شرایط میدانی در منطقه و سخنان معاون شهید نصرالله نیز، نظر و تحلیل فوق را اثبات میکند و همانطور که در خبرها و گزارشهای مختلف آمده است، حزب الله و جبهه مقاومت، عملیاتهای خود علیه رژیم صهیونیستی را تقویت و افزایش دادند و مقامات بسیاری از کشورها، گروهها، جریانها و شخصیتهای مختلف سیاسی و بینالمللی نیز حمایت و همراهی بیش از پیش خود با حزب الله را رسماً اعلام کردند؛ کما اینکه شیخ نعیم قاسم هم در سخنانی اعلام و تأیید کرد که حزب الله با قدرت هرچه بیشتر، مکتب و راه شهید نصرالله را ادامه خواهد داد و پیوستن سید مقاومت به یاران شهیدش، خللی در عزم، رویکرد و اقدامات جبهه سرافراز مقاومت، ایجاد نخواهد کرد.
سعید سیفی؛ کارشناس ارشد مسائل بین الملل