کارگردان نمایش «ترانه‌های تب» معتقد است اسطوره ادیپ به واسطه داشتن خرد یا خردورزی، متهم، محکوم و محاکمه می‌شود؛ موضوعی که در عرصه‌های دیالکتیک فرهنگ و هنر بسیار معاصر است.

خبرگزاری مهر -گروه هنر-آروین مؤذن‌زاده-فریبرز دارایی؛ «ترانه‌های تب: داستانی عبرت‌آموز برای خوابیدن کودکان امروز» نوشته و کارگردانی ایوب آقاخانی جدیدترین اثر گروه تئاتر «پوشه» است که این روزها ساعت ۲۰:۳۰ در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایران‌شهر اجرا می‌شود. در این نمایش محسن بهرامی و سپیده نورصالحی به عنوان بازیگر و درسا زرین، مهلا حسینی و سحر محمدزاده به عنوان ایفاگر بازیگران این اثر را همراهی می‌کنند.

سینا ییلاق بیگی طراحی صحنه، مقدی شامیریان طراحی لباس، الهام صالحی طراحی چهره‌پردازی، رضا خضراعی طراحی نور، ارسلان آقاخانی طراحی گرافیک، محسن گودرزی طراحی حرکت، بردیا سراج آهنگسازی و طراحی جلوه‌های شنیداری، حسین خدارتی عکاسی، ساخت تیزر و تولید محتوای تبلیغاتی «ترانه‌های تب» را بر عهده دارند.

به بهانه اجرای «ترانه‌های تب» که اقتباسی از اسطوره ادیپوس است، نشستی با حضور ایوب آقاخانی، محسن بهرامی و سپیده نورصالحی در خبرگزاری مهر برگزار شد. در بخش اول این نشست آقاخانی و بازیگران نمایش به شرایط این روزهای تئاتر ایران و هدفی که اجرای این اثر نمایشی در این شرایط دنبال می‌کند پرداختند.

در بخش دوم نشست نیز کارگردان و بازیگران «ترانه‌های تب» درباره ضرورت پرداختن به اسطوره‌ها در زمان معاصر، چالش‌های بازیگران برای ایفای نقش در نمایشی با زبانی آرکائیک و همچنین نکات اجرایی دیگر نمایش صحبت کردند.

در زیر بخش دوم نشست آمده است:

* از نظر شما ادیپ چگونه می‌تواند فارغ از موضوع سرنوشت با حال و هوای امروز جامعه ما ارتباط برقرار کند؟ قصه ادیپ چه نقاط مشترکی با ذهنیت مخاطب امروز ایران دارد؟

متأسفانه در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در زیرساخت‌ها و روساخت‌های آن لزوماً فضا برای فرد خردمند یا فردی که امکان تجزیه و تحلیل دقیق و ارائه ایده درست دارد، فراهم نیست آقاخانی: یک نوآوری در نگاه به ماجرای ادیپ داشتم و اسطوره خاموش و بی‌رنگ یا کمرنگ مادر ادیپ یعنی ژوکاست را به پررنگ‌ترین شکل از دل اسطوره بیرون کشیدم. ادیپ از ذهن من زمانی شأنیت پیدا می‌کند که بفهمیم انسانی آسیب‌پذیر است و به واسطه داشتن خرد یا خردورزی، متهم، محکوم و محاکمه می‌شود. متأسفانه در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در زیرساخت‌ها و روساخت‌های آن لزوماً فضا برای فرد خردمند یا فردی که امکان تجزیه و تحلیل دقیق و ارائه ایده درست دارد، فراهم نیست. فکر می‌کنم معاصرتر از این موضوع حداقل در عرصه‌های دیالکتیک فرهنگ، هنر و اجرا وجود ندارد. من یک زن خاموش را به صدا درآوردم، در «افسانه‌های تبای» فقط درباره مادر ادیپ حرف زده می‌شود ولی در نمایش «ترانه‌های تب» او کاراکتر بسیار پررنگی است.

* اصلاً راوی اصلی داستان در نمایش «ترانه های تب» ژوکاست است، این نگاه مثبتی است که شما در اقتباس خود از نمایشنامه «ادیپ شهریار» داشتید. ما در این نمایش از زبان ژوکاست ماجرای سرنوشت و تقدیر ادیپ و مادر را به صورت فلاش‌بک می‌بینیم.

آقاخانی: با تحلیل عاطفی ژوکاست این ماجرا را می‌بینیم. ژوکاست فقط روایت نمی‌کند بلکه گذاره‌های عاطفی و قاضیانه خود را درباره همه چیز ارائه می‌دهد. از فرط اینکه این زن سال‌های سال خاموش بود در نمایش «ترانه‌های تب» از شدت بی‌کسی با یک اژدهای هفت‌سر صحبت می‌کند. با در نظر گرفتن این نکات فکر می‌کنم موضوعاتی که در «ترانه‌های تب» مدنظر قرار گرفته‌اند چالش‌های به‌روز ما هستند. اصلاً نمی‌گویم که این چالش درست است یا اشتباه، من به عنوان یک هنرمند و یک فرد جنگنده در جبهه فرهنگ معتقدم مردمان در خرد ما هم وارونه نگریستند وگرنه در این روزگاری که درباره ضرب و تقسیم اقتصاد فرهنگ صحبت می‌کنیم گرفتار نمی‌شدیم.

وقتی مخاطبی تئاتری را دوست ندارد ناسزا می‌گوید. چه زمانی، چگونه، کدام محکمه، با چه حکمی و به قضاوت چه قاضی صاحب عدلی، به مخاطب این اجازه داده شد که در مقابل عرق‌ریزان روح یک گروه هتاکی کند؟ این اتفاق دقیقاً وارونه نگریستن در خرد است. اگر ما امروز این بحران تشخیص خرد درست از خرد نادرست را نداشتیم تا این اندازه با مسائل متنوع در زیرساخت‌های کلان فرهنگی درگیر نبودیم. این به روزترین حرفی است که طی چند سال گذشته در یک اثر نمایشی از خودم بیان کرده‌ام اما با زبان قدیمانه. اساساً اسطوره‌ها هستند تا مدام و مکرر در ادوار مختلف به کار ما بیایند.

بهرامی: اسطوره‌ها به وجود آمده‌اند که مدام به ما یادآوری کنند.

اسطوره مانند کتاب مرجع است که می‌توان در هر زمان و مقطعی به آن مراجعه کرد. اسطوره‌ها برای راه پیدا کردن در فضای مه‌آلود در تاریکی جاده به شدت تعیین‌کننده و مهم هستند آقاخانی: اسطوره به وجود آمده تا جهان پیرامون ما را توضیح دهد. امروز نیز اسطوره‌ها به درد ما می‌خورند تا به مضامین و مفاهیم آن‌ها نگاه کنیم. الان باید به موضوع و محور فرزندکشی در داستان «رستم و سهراب» به دلیل دیگری نزدیک شد و این امر به روز است. اسطوره مانند کتاب مرجع است که می‌توان در هر زمان و مقطعی به آن مراجعه کرد. اسطوره‌ها برای راه پیدا کردن در فضای مه‌آلود در تاریکی جاده به شدت تعیین‌کننده و مهم هستند. تمام اسطوره‌شناسان ایران و جهان به این دلیل از اسطوره تکریم کرده‌اند. هنرمندان امروز به راحتی می‌توانند انواع موضوعات جدی و هستی‌شناسانه را از اسطوره‌های اقلیم خود یا سایر اقلیم‌ها برداشت کنند.

* عنوان نمایش «ترانه‌های تب: داستانی عبرت‌آموز برای خوابیدن کودکان امروز» به نوعی ذهنیت یک کار برای گروه سنی نوجوان را متبادر می‌کند. این انتخاب ممکن است ذهن مخاطب را به این سمت منحرف کند.

آقاخانی: به این موضوع فکر نکرده بودم.

نورصالحی: اتفاقاً یکی از دوستانم هم همین پرسش را از من پرسید که کار برای گروه سنی نوجوان است یا بزرگسال.

بهرامی: توضیح این عنوان در خود نمایش هست. همه ما بچه هستیم و هر چقدر هم بزرگ بشویم باز هم برای مادران بچه هستیم. اگر به این واقعیت توجه کنیم و همواره خود را بچه ببینیم می‌توانیم از این مفاهیم برداشت‌های خوبی داشته باشیم.

آقاخانی: مقصود روشن ما این است که خیلی از داستان‌های پشت سر ما برای آینده روشن باید مرور شوند، گیریم قبل از خواب. ولی صادقانه بگویم فکر نمی‌کردم که چنین برداشتی از این عنوان بشود.

بهرامی: ترتیب‌بندی عنوان به گونه‌ای است که می‌توان چنین تأویل‌هایی نیز از آن داشت.

آقاخانی: از دید یک مادر، بچه در کهنسالی نیز بچه او است.

* «ترانه‌های تب» برای بازیگر چالش‌برانگیز است. دیالوگ‌ها به لحاظ ادبیاتی برای مخاطب نامأنوس هستند و بازیگر این دغدغه را دارد که دیالوگ‌ها به گونه‌ای بیان شوند که برای مخاطب قابل فهم و درک شوند و با آن‌ها ارتباط لازم برقرار شود. بازیگر تمرکز بالایی روی دیالوگ‌ها داشته باشد و این خطر وجود دارد که اگر دیالوگ‌ها به درستی بیان نشوند اثر تبدیل به یک متن یکنواخت و حوصله سر بر برای مخاطب می‌شود. آیا با چنین چالشی مواجه بودید؟

چالش اصلی این است که ابتدا این دیالوگ‌ها با حجم بالایی که دارند بدون کوچک‌ترین تنفسی به همراه حرکات فرم سخت گفته شوند نورصالحی: قبلاً تجربه بازی در نمایشنامه‌خوانی «زنانی که به بزها خیره شدند» اثر آقای آقاخانی که نگاهی امروزی به اسطوره ژوکاست است، با کارگردانی آقای محمد رحمانیان را داشتم و با نگاه امروزی آقای آقاخانی به این اسطوره آشنا بودم. «ترانه‌های تب» به شدت متن سختی است و اجرای این متن به قدری سخت است که اگر به هر شکلی اجرا شود رضایت کامل را نمی‌توان داشت. دیالوگ‌محور است و ۲ تک‌گویی که به شکل برش‌خورده و موازی و همزمان روایت می‌شود، دارد. به شدت تجربه متفاوت و سختی برای من و چالش بزرگی است و نمی‌دانم کارم را درست انجام می‌دهم یا نه. آقای آقاخانی در تمرین‌ها تأکید داشت که معانی و مفاهیم به درستی به مخاطب منتقل شوند تا اجرا گرفتار کسل‌کنندگی نشود. ولی چالش اصلی این است که ابتدا این دیالوگ‌ها با حجم بالایی که دارند بدون کوچک‌ترین تنفسی به همراه حرکات فرم سخت گفته می‌شوند. خوشحالم که چنین متن و کار سختی را تجربه کرده‌ام و شاید در انتهای اجراها بتوانم به این موضوع فکر کنم که آیا از کارم راضی هستم یا نه.

* این حجم از دیالوگ که برای بازیگر درگیری ذهنی ایجاد می‌کند آیا به شما این فرصت و اجازه را می‌دهد که پیشنهادی برای بازی خود ارائه دهید؟

نورصالحی: واقعاً نه. ابتدایی‌ترین کار مواجهه با نوع بیان دیالوگ‌ها است. «ترانه‌های تب» باید در مدت‌زمان زیادی تمرین شود تا دیالوگ‌ها در ذهن بازیگر بنشیند تا بتواند به مرحله پیشنهاد برسد. آقای آقاخانی فرصت زیادی برای تمرین این کار نداشت و ما طی یک ماه و فشرده تمرین کردیم. همه تلاشم را کردم تا به چیزی که می‌خواستم نزدیک شوم. میزانسن‌های مدنظر آقای آقاخانی آنقدر قابل توجه و قطعی بود که به من خیلی کمک کرد.

معتقدم بازیگر برای کاراکتر بازی می‌کند و اگر کاراکتر راضی باشد روی صحنه به خوبی دیده می‌شود، در آن زمان است که مخاطب ارزش خلق نویسنده را درک می‌کند بهرامی: «ترانه‌های تب» ادبیات آرکائیک دارد و خواندن آن سخت است. همیشه به ادبیات کلاسیک ایرانی و خارجی علاقه‌مند بودم و به همین دلیل خیلی برای بیان دیالوگ‌ها سختی و چالش نداشتم. مهم برای من چگونه بیان کردن دیالوگ‌ها است که کاراکتر در این زمینه به من کمک می‌کند. شخصیت‌های سخت را خیلی دوست دارم و قشنگ‌ترین تعریف برای کاراکتر ادیپ، سخت بودن کاراکتر است. به صورت درونی به کاراکتر فکر می‌کنم و آن را برای کارگردان ارائه می‌دهم. بزرگترین حرف هستی را هم اگر بگویید ولی قشنگ بیان نشود و اجرا نشود، برای مخاطب جذابیتی ندارد. همیشه به کاراکترهایی که ایفا می‌کنم به عنوان یک حریف نگاه می‌کنم، هر چه حریف سخت‌تر باشد برای من جذاب‌تر است. معتقدم بازیگر برای کاراکتر بازی می‌کند و اگر کاراکتر راضی باشد روی صحنه به خوبی دیده می‌شود، در آن زمان است که مخاطب ارزش خلق نویسنده را درک می‌کند. خلق متعلق به نویسنده است و بازیگر باید آن خلق را به خوبی نشان دهد.

* وظیفه سختی برای بازیگر است.

بهرامی: نویسنده رنج سخت‌تری را نسبت به بازیگر تحمل می‌کند ولی بازیگر برای اینکه خلق نویسنده را به درستی روی صحنه نشان دهد کار سختی در پیش دارد. سعی می‌کنم به فهم خوبی از اتفاقی که در نمایش رخ می‌دهد برسم و آن را روی صحنه نشان دهم.

آقاخانی: در تمرین‌های فشرده سخت خودمان بار زیادی را به دوش بازیگران محول کردم. به دلیل فرصت کمی که برای تمرین داشتیم از بازیگران خواهش کردم کار تسلط بر دیالوگ‌ها و متن را خارج از زمان تمرین‌ها انجام دهند. بزرگترین رضایت من از این ۲ بزرگوار این است که مسلط بر متن در تمرین حاضر شدند و بر عکس تمام آثاری که با بازیگران مختلف طی ۲۷ سال گذشته کارنامه کاری خودم تجربه کردم، واو به واو دیالوگ‌هایی را که روی صحنه بیان می‌کنند نوشته من است و دیالوگ‌ها را تغییر ندادند. این اولین بار است که چنین تجربه‌ای را با بازیگران داشتم. هیچکدام از ۲ بازیگر وقتی نمایشنامه را خواندند فکر نمی‌کردند که به این شکل اجرا شود و تصویر ذهنی‌شان از اجرا به شکلی دیگر بود. من با طراحی روشن ذهنی برای زنده‌کردن این فضا پیش آمدم و بازیگران فقط باید به من اطمینان می‌کردند.

فضای تجربه‌گری بازیگر و اجازه دادن به اینکه میزان آزمون و خطاهایش ما را به ره‌یافت‌های جدید برساند لازمه‌اش این بود که من هم این تصویر روشن ذهنی را نداشته باشم و با هم تجربه کنیم و به تصاویر برسیم.

* این روند دست و بال بازیگر را برای اینکه فضای لازم برای ایفای نقش داشته باشد، نمی‌بندد؟

آقاخانی: من خودم هم قائل به تجربه کردن همزمان با بازیگران و رسیدن به تصاویر هستم و در کارهای قبلی خودم هم این‌گونه تجربه داشتم ولی «ترانه‌های تب» این اجازه را نمی‌داد زیرا زبان این نمایشنامه به مانند زبان نمایشنامه‌های قبلی نبود. منظورم از زبان، ادبیات اثر نیست بلکه منظور زبان راه‌یافتن به درون اثر است. وقتی بازیگر باید یک شعر دراماتیک را بگوید باید شعر را زندگی کند و ناگزیر است در چارچوبی زندگی کند که نه شعر بچربد و نه زندگی، یعنی بازی فرمال داشته باشد.

* شرایط برای بازیگران «ترانه‌های تب» سخت است. با توجه به اشاره‌ای که کردید زمان زیادی برای تمرین در اختیار بازیگران نبوده که بتوانند به نقطه‌ای برای ایده‌پردازی و پیشنهادهای اجرایی برسند. ۲ بازیگر روی صحنه که در عین اینکه با هم مرتبط هستند کاملاً از هم منفک هستند و ارتباط متقابلی با هم ندارند.

در «ترانه‌های تب» از دیدگاه خودم روی صحنه شعر می‌گویم و نقاشی می‌کنم و تمام مصداق‌های هنر را که جا دارد در تئاتر تجلی پیدا کند، تجربه می‌کنم آقاخانی: البته زمان‌مان کافی و فشرده، پر تراکم و اقتصادی بود. من درکی از ۹ ماه تمرین برای یک ماه اجراکردن ندارم زیرا غیر اقتصادی است و به مشکلات تئاتر اضافه می‌کند. من باید حرفه‌ای‌تر به این موضوع نگاه می‌کردم. پیش از این و در نمایشنامه‌های «ماه و مه» و «هفت عصر هفتم پاییز» نیز شرایطی را که به آن اشاره کردید درباره مرتبط‌بودن کاراکترها در عین منفک‌بودن و یا منفک‌بودن در عین مرتبط‌بودن را تجربه کرده بودم ولی در «ترانه‌های تب» این موضوع سخت‌تر بود. در «ترانه‌های تب» از دیدگاه خودم روی صحنه شعر می‌گویم و نقاشی می‌کنم و تمام مصداق‌های هنر را که جا دارد در تئاتر تجلی پیدا کند، تجربه می‌کنم. خوشبختانه نتیجه‌ای که از این کار گرفتم به نظر خودمان راضی‌کننده و قانع‌کننده است. فکر می‌کنم تن‌سپردن به قلم‌موی نقاش تنها راه برای اجرای نمایش «ترانه‌های تب» است، این روند در طراحی نور و موسیقی نمایش هم وجود داشت. بازیگران همراهی داشتم و این را با صدای بلند باید اعلام کنم.

نورصالحی: «ترانه‌های تب» کار سختی است، جنس کار و فضای صحنه به گونه‌ای است که راه دیگری برای اجرای آن به شکلی دیگر نبود.

آقاخانی: واقعاً دوست دارم در این نشست از بازیگرانم بپرسم آیا احساس کرده‌اند که در تمرین و اجرا دیکتاتورمآبانه چیزی تحمیل شده یا در خدمت ذهنیت سازنده بوده است؟

نورصالحی: نه واقعاً، در خدمت ذهنیت سازنده بوده و دیکتاتورمآبانه نبوده است.

بهرامی: من سال‌ها است که تجربه همکاری با ایوب آقاخانی را در زمینه تئاتر، تلویزیون و نمایش رادیویی دارم. تعامل و اعتمادی که به هم داریم خیلی کمک‌کننده است، وقتی به من نکته‌ای را می‌گوید به آن فکر می‌کنم. البته برخی میزانسن‌های جزیی هم بود که وقتی با آن‌ها ارتباط نمی‌گرفتم انجام نمی‌دادم و برای‌شان جایگزین ارائه می‌دادم.

آقاخانی: کار مهمی که هر ۲ بازیگر انجام دادند این بود که در طول نمایش فعال هستند چه در زمان بیان دیالوگ‌های خود یا بیان دیالوگ‌های بازیگر دیگر. این روند دینامیزمی را اضافه می‌کند که به یک جذبه بصری تبدیل می‌شود.

* در «ترانه‌های تب» شاهد حضور ۳ ایفاگر در کنار ۲ بازیگر نمایش هستیم که تداعی‌کننده همسرایان در نمایش‌های کلاسیک هستند اما در اینجا به شکلی مدرن حضور دارند.

آقاخانی: بله، سعی کردم همسرایان را با رویکردی مدرن در «ترانه‌های تب» استفاده کنم. همسرایان در نمایش‌های کلاسیک تعریف روشنی دارند، یعنی جامه‌ای را به تن می‌کنند و تا پایان این شخصیت را حفظ می‌کنند نظیر مردم شهر، جمع ملاحان و غیره. ۳ ایفاگر ما در بخش‌هایی درونیات شخصیت‌ها، در بخش‌هایی جامعه روبه‌روی شخصیت‌ها و در بخش‌هایی جامعه هم‌درد و هم‌یار شخصیت‌ها هستند. در واقع کسانی هستند که من به مدد آن‌های سعی می‌کنم روایتم را از مونوتیزم بصری خارج و فهم‌اش را آسان کنم و به احترام کسانی که این ادبیات را ادبیات غامضی می‌دانند از طریق ایفاگرها تسهیلی در دریافت کدهای ادبی ایجاد کنم. این نگاهی مترقی نسبت به شکل همسرایان ایجاد می‌کند.

* شکل طراحی و حرکت‌های این ۳ ایفاگر می‌توانست هماهنگ‌تر و تأثیرگذارتر باشد اما گاهی به دلیل ناهماهنگی بر تمرکز صحنه تأثیر منفی می‌گذارند.

بهرامی: شاید این امر به دلیل حرکت همواره ۳ ایفاگر همراه با موسیقی است؛ موسیقی‌ای که ملودیک نیست.

آقاخانی: ناگزیرم از زحمت‌های زیادی که محسن گودرزی بر اساس خواسته من برای طراحی ۳ ایفاگر انجام داد، قدردانی کنم. گودرزی اصرار داشت که هر ۳ ایفاگر زن باشند و از بین هنرمندان جوان انتخاب شوند که من خوشحالم این ۲ پیشنهاد را اجرا کردیم. این ۳ ایفاگر ۶۷ دقیقه بی‌وقفه در حال واکنش نشان دادن بصری به لحظه‌های کار هستند و کار دشواری انجام می‌دهند.

نورصالحی: احساس می‌کنم اگر تعداد ایفاگرها بیشتر و ترکیبی از مرد و زن بود تصاویری بهتری را ارائه می‌داد.

آقاخانی: اینکه از ۳ ایفاگر زن استفاده کردیم، نشان می‌دهد که کار سخت‌تر را انتخاب کردیم و این ۳ ایفاگر خودشان را در معرض قضاوت سخت‌تری قرار داده‌اند که قابل قدردانی است. من از نتیجه کنونی راضی هستم.

* «ترانه‌های تب» اثری است که باید در بلک‌باکس اجرا می‌شد نه در سالن ناظرزاده کرمانی. فاصله مخاطب با صحنه و اتفاقات اجازه شکل‌گیری ارتباط درست به مخاطب را نمی‌دهد.

نورصالحی: قرار بود در ابتدا در سالن سمندریان تماشاخانه ایران‌شهر اجرا داشته باشیم.

آقاخانی: روند رسیدن ما به سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایران‌شهر پیچیده بود. در تصور اولیه با شما هم‌نظر هستم زیرا رویکرد اول ما این بود اما به احترام آقای آتیلا پسیانی از خیلی خواسته‌های خود کوتاه آمدم تا «جزیره لولو» با شرایط ایمن‌تری برای مخاطب اجرا شود. جایگاه تماشاگر «جزیره لولو» دوسویه بود و دوسویه‌بودن برای اجرای «ترانه‌های تب» مناسب نبود. ناگزیر به جای اینکه طراحی آن نمایش را تغییر دهیم به سالن ناظرزاده کرمانی آمدیم اما نظر طراح صحنه «ترانه‌های تب» این بود که برای چنین نمایشی و طراحی‌های آن سالن ناظرزاده و به نوعی قاب‌عکسی مناسب‌تر است و الان اتفاقی که برای «ترانه‌های تب» در سالن ناظرزاده کرمانی رخ داده برای من قابل دفاع است.